شیداى گراشى

نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۹ توسط Kashani (بحث | مشارکت‌ها)

شیدای گراشی (زاده 1296 ه.ق در فارس- درگذشته 1338 در فارس) شاعر و مداح ایرانی بود.

شیدای گراشی
Sheydaye gerashi.jpg
نام اصلی محمد جعفر خان
زمینهٔ کاری مداحی و شعر
زادروز 1296 ه.ق
گراش لارستان واقع در استان فارس
پدر و مادر حاج رستم خان گراشى
مرگ 1338 ه.ق
بلوک صحراى باغ لارستان
ملیت ایرانی
لقب مقتدر الممالک
سبک نوشتاری عراقى
تخلص شیدا

زندگینامه

محمد جعفر خان متخلص به «شیدا» و ملقب به «مقتدر الممالک»، نام پدرش حاج رستم خان گراشى و نام نیایش فتحعلى خان گراشى بیگلر بیگى لارستان و بنادر بوده است. او خود نوحه مى‌سروده و در روزهاى عزادارى خود سر و پا برهنه در میان مردم گراش به سینه‌زنى و نوحه‌خوانى مى‌پرداخته و خود نوحه‌خوانى براى دسته‌هاى سینه‌زنى را با اشعار خود به عهده مى‌گرفته است و مردمان گراش با سروده و نوحه‌ها و نواهاى او آشنا بوده‌اند. در ایام سوگوارى خانه‌اش و خانه دامادش قهرمان خان اقتدارى در گراش محل روضه‌خوانى بوده است و دسته‌هاى سینه‌زنى را اطعام مى‌کرده است. شیدا همچنین آشنا به موسیقى بوده است. علاقه او به امام حسین (ع) و همراهی مردم در عزاداری، چهره‌ای محبوب از او در میان مردمانش باقی گذاشته. [۱]

آثار

شیداى گراشى در انواع قالب‌ها شعر سروده است ولى به سرودن غزل علاقه بیشترى داشته است اما غزلیات او در دیوانش بیشتر مود توجه است. از ویژگی آثارش میتوان به پیروى از سبک عراقى و شیوه بیانى ساده اشاره کرد.

دیوان چاپى شیداى گراشى

این دیوان در هفت بخش تدوین یافته است:

  • غزلیات
  • مراثى و نوحه[۲]
  • قصاید و مدایح
  • ترجیع‌بند
  • ترکیب‌بند
  • قطعات
  • پند و اندرز

مرثیه عاشورایى به شیوه قاآنى

گرید که؟ شیعه، بهر که؟ مظلوم کربلا نور خدا شفیع امم، شاه اولیا
جدّش که بُد؟ رسول خدا، مام؟ فاطمه نامش بگو که بود؟ حسین خامس عبا
مقصود حق، شهید عدو، سومین امام بابش که بُد؟ على ولى، شاه لافتى
چون شد بگو؟ شهید بشد او چه رو؟ ز کین بر حکم که؟ یزید مر آن نطفه زنا
آوخ کجا شهید بشد؟ دشت ماریه پنهان شهید گشت؟ نه و اللّه برملا
همراه داشت او سپه و جیش و لشکرى؟ آرى که بود؟ قاسم و اصحاب و اقربا
دیگر برادر و پسرى داشتى؟ بلى عباس و عون و اکبر و عثمان باوفا
همراه او بُدند به دشت بلا؟ نعم بر جانِ‌شان بگو که کسى رحم کرد؟ لا
پس چون شدند؟ راست بگو خاک بر سرم: گشتند جمله کشته به شمشیر اشقیا
چون کشته شد؟ چه وقت؟ که او کشت؟ وقت ظهر ببرید شمر رأس همایونش از قفا
دیگر پسر نداشت؟ چرا داشتى، دو تن اصغر که خورد آب ز سر چشمه فنا
دیگر که بود؟ سید سجاد، آن‌که بود غمدیده و علیل و به هر رنج مبتلا
بر جاى تعزیت غُلِ جامع به گردنش بنهاد شمر آن سگ برگشته از خدا
کس سر سلامتیش به سوگ پدر بگفت؟ آرى که گفت؟ خولىِ بیدین بیحیا
دیگر که؟ ابن سعد که بُد بر سپه امیر بعد از عمر که؟ شمر ستمکار پرجفا
گفتند سر سلامتى؟ آرى، چسان؟ بگو: آتش زدند خیمه سلطان نینوا
در کربلا بماند؟ نه و اللّه ابن سعد بر سوى شام برد اسیرانه از جفا
دیگر کسى اسیر نشد غیر او؟ چرا هشتاد و چار زن همه با نوحه و بُکا
دیگر که بود همرهش؟ اطفال خردسال دیگر که بود؟ زینب و کلثوم بینوا
بردندشان به کوفه اسیرانه و غریب نزدِ که؟ نزد زاده مرجانه دغا
«شیدا» تو خون ببار ز چشمان و دم مزن که آنش فتاد بر همه ارکان ما سوا [۳]

به مناسبت تقارن ماه محرم با نوروز

این چه شادى است که با درد و غم آمیخته‌اند روز نوروز به ماه الم آمیخته‌اند
حالیا اى دل شوریده چه واقع شده است غم و شادى ز چه این سان به هم آمیخته‌اند؟
باد نوروز بُدى تلخى دى را تریاق از چه امساله به تریاق سم آمیخته‌اند؟
جاى تبریک چنین روز، چرا خلق همه شعله آه به هم دم به دم آمیخته‌اند
عوض تهنیت و چشم تو روشن بادا دیده خلق ز حسرت بدنم آمیخته‌اند
قمرى و سار و چکاوک ز چه امساله چنین ناله‌هاى الم از زیر و بم آمیخته‌اند
به دل لاله چرا داغ گرفته است ز غم؟ چشم نرگس ز چه این سان دژم آمیخته‌اند؟
صور ماتم بدمیده است مگر؟ کاین نوروز ماتمش از نفس صبحدم آمیخته‌اند
مگر این عید خبر داشته از قتل حسین؟ که چنین روز و شبش را به غم آمیخته‌اند
لب فروبند تو «شیدا» سپس دم درکش که به عالم ز جهان مدح و ذم آمیخته‌اند [۴]

قصیده عاشورایى

باز این چه شیون است که در دور عالم است؟ هر محفلى که مى‌روى اسباب ماتم است
باز این چه شورش است؟ که ارکان ماسوا روز و شبان به ناله و فریاد همدم است
غوغا و شور و ولوله بر عرش اکبر است فریاد و آه و غلغله بر هفت طارم است
عالم چرا ز غلغله چون روز محشر است؟ خاک غم از چه بر سر اولاد آدم است؟
نوحه‌کنان به کوچه دوان مرد و زن به هم گیسوىِ‌شان تمام پریشان و درهم است
گویا شده است موسم جانبازى حسین روزى که وعده کرد به حق‌گویى این دم است
گویا که روز عمر على اکبر است ختم کاندر دهان اکبر ناشاد خاتم است
گویا که روز بی‌کسى شاه عالم است گویا که روز تشنگى فخر زمزم است
گویا که عیش قاسم ناشاد شد عزا کاسباب درد و غم به همه‌جا فراهم است
گویا هلال نو بدمیده است در جهان کز دل فغان برآمده کاین مه محرم است
«شیدا» بنال در غم اولاد مصطفى کاین ناله‌ها نعیم بهشتش مسلم است [۵]

غزل مرثیه کربلا

خون شو دلا ز داغ جوانان کربلا غربت گزیدگان بیابان کربلا
در حیرتم که با چه زبانى کنم بیان حال سهى قدان گلستان کربلا
خورشید سر برهنه شد از خاوران پدید تا دید سر برهنه اسیران کربلا
تاج تقرّب از سر خود برگرفت زار روح الامین شنید چو افغان
آه از دمى که رفت سرِ نعشِ اکبرش لیلاى غم‌پژوهِ پریشان کربلا
شد ناله و فغان ز دل انس و جان بلند اصغر چو آب خورد ز پیکان کربلا
چون برکشید ناله هل ناصر از جگر گلگون قباى عرصه میدان کربلا
جنّ و ملک وحوش طیور آمدند جمع لبیّک گو به خسروِ خوبان کربلا
«شیدا» به این مراثى جانسوز روز حشر مى‌کن شفیع خویش تو سلطان کربلا [۶]

منابع

پی نوشت

  1. دیوان شیداى گراشى، با مقدمه و تصحیح و تحشیه احمد اقتدارى، قم، موسسه فرهنگى همسایه، چاپ اول، سال 1376، ص 8 تا 10.
  2. مراثى پرشورى که شیدا درباره واقعه کربلا و شهداى عاشورا دارد از آثار موفق عاشورایى در سده اخیر به شمار مى‌رود.
  3. همان، ص 216.
  4. همان، ص 199 و 200.
  5. همین،ص 209 تا 211.
  6. همان،ص 230 و 231.