حصین بن نمیر تمیمی
حُصَینبن نُمَیر از سرداران بنیامیه در دوران معاویه، یزید و مروانبن حکم بود.
نسب وی به شَبیببن سَکون، از بزرگان قبیله کنده از قبایل عرب یمانی میرسد.[۱]
در مورد تاریخ ولادت حُصَین اطلاع درستی در دست نیست. او روزگار رسولالله(ص) را درک کرد. بنا به نقل مسعودی او از کاتبان آن حضرت بود.[۲] که به نظر درست نمیآید، زیرا جز مسعودی هیچ مورخی چنین مطلبی را ذکر نکرده است.
در سال 11 هجری و در روزگار خلافت ابوبکر، از حصینبن نمیر در جنگهای ردّه یاد شده است. هنگامی که ابوبکر، زیادبن لبید را برای جمعآوری زکات بنیعمروبن معاویه گسیل کرد و آنان حاضر به پرداخت زکات نشدند، زیاد، حصینبن نمیر را مأمور سرکوبی آنان کرد.[۳]
در زمان خلافت عمربن خطّاب، هنگام فتح قادسیه در سال چهاردهم هجری، لشکری چهار هزار نفری به فرماندهی سعدبن ابیوقّاص برای فتح عراق فرستاده شد که حصینبن نمیر و گروهی از قبیله سَکون نیز در آن بودند.[۴]
در روایتی، حصینبن نمیر سرسختترین دشمن در جنگ با امیرالمؤمنین علی(ع) خوانده شده است[۵] ولی نصربن مزاحم، اگر چه از حصینبن نمیر به عنوان یکی از سرداران معاویه یاد کرده،[۶] اما در شرح جنگ صفین از او نامی نبرده است.
به نوشته نصربن مزاحم، معاویه در نامهای به مصریان از آنان خواست که به کمک حصینبن نمیر و معاویةبن خُدَیج – که هر دو در مصر بودند- در مقابل فرماندار امیرالمؤمنین علی(ع)، قیسبن سعدبن عباده، بایستند. ظاهراً حصینبن نمیر در زمان جنگ صفین در مصر بوده است.[۷]
حصین یکی از رؤسای اهل شام بود که در سال 56 معاویه را تشویق کرد یزید را به ولایتعهدی برگزیند.[۸]
درپارهای روایات از حصینبن نمیر به عنوان صاحب الشرطه(رئیس پلیس) عبیداللهبن زیاد در سال 60 و از وی در شمار سرداران لشکر عبیدالله، ضمن رویدادهای قیام امام حسین(ع) و واقعه کربلا نام بردهاند:
عبیداللهبن زیاد پس از شکست نهضت مسلمبن عقیل به حصینبن نمیر گفت: ای حصین! مادرت به عزایت بنشیند اگر کوچههای شهر را محافظت نکنی و مسلم امشب از کوفه بگریزد. اینک من تو را بر خانههای کوفه مسلط کردم و داروغهگری شهر را به تو سپردم.[۹]
حُصَینبن نُمَیر تَمیمی از سوی عبیداللهبن زیاد در قادسیه، پُست نظامی نیرومندی مرکب از چهار هزار نفر از لشکریان بر پا ساخته بود و نواحی منتهی به قادسیه را با گماردن لشکریانی تحت مراقبت گرفت و راه نفوذ از کوفه به حجاز را بست و امکان ورود و خروج به کوفه را مسدود ساخت تا کسی به لشکر امام نپیوندد. او قَیسبن مُسَهَّر صیداوی که از سوی امام با نامهای برای شیعیانش به کوفه روانه شده بود، را دستگیر و نزد عبیداللهبن زیاد فرستاد و عبیدالله، قیس را به شهادت رساند.[۱۰] اگر چه طبری از حصینبن تمیم تمیمی به عنوان صاحب الشرطه عبیداللهبن زیاد نام برده و از وی در حوادث مربوط به قیام امام حسین(ع) یاد کرده است.[۱۱]
روزی که حُرّبن یزید راه را بر امام حسین(ع) گرفت، از قادسیه میآمد و عبیداللهبن زیاد برای اینکه هر چه زودتر و بهتر به مقصد برسد، به حصینبننمیر دستور داده بود که به قادسیه رفته و حُرّ را با هزار نفر به سوی امام روانه کند. او هم طبق فرمان عمل کرد.
پس از فرود آمدن امام در کربلا و رسیدن عمربن سعد به آنجا، عبیداللهبن زیاد پیدرپی نیروی نظامی به یاری عمربن سعد میفرستاد. او از حصینبن نمیر نیز خواست تا با افراد تحت فرماندهی خود به کربلا رود و تحت فرماندهی عمربن سعد قرار گیرد.[۱۲]
حصینبن نمیر در روز عاشورا فرماندهی چهار هزار نفر از لشکریان ابنسعد را بر عهده داشت.
عمربن سعد، حصینبن نمیر را همراه پانصد نفر تیرانداز به سوی امام حسین(ع) فرستاد. در این حمله بسیاری از اصحاب با تیرهایی که بر بدنشان فرود آمد، به شهادت رسیده یا زخمی شدند.[۱۳]
ظهر عاشورا یکبار دیگر تیراندازان و کمانداران، سپاه امام را هدف تیر قرار دادند. حُصینبن نُمَیر که سرپرست تیراندازان بود، هنگامی که پافشاری یاران امام حسین(ع) را دید، دستور داد تا همه یکباره اصحاب امام را تیرباران کنند.[۱۴]
در روز یازدهم محرم، عمربن سعد دستور داد سرهای شهدا را بر نیزه زنند و پیشاپیش کاروان اسرا به سوی کوفه حرکت کنند.[۱۵] هفده سر را قبیله تمیم به رهبری حصینبن نمیر همراه خود بردند.
در واقعه حَرّه واقم، اواخر سال 63 یزید برای مقابله با آشفتگیهای مدینه به مسلمبن عُقبه دستور داد که با لشکری گران روانه حجاز شود و آشوبهای مدینه و مکه را خاموش سازد. حصینبن نمیر از سرداران همراه مسلم بود. او فرماندهی اهل حِمص را بر عهده داشت. در آخر محرم سال 64 مسلمبن عقبه پس از سرکوب قیام مردم مدینه، در حالی که برای سرکوب شورش عبداللهبن زبیر روانه مکه بود، در گردنه مُشَلَّل مُرد و حُصَینبن نمیر بنا به سفارش یزید فرماندهی سپاه را برعهده گرفت.[۱۶]
مردم در مکه با ابنزبیر بیعت کرده بودند.[۱۷] حصینبن نمیر در 25 یا 26 محرم سال 64 وارد مکه شد و ابنزبیر را محاصره کرد. ابنزبیر و همراهانش به مسجدالحرام پناه بردند. در سوم ربیع الاول سال 64، حصین و سپاهیان شام در کوههای اطراف کعبه، منجنیقها و عرادههایی به کار انداختند و با سنگ و آتش به کعبه و شهر مکه حمله کردند که کعبه ویران شد و جامه و چوبهای آن سوخت.[۱۸] در اوج جنگ بین شامیان و مکّیان، خبر مرگ یزید[۱۹] رسید و باعث تضعیف سپاهیان شام شد.[۲۰] حصینبن نمیر که نمیدانست برای چه کسی باید بجنگد، محاصره را متوقف ساخت و به ابنزبیر پیشنهاد کرد خلافت را بپذیرد و همراه او و لشکرش به شام برود تا از شامیان برایش بیعت بگیرد. اما ابنزبیر نپذیرفت و حصین با لشکر خود سوی شام بازگشت.[۲۱]
پس از خلافت کوتاه معاویةبن یزید و مرگ او در سال 64، حصینبن نمیر برای به خلافت رساندن مروانبن حکم کوشید.[۲۲]
در سال 65 و در آغاز خلافت عبدالملکبن مروان، حصین جزو فرماندهان شام بود که به جنگ توابین رفت.[۲۳]
توابین در عینالورده استقرار یافتند که سپاه شام به فرماندهی عبیداللهبن زیاد به سوی عینالورده در حرکت بود. پیشقراولان سپاه شام را حصینبن نمیر فرماندهی میکرد که پیش از عبیدالله به عینالورده رسید. نوشتهاند که چون حصین به مقابل سپاه توابین رسید، ایشان را مخاطب ساخته، گفت: ای سپاه! اکنون مسلمانان دو گروهاند: زبیریان و مروانیان. شما خارجیان در این میان چه کارهاید؟ شما که امامتان در میان شما نیست، پس بیجهت خون خویش را نریزید. سلیمانبن صُرَد خزاعی پاسخ داد: ای حصین! بهتر است برای نداشتن امام، خود و سپاه شام را ملامت کنی. شما که هر هفته امامی دارید، آن هم امامی ناحق، ناشایست و ستمگر. ای حصین! امام ما از خاندان پیامبراکرم(ص) است و خون دختر پیامبر را از شما طلب میکنیم.[۲۴]
بالاخره قیام توّابین به رهبری سلیمانبن صُرَد خزاعی در ” عینالورده“ توسط سپاهیان شام سرکوب گردید.[۲۵]
هنگامی که مختار به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد، با جلب همکاری ابراهیمبن مالک اشتر، مبارزه خود را با نام محمدبن حنفیه آغاز کرد و موفق شد نهضت خود را به پیروزی برساند.[۲۶] او به فرمانده سپاهش، ابراهیمبن مالک اشتر، سفارش کرد که عبیداللهبن زیاد و حصینبن نمیر را به قتل برساند.[۲۷]
مختار در انتقامگیری از خون امام حسین(ع) در قیامی بالنسبه موفق، توانست اکثر مسئولان و دست اندرکاران تراژدی کربلا را به مجازات برساند[۲۸] و حتی سردارش ابراهیم در جنگ خازر نزدیک زاب از اراضی موصل با لشکر عبیدالله جنگید. در این جنگ که در عاشورای سال 66 یا 67 روی داد، سپاه شام شکست سختی خورد و بسیاری از قاتلان امام کشته شدند. عبیداللهبن زیاد طراح اصلی قتل عام کربلا و حُصینبن نمیر فرمانده شامیان در واقعه تلخ حمله به خانه خدا و آتش زدن کعبه و دیگر فرماندهان شام کشته شدند.[۲۹]
حصینبن نمیر به دست ابراهیمبن مالک اشتر[۳۰] یا شَریکبن جَدیر تَغلَبی[۳۱] کشته شد.
ابراهیم سر عبیدالله، حصینبن نمیر، شرحبیلبن ذیالکلاع و جمعی از فرماندهان را از تن جدا کرد و به سوی مختار به کوفه فرستاد و بدن آنان را سوزاند. سرهای فرماندهان را در کوفه آویزان کردند.[۳۲]
منبع
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 167-172.
پی نوشت
- ↑ - جمهرة انساب العرب، ص429.
- ↑ - التنبیه و الاشراف، ص282.
- ↑ - الکامل فی التاریخ، ج2، ص380.
- ↑ - همان، ج2، ص451.
- ↑ - همان، ج2، ص452.
- ↑ - وقعة صفین، ص47.
- ↑ - همان، ص128.
- ↑ - تاریخ طبری، ج5، ص301؛ الفتوح، ج4، ص334.
- ↑ - الاخبار الطوال، ص240؛ ارشاد، ج2، ص403.
- ↑ - وقعة الطف، ص160؛ انساب الاشراف، ج3، ص167؛ الاخبار الطوال، ص243،240؛ الفتوح، ج5، ص82،52..
- ↑ - ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص394-395،437،434،431،439-440،449.
- ↑ - مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص242-243.
- ↑ - مناقب آل ابیطالب، ج4، ص113.
- ↑ - ارشاد، ج2، ص456.
- ↑ - تاریخ ابن خلدون، ج2، ص36.
- ↑ - الاخبار الطوال، ص246؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص251؛ تاریخ طبری، ج5، ص488، 490، 496، 497.
- ↑ - تاریخ طبری، ج5، ص497.
- ↑ - تاریخ خلیفة بن خیاط، ص158؛ تاریخ طبری، ج5، ص497-499؛ الفتوح، ج5، ص164؛ مروج الذهب، ج3، ص270.
- ↑ - مرگ یزید در 14 ربیع الاول سال 64 هجری در سن 38 یا 39 سالگی در حُوّارِین شام بود.
- ↑ - تاریخ طبری، ج5، ص499؛ مروج الذهب، ج3، ص281.
- ↑ - ر.ک : الاخبار الطوال، ص268؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص252؛ تاریخ طبری، ج5، ص499، 501-502؛ مروج الذهب، ج3، ص281.
- ↑ - ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص503، 535-536.
- ↑ - تاریخ طبری، ج5، ص594؛ مروج الذهب، ج3، ص294.
- ↑ - ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص598؛ الفتوح، ج6، ص221-224؛ مروج الذهب، ج3، ص294-295؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص182؛ البدایه و النهایه، ج8، ص254.
- ↑ - ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص594، 597-599؛ الفتوح، ج6، ص221-224؛ مروج الذهب، ج3، ص294-295.
- ↑ - ر.ک : انساب الاشراف، ج6، ص385؛ الاخبار الطوال، ص290-291،314؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص258.
- ↑ - الاخبار الطوال، ص293.
- ↑ - المحبر، ص491؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص64؛ الاخبار الطوال، ص301-306؛ مروج الذهب، ج3، ص83؛ البدء و التاریخ، ج5، ص21.
- ↑ - الاخبار الطوال، ص306؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص259؛ مروج الذهب، ج3، ص298؛ البدء و التاریخ، ج5، ص21؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2،ص265.
- ↑ - تاریخ یعقوبی، ج2، ص202؛ تاریخ طبری، ج6، ص88-90؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص265.
- ↑ - تاریخ طبری، ج6، ص88-90؛ الفتوح، ج6، ص280؛ مروج الذهب، ج3، ص298.
- ↑ - المحبر، ص491؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص64؛ انساب الاشراف، ج6، ص423-426؛ الاخبار الطوال، ص347؛ الفتوح، ج6، ص282-283؛ مروج الذهب، ج3، ص83؛ البدء و التاریخ، ج5، ص21؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص56-57؛ الوافی بالوفیات، ج19، ص371.