محمود قاری زاده: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «حاج محمود قاری زاده متخلّص به «قاری» به سال 1317 ه. ش، در شهر کاشان و در خانواده...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حاج محمود قاری زاده''' یکی از شاعران معاصر است. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام =حاج محمود قاری زاده | |||
| تصویر =حاج محمود قاری زاده.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد =1317 ه. ش | |||
| محل تولد =کاشان | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها =«بهار بیخزان» | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص =قاری | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
حاج محمود قاری زاده متخلّص به «قاری» به سال 1317 ه. ش، در شهر کاشان و در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی از کودکی به مرثیه خوانی علاقه داشت و چون دارای ذوق و قریحهی شاعری بود به انجمن ادبی صبای کاشان راه یافت و رموز شعر و فنون آن را آموخت. | حاج محمود قاری زاده متخلّص به «قاری» به سال 1317 ه. ش، در شهر کاشان و در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی از کودکی به مرثیه خوانی علاقه داشت و چون دارای ذوق و قریحهی شاعری بود به انجمن ادبی صبای کاشان راه یافت و رموز شعر و فنون آن را آموخت. | ||
قاری زاده در جوانی به تهران مهاجرت کرد و به | قاری زاده در جوانی به تهران مهاجرت کرد و به [[مداحى|مداحی]] و [[مرثیه|مرثیه]]<nowiki/>سرایی پرداخت و هنر خود را وقف خاندان پیامبر (ع) نمود و به شاعر [[اهل بیت]] مشهور شد. در سال 1350 هجری مجموعهای از اشعارش به نام «بهار بیخزان» چاپ گردید. <ref>سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 4، ص 2773.</ref> | ||
==اشعار== | |||
===مکتب [[حسین (ع)]]=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۳۸: | خط ۸۷: | ||
===گلخانهی [[حسینی]]=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۶۸: | خط ۱۱۷: | ||
===در مدح حسین (ع)=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۸۸: | خط ۱۳۷: | ||
{{ب| سلام بر عزیز مصر مکرمت|که کس نداشت در نظر بهای او <ref> همان؛ ص 2777.</ref> }} | {{ب| سلام بر عزیز مصر مکرمت|که کس نداشت در نظر بهای او <ref> همان؛ ص 2777.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1341-1342. | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1341-1342.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۴۷: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۵
حاج محمود قاری زاده یکی از شاعران معاصر است.
حاج محمود قاری زاده | |
---|---|
زادروز | 1317 ه. ش کاشان |
کتابها | «بهار بیخزان» |
تخلص | قاری |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حاج محمود قاری زاده متخلّص به «قاری» به سال 1317 ه. ش، در شهر کاشان و در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی از کودکی به مرثیه خوانی علاقه داشت و چون دارای ذوق و قریحهی شاعری بود به انجمن ادبی صبای کاشان راه یافت و رموز شعر و فنون آن را آموخت.
قاری زاده در جوانی به تهران مهاجرت کرد و به مداحی و مرثیهسرایی پرداخت و هنر خود را وقف خاندان پیامبر (ع) نمود و به شاعر اهل بیت مشهور شد. در سال 1350 هجری مجموعهای از اشعارش به نام «بهار بیخزان» چاپ گردید. [۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مکتب حسین (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنگر حسین و مکتب با محتوای او | در حفظ دین بکوش که این است رای او | |
خوش قاطعانه بهر عدالت قیام کرد | کن پیروی و پای بنه جای پای او | |
درس از حسین بگیر که یاران نامیاش | کردند تشنه جان گرامی فدای او | |
جانها فدای سرور آزادگان حسین | پاینده باد تا صف محشر لوای او | |
از نوجوان و کودک شش ماههاش گذشت | آفاق گشته مات ز صدق و صفای او | |
با اهل بیت، زادهی زهرا وداع کرد | آمد به جبهه، لشگر غم از قفای او | |
بر نیزه تکیه داده و هَل مِن مُعین بگفت | پاسخ دهند حق طلبان بر ندای او | |
اتمام کرد حجّت خود با سپاه کفر | تا اینکه خصم عذر نیارد برای او | |
ناگه که سنگ کینه به پیشانیاش زدند | خون آمد و گرفت رخ حق نمای او | |
با جامه خواست پاک کند خون ز روی خود | گردید جلوهگر دل درد آشنای او | |
دشمن به قلب پاکش تیر سه شعبه زد | قطع حیات گشت و شد از تن قوای او | |
زد نیزه ظالمی دگر از کین به پهلویش | کز صدر زین به روی زمین گشت جای او | |
با کردگار گرم مناجات شد حسین | با کام تشنه بود رضا بر قضای او | |
زهرا کشید نالهی جانسوز از جگر | چون شمر، دین برید سرش از قفای او [۲] |
گلخانهی حسینی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مشعل تابان عالم پاسدار دین حسین جان | رهنمای انس و جان احیاگر آیین، حسین جان | |
گوشوار عرش اعلا، زینت دامان زهرا | میوهی بستان طاها، زادهی یاسین، حسین جان | |
همّتت نازم که کاخ ظلم را ویرانه کردی | گشت مستحکم ز عزمت پایههای دین، حسین جان | |
انقلابی در جهان شد از قیام با شکوهت | شد به خاک تیره یکسان کاخ ظلم و کین، حسین جان | |
چون گلستان با صفا شد کربلا از گلرخانت | وه که دشمن شد در این گلخانهات گلچین، حسین جان | |
جان به قربان تو و اصحاب و انصارت که بودند | در فداکاری یکایک در خط تمکین، حسین جان | |
تلخ کام از داغ اکبر، قاسمت گردیده گفتا | مرگ باشد در مذاقم چون عسل شیرین، حسین جان | |
از غم مرگ برادر قامتت در هم شکسته | بود بار ماتم عبّاس سنگین، حسین جان | |
تا قیامت سوزد از داغ علی اصغر دل تو | چون گلویش چاک شد از تیر زهرآگین، حسین جان | |
لرزه بر عرش برین افتاد در آن وقت و ساعت | واژگون گشتی میان قتلگه از زین، حسین جان | |
خاکیان تنها نگشته داغدار از ماتم تو | گشته سکان سماوات از غمت غمگین، حسین جان | |
آه از آن ساعت که زینب خواهر غمدیدهی تو | با دو چشم تر تو را آمد سر بالین، حسین جان [۳] |
در مدح حسین (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سلام بر حسین و بر وفای او | که خود گواست در وفا خدای او | |
سلام بر شهید دشت ماریه | که خون اوست در شرف گوای او | |
سلام بر سری که بر سر سنان | ز آفتاب بد فزون ضیای او | |
سلام بر ز پا فتاده پیکری | که باد جان آدمی فدای تو | |
سلام بر به خاک و خون نشستهای | که خون رود ز دیده در عزای او | |
سلام بر قتیل کید کوفیان | که کس نداشت حرمت نیای او | |
سلام بر شکوه آن حماسهای | که عرش پر نوا شد از نوای او | |
سلام بر عزیز مصر مکرمت | که کس نداشت در نظر بهای او [۴] |