امیر اکبرزاده: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[[کاروان شعر عاشورا|محمد علی مجاهدی، ''کاروان شعر عاشورا''، زمزم هدایت، ج1، ص 545-546.]] | |||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | |||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | |||
[[رده:شاعران ایرانی]] |
نسخهٔ ۱۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۴۲
امیر اکبرزاده | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شعر و ادبیات |
زادروز | 1359 قم |
ملیت | ایرانی |
پیشه | مسئول واحد برادران انجمن شعر و قصه استان قم |
مدرک تحصیلی | متوسطه |
امیر اکبرزاده (زاده 1359 در قم) شاعر ایرانی است.
زندگینامه
اکبرزاده پس از تحصیلات دوره متوسطه در رشته علوم تجربى از سال 1375 در عرصۀ هنر قدم نهاد و در حال حاضر مسئول واحد برادران انجمن شعر و قصه استان قم مىباشد. وى از چهرههاى جوان و بااستعدادى است که در شب شعرها و مسابقات کشورى مىدرخشد.
آثار
اشعار
رباعى
او منتظر وقت سفر بود، نبود؟ | مشتاق گذشتن از خطر بود، نبود؟ | |
تا لحظۀ آخر به خودش فکر نکرد | شش ماهه کفن پوش پدر بود، نبود؟ |
افتاده روى خاک تن دریا به حضرت ابو فاضل(ع)
دنبال ردّ پاىِ که مىگردد | بر خاکهاى تبزدۀ صحرا؟ | |
دنبال بىنشانِ نشان کیست | مجنون گمشده؟! نه خودِ لیلا! | |
افتاده به شماره نفسهایش | پژمرده است باغ لبان او | |
افتاده است لرزه به زانویش | چیزى نمانده است که او از پا... | |
با چشمهاى مضطربش دارد | از عمق زخم حادثه مىگوید | |
از ظهر خشکسالىِ باغى سبز | یک عصر قبل از آنکه رسد فردا | |
دنبال ردّ پاى نگاهش رفت | بغضى شکفت گوشۀ چشمانش | |
آتش زبانه مىکشد از سینهش | هُرم عطش گرفته گلویش را | |
پشت سرش هر آنچه که بود و بود | هجده گل سپید که قرمز شد | |
پژمرده است باغ میان خون | خشکیده است باغ لب دریا | |
از باغ مانده دسته گلى پرپر | هجده گلى که هدیه به یک تن شد | |
یک دسته گل به نیّت یک مادر | یک دسته گل به خاطر یک زهرا | |
امّا نگاه او به کجا مىرفت | تنها به سمت غربت نخلستان؟ | |
آنجا کنار رود چه مىخواهد؟ | بوى گلى شنیده مگر آنجا؟ | |
بر خاک داغ قدمهایش | هر گوشه مىروند، مگر یابند | |
نام و نشان گمشدهاى از عشق | تعبیر عاشقانۀ یک معنا | |
مىبیند از دریچۀ چشمى خیس | باور ندارد آنچه که مىبیند | |
افتاده قرص ماه میان خون | افتاده روى خاک تن دریا | |
دنبال ردّپاىِ...نمىگردد | افتاده روى خاک دو دست آب | |
افتاده روى خاک،کنار مشک | دستان آبآور یک سقا! |