حسین آهی
حسین آهی (زاده 1331 در تهران- درگذشت 8 مرداد 1398) شاعر معاصر ایرانی بود.
حسین آهی | |
---|---|
زادروز | 1331ه.ش تهران |
ملیت | ایرانی |
تخلص | ابن آهی |
زندگینامه
حسین آهی -که قبلا «ابن آهی» تخلص میکرد- پدرش از شاعران مرثیه سراست که در قید حیات است. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در تهران گذراند و پس از پایان تحصیلات مقدماتی و عالی، به زبانهای عربی و انگلیسی و آلمانی آشنا شد. بعد از انقلاب اسلامی مدت چهار سال به عنوان رایزن فرهنگی از طرف وزارت امور خارجه به کشور آلمان اعزام شد.
آثار
وی از سال 1345 شمسی به سرودن اشعار پرداخت و شعرهایش تاکنون به صورت پراکنده در بیشتر مطبوعات کشور، به ویژه مجلات گوهر و یغما، به چاپ رسیده است. آهی برای چند دیوان شعر مقدمه نوشته است. او در عروض صاحبنظر است و کتاب «درهی نجفی» را تصحیح و تعلیقات بر آن نوشته است که با مقدمهی استاد امیری فیروز کوهی و دکتر مهدی حمیدی شیرازی توسط کتابفروشی فروغی در سال 1358 شمسی انتشار یافته است. آهی اگرچه در انواع قالبهای شعری تجربه دارد، ولی بیشتر گرایشش به غزل است، به طوری که از او چند غزل خوب در حال و هوای شعر امروز دیده شده است. همچنین از وى بیش از بیست اثر تحقیقى به چاپ رسیده و تلاش پیگیر او در احیاى متون منظوم و منثور پارسى ستودنى بوده است.
منظوم
- «بحور شعر فارسی»
- «فهرست کامل عروضی دیوان ناصر خسرو»
- «فرهنگ اصطلاحات ادبی»
- «خیام شناسی»
- «فهرست عروضی حافظ»
- «دیوان ریاضی یزدی (حواشی و تصحیح و مقدمه)»
- «تصحیح و شرح دیوان کامل بیدل»
- «تصحیح کتاب کامل بهایی»
اشعار
خون خدا
میخواست کفر افکند از جوش کعبه را | تا اهل دین کنند فراموش کعبه را | |
بگرفت جا به دامن کرب و بلا حسین | با درد و غم چو کرد هم آغوش کعبه را | |
شد زنده دین حق ز قیامش اگر چه کرد | اندر عزای خویش سیهپوش کعبه را | |
خون خدا به کرب و بلا موج میزند | بینم و لیک، ساکت و خاموش کعبه را | |
بوی خوشی که میوزد از تربت حسین | گویی که برده تا ابد از هوش کعبه را | |
بنگر مقام و رتبه، که در پیش کربلا | شد حلقهی ارادت در گوش، کعبه را | |
از بس که اشک ریخته در ماتم حسین | چون زمزم است چشمهی پر جوش کعبه را | |
یا نیست جز خیال شه کربلا به سر | یا خطرم نموده فراموش کعبه را |
میخواست کفر افکند از جوش کعبه را | تا اهل دین کنند فراموش کعبه را | |
بگرفت جا به دامن کرب و بلا حسین | با درد و غم چو کرد هم آغوش کعبه را | |
شد زنده دین حق ز قیامش اگر چه کرد | اندر عزای خویش سیهپوش کعبه را | |
خون خدا به کرب و بلا موج میزند | بینم و لیک، ساکت و خاموش کعبه را | |
بوی خوشی که میوزد از تربت حسین | گویی که برده تا ابد از هوش کعبه را | |
بنگر مقام و رتبه، که در پیش کربلا | شد حلقهی ارادت در گوش، کعبه را | |
از بس که اشک ریخته در ماتم حسین | چون زمزم است چشمهی پر جوش کعبه را | |
یا نیست جز خیال شه کربلا به سر | یا خطرم نموده فراموش کعبه را |