حزنى بروجردى
حزنی بروجردی (درگذشته 1296 ه.ق) شاعر سده سیزدهم بود.
حُزنى بروجردى | |
---|---|
نام اصلی | ملا ابراهیم بروجردی |
زمینهٔ کاری | شعر و ادبیات |
پدر و مادر | ملا محمد على از شعراى دوره ناصرى |
مرگ | 1296 ه.ق |
ملیت | ایرانی |
پیشه | شاعر |
سبک نوشتاری | سبک عراقى |
تخلص | حزنى |
زندگینامه
ملا ابراهیم متخلص «حزنى»، فرزند ملا محمد على از شعراى دوره ناصرى بود.
آثار
حزنی بروجردی در سبک عراقى شعر مىسروده است. او را باید از شاعران پیشگام در سرودن اشعار عاشورایی با «قرائت عرفانى» در زبان فارسى دانست. همچنین صفى اصفهانى در زبدة الاسرار خود و عمان سامانى در گنجینة الاسرار خود به تبین عرفانى حادثه کربلا پرداخته است. او پیرو تفکری است که باید ریشه حادثه عاشورا را در «عالم ذر» جستجو کرد.[۱]
اشعار
ساز کرد اندر بدن آلات جنگ | بهر جانبازى کمر را بست تنگ | |
شعلهآسا بر میانش ذو الفقار | آفتابى بود در نصف النهار | |
بود شمشیرش عیان بر شکل «لا» | آیتى بود آن به نفى ماسوا | |
جوشنش از حلقه گیسوى حور | ظاهر از هر حلقهاش صوت زبور | |
بر کفش از شاخه طوبى سنان | جسم سوز و چشم دوز و جان ستان | |
بود ظاهر در بر و دوشش کمان | همچو قوس اللّه اندر آسمان | |
ذو الجناح عشق را بنهاد زین | تنگ بربستش ز زلف حور عین | |
موسىیى بر طور سینا شد عیان | یا چو نور کردگار لم یزل | |
یا که نور کردگار لم یزل | در تجلى گشت باز اندر جبل | |
فاش گویم: شد عیان بىپرده یار | سرِّ «کنتُ کنز» گردید آشکار | |
زمرۀ سبّوحیان از خود خجل | جمله از «نحن نُسبِّح» منفعل | |
گشت سرّ «انّى اعلم» آشکار | کشف «ما لا تعلمون» از کردگار | |
جمله اندر قول «لا علم لنا» | «ربّنا الاّ بما علّمتنا» | |
عرشیان را سر به زیر پر همه | فرشیان را لرزه بر پیکر همه | |
انبیا سرگرم از سوداى او | اولیا لا گشته از الاّى او | |
رفته از سر هوش و از دلشان قرار | کاین چه شورست و چه عشق است و چه کار؟ | |
جذبه شوق ملاقات اله | مىکشیدش تا میان قتلگاه[۲] |
منابع
پی نوشت
- ↑ این حرکت را باید به عنوان یک حرکت معرفتى در شعر عاشورا تلقى کنیم و پیشگامان این حرکت را بستاییم که به قرائت تاریخى و اساطیرى و ماتمى از فرهنگ عاشورا بسنده نکرده و با دید عرفانى برخاسته از جهانبینى توحیدى نیز به این واقعه بىنظیر نگریستهاند و انگیزههاى معرفتى والایى را در تبیین عرفانى آن دنبال کردهاند.
- ↑ دامنه تاثیر آثار عاشورایى. همان، ص 238 و 239.