قاسم بن حسن (ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «قاسم بن حسن بن علی بن ابی‏طالب علیهم السلام فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیز...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
قاسم بن حسن بن علی بن ابی‏طالب علیهم السلام فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیزی از ناحیه روم <ref>لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج1، ص342.</ref> به نام بقیله <ref>الطبقات الکبری، ج5، ص1؛ تذکره الخواص، ج2، ص70.</ref> است که بنا به نقل ابن سعد مادر ابوبکر و عبدالله نیز می‏باشد. <ref>الطبقات الکبری، همانجا.</ref> قاسم در جمال و زیبایی و آراستگی بی‏نظیر بود. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، ص93؛ اعلام الوری، ص242؛ تجارب الامم، ج2، ص71.</ref> از تاریخ ولادت و سن قاسم اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع متقدم بدون تعیین میزان سن، از او به عنوان غلام یاد کرده‏اند. <ref>وقعة الطف، ص243؛ الطبقات الکبری ج5، ص1؛ تاریخ طبری، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، ص87 ؛ ارشاد، ج2، ص239.</ref> در مآخذ و مطالعات جدید از قاسم به عنوان نوجوان یاد شده است. در برخی مطالعات جدید سال تولد قاسم 47 هجری ذکر شده و او را در قیام عاشورا نوجوانی 14-15 ساله دانسته‏اند. <ref>آینه‏داران آفتاب، ج2، ص1201.</ref> با این حساب او در زمان شهادت پدر به سال 49 هجری <ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص225؛ الکافی،  ج2، ص461؛ معارف، ص92.</ref> کودکی دوساله بوده که تحت تکفل عمویش امام حسین (ع) قرار گرفت. تاریخ زندگانی این نوجوان جز دقایقی از آن که مربوط به روز عاشورا می‏شود، روشن نیست و در آثار و منابع تاریخی متقدم داستان شهادت قاسم تقریباً به‏طور یکسان گزارش شده است. او بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت علی اکبر (ع) <ref>وقعة الطف، ص243؛ امالی صدوق، ص138؛ اللهوف، ص50.</ref> و به روایتی پس از شهادت خاندان عقیل و جعفر بن علی (ع)، <ref>انساب الاشراف، ج2، ص498؛ ارشاد، ص239؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص75؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج4، ص34.</ref> با اذن عمویش به میدان رفت. روایت شده که امام حسین (ع) در ابتدا به او اجازه جهاد نداد، اما با اصرار قاسم در حالی‏که می‏گریست، موافقت نمود. <ref>منتهی الامال، ص26؛ مقتل الحسین خوارزمی، ص31.</ref>
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
 
| عنوان              =
 
| تصویر              =qasim.jpg
قاسم بنا به روایت ابن اعثم نوجوانی بود که مرگ با عزت را از حیات همراه ذلت بهتر می‏دانست چنان‏که این حقیقت از رجزش در مقابل دشمن نمایان می‏گردد زیرا وی با معرفی خود و امام حسین (ع) به دشمن پیامی تعجب‏انگیز داده است که این خاندان و ذلت و امام حسین (ع) در گرو دشمن؟ هرگز! از این رو چنین حیاتی بر او ناگوار بود. به علاوه قاسم در این رجز، خود و مظلومیت‌ عمویش‌ امام حسین (ع) را معرفی کرد اما نه به امید ترحم از دشمن، بلکه برای اتمام حجت و تنبه آنان: <ref>الفتوح، ج5، ص113؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص519.</ref>
| اندازه تصویر      =
 
|توضیح تصویر        =
 
| نام کامل          =قاسم بن حسن بن علی بن ابی‏ طالب
| لقب                =
| نسب                =
| خویشاوندان سرشناس  =فرزند امام حسن (ع)  
| تاریخ تولد        =
| شهر تولد          =
| کشور تولد          =
| محل زندگی          =مدینه
| تاریخ وفات/شهادت  =10 محرم سال 61 هجری قمری
| شهر وفات/شهادت    =کربلا
| نحوه وفات/شهادت    =
| مدفن              =کربلا
| از یاران          =
| فعالیت‌های اجتماعی  =
| مشایخ              =
| شاگردان          =
| آثار              =
| نقش های برجسته              = از یاران امام حسین (ع)
}}'''قاسم بن حسن بن علی بن ابی‏ طالب،''' فرزند امام حسن (ع) و از یاران [[حسین|امام حسین(ع)]] است که در روز [[عاشورا]] در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید.
==زندگینامه==
قاسم فرزند امام حسن(ع) و مادرش کنیزی از ناحیه روم <ref>لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (ابن فندق)، به تصحیح سیدمهدی رجایی اصفهانی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، 1410ﻫ ق. ، ج1، ص342.</ref> به نام [[بقیله]] <ref>الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405ه ق.، ج5، ص1؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج2، ص70.</ref> است که بنا به نقل ابن سعد مادر ابوبکر و عبدالله نیز بود. <ref>الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405ه ق.، همانجا.</ref> از تاریخ ولادت و سن قاسم اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع متقدم بدون تعیین میزان سن، از او به عنوان غلام یاد کرده‏‌اند. <ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243؛ الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 ه ق. ج5، ص1؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382– 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص87 ؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص239.</ref> در مآخذ و مطالعات جدید از قاسم به عنوان نوجوان یاد شده است. در برخی مطالعات جدید سال تولد قاسم 47 هجری ذکر شده و او را در قیام عاشورا نوجوانی 14-15 ساله دانسته‌‏اند. <ref>آینه داران آفتاب، سنگری، محمد رضا، تهران : شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1388 ش.، ج2، ص1201.</ref> با این حساب او در زمان شهادت پدر به سال 49 هجری <ref> تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق ( ابن واضح)، بیروت: دار صادر، 1379 ﻫ ق / 1960 م.، ج2، ص225؛ الکافی، کلینی، محمدبن یعقوب، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران: 1391 ه ق.، ج2، ص461؛ المعارف، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م. ، ص92.</ref> کودکی 2 ساله بوده که تحت تکفل عمویش امام حسین (ع) قرار گرفت. تاریخ زندگانی این نوجوان جزء دقایقی از آن که مربوط به روز عاشورا می‌‏شود، روشن نیست و در آثار و منابع تاریخی متقدم داستان شهادت قاسم تقریبا به‌‏طور یکسان گزارش شده است.  
==نقش در واقعه کربلا==
قاسم بعد از ظهر [[عاشورا]] پس از شهادت [[علی اکبر (ع)]] <ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص138؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص50.</ref> و به روایتی پس از شهادت [[آل عقیل|خاندان عقیل]] و [[جعفر فرزند على فرزند ابى طالب (ع)|جعفر بن علی (ع)]]، <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ص239؛ الکامل الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج4، ص75؛مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. ، ج4، ص34.</ref> با اذن عمویش به میدان رفت. روایت شده که [[حسین بن علی|امام حسین (ع)]] در ابتدا به او اجازه جهاد نداد، اما با اصرار قاسم در حالی‏ که می‌‏گریست، موافقت نمود. <ref>منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، 1381 ش. ، ص26؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ص31.</ref> او در حالی که چنین رجز میخواند، جنگید:<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975  م.، ج5، ص113؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.، ص519.</ref>
{{شعر}}
{{شعر}}
{{م| اِن‌ْ تُنْکروُنی‌ فَاَنَا ابْن‌ُ الْحَسَن }}
{{م| اِن‌ْ تُنْکروُنی‌ فَاَنَا ابْن‌ُ الْحَسَن }}
خط ۱۵: خط ۳۷:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


اگر مرا نمی‌‏شناسید من شاخه‌‏ای از حسن هستم که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خدا است. این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نکند.
===شهادت===
[[حمید بن مسلم ازدی|حُمَید بن مسلم]] وقایع‌‏نگار کوفه در مورد چگونگی به میدان رفتن قاسم به طور مفصل مطالبی بیان کرده است. او می‏‌گوید:


اگر مرا نمی‏شناسید من شاخه‏ای از حسن هستم که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خدا است.
«نوجوانی از سوی خیمه‌‏ها به طرف ما بیرون آمد که گویی صورتش پاره ‏ماه بود. در دستش شمشیری بود و در برش پیراهنی و ازاری، در پایش نعلینی بود که بند یک‏تای آن گسیخته بود، فراموش نمی‏‌کنم که بند نعلین پای چپ بود. در این موقع [[عمرو بن سعد بن نفیل ازدی|عمرو بن سعد ازدی]] به من گفت: به خدا سوگند بر او می‌‏تازم و او را به قتل می‏‌رسانم. گفتم: سبحان الله! این چه کاری است که می‌‏خواهی بکنی؟ این گروهی که دور او را گرفته‏‌اند، او را کافی است. گفت: به خدا سوگند بر او حمله می‏‌کنم. پس بر او تاخت و رو برنگردانید تا شمشیر بر فرق آن نوجوان فرود آورد که به صورت بر زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو به فریادم برس! در این هنگام [[امام حسین (ع)]] که‌ در کنار خیمه‌ ایستاده‌ و اسبش‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ و منتظر بود با سرعت‌ سوار اسب‌ شد و مانند عقابی‌ که‌ از بلندای‌ آسمان‌ به‌ زیر آید و از پی شکار رود، خود را به میدان رساند. صف‌ها را شکافت‌ و مانند شیر ژیان‌ حمله‌ کرد تا به‌ ابن‌ نفیل‌، قاتل‌ قاسم رسید. ششمیری حواله عمرو نمود. عمرو دست خود را سپر کرد و دستش از فرق (بازو) جدا گردید. فریادی کشید و گریخت.‌ تنی چند از سواران کوفه آمدند تا او را از دست امام حسین (ع) نجات دهند، ولی عمرو زیر پای اسبان کشته شد و دستش‌ جدا گشت. چون‌ غبار معرکه‌ فرو نشست،‌ دیدند که‌ امام‌ حسین (ع) بر بالین‌ قاسم‌ نشسته‌ و او از درد، پاشنه‌ پا بر زمین‌ می‌ساید و آخرین‌ لحظات‌ عمر خود را می‌گذراند. در همین‌ حال‌ امام‌ حسین (ع) فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در قیامت کسی جزء جد تو خصم آنان نخواهد بود. به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا جوابت بدهد ولی به تو سودی نرساند. امروز روزی‌ است‌ که‌ مصائب‌ عمویت‌ پی‌ در پی‌، دشمنش بسیار و یاورش‌ اندک است‌. آن‌گاه‌ یادگار برادرش‌ را به‌ سینه‌ چسباند و همچنان‌ که پاهایش‌ به‌ زمین‌ کشیده‌ می‌شد او را به‌ طرف‌ خیمه‌ها برد و در میان‌ کشتگان‌ [[اهل بیت (ع)|اهل‌ بیت]]<nowiki/>‌(ع) خود و در کنار فرزندش‌ علی‌ اکبر بر زمین‌ نهاد.» <ref>ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243-244؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص477.</ref>
 
این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نکند.
 
 
حُمَید بن مسلم وقایع‏نگار کوفه در مورد چگونگی به میدان رفتن، شمایل زیبا و وضع ظاهری قاسم به طور مفصل مطالبی بیان کرده است. او می‏گوید: ” نوجوانی از سوی خیمه‏ها به طرف ما بیرون آمد که گویی صورتش پاره‏ماه بود. در دستش شمشیری بود و در برش پیراهنی و ازاری، در پایش نعلینی بود که بند یک‏تای آن گسیخته بود، فراموش نمی‏کنم که بند نعلین پای چپ بود. دراین موقع عمرو بن سعد ازدی به من گفت: به خدا سوگند بر او می‏تازم و او را به قتل می‏رسانم. گفتم: سبحان الله! این چه کاری است که می‏خواهی بکنی؟ این گروهی که دور او را گرفته‏اند، او را کافی است. گفت: به خدا سوگند بر او حمله می‏کنم. پس بر او تاخت و رو برنگردانید تا شمشیر بر فرق آن نوجوان فرود آورد که به صورت بر زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو به فریادم برس! در این هنگام امام حسین (ع) که‌ در کنار خیمه‌ ایستاده‌ و اسبش‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ و منتظر بود با سرعت‌ سوار اسب‌ شد و مانند عقابی‌که‌ از بلندای‌ آسمان‌ به‌ زیر آید و از پی شکار رود، خود را به میدان رساند. صف‌ها را شکافت‌ و مانند شیر ژیان‌ حمله‌ کرد تا به‌ ابن‌نفیل‌- قاتل‌ قاسم- رسید. ششمیری حواله عمرو نمود. عمرو دست خود را سپر کرد و دستش از فرق (بازو) جدا گردید. فریادی کشید و گریخت.‌ تنی چند از سواران کوفه آمدند تا او را از دست امام حسین (ع) نجات دهند، ولی عمرو زیر پای اسبان کشته شد و دستش‌ جدا گشت. چون‌ غبار معرکه‌ فرو نشست،‌ دیدند که‌ امام‌ بر بالین‌ قاسم‌ نشسته‌ و او از درد، پاشنه‌ پا بر زمین‌ می‌ساید و آخرین‌ لحظات‌ عمر خود را می‌گذراند. در همین‌حال‌ امام‌ فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در قیامت کسی جز جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا جوابت بدهد ولی به تو سودی نرساند. امروز روزی‌ است‌ که‌ مصایب‌ عمویت‌ پی‌ در پی‌، دشمنش بسیار و ‌ و یاورش‌ اندک است‌. آن‌ گاه‌ یادگار برادرش‌ را به‌ سینه‌ چسباند و هم‌چنان‌که پاهایش‌ به‌ زمین‌ کشیده‌ می‌شد او را به‌ طرف‌ خیمه‌ها برد و در میان‌ کشتگان‌ اهل‌ بیت‌ خود و در کنار فرزندش‌ علی‌اکبر بر زمین‌ نهاد.<ref>ر.ک : وقعة الطف، ص243-244؛ انساب الاشراف، ج2، ص498؛ تاریخ طبری، ج5، ص477؛ ارشاد، ج2، ص239؛ شرح الاخبار، ص179-180؛ مقاتل الطالبیین، ص85- 87؛ تجارب الامم، ج2، ص77.</ref>
 
 
گزارش منابع مذکور از شهادت قاسم، بیانگر تصویر نوجوانی شجاع است که با ظاهری پریشان ولی عزمی راسخ در میدان نبرد به محاصره لشکر درآمده و احتمالاً به دلیل کم تجربگی و عدم آگاهی از حمله ناگهانی مرسوم در میان اعراب در مبارزه‏ای نابرابر، ناجوانمردانه به شهادت می‏رسد.
 
 
در زیارت رجبیه از او نام برده شده و در زیارت ناحیه مقدسه به وی چنین سلام داده شده است:” السَّلامُ عَلَی قاسِمِ ِبنِ الحَسَنِ بنِ عَلِی المَضروبِ عَلَی هامَتُهُ المَسلوبِ لامَتُهُ حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ فَجَلی عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصِّقرِ وَ هُوَ یفحَصُ بِرِجلِهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یقولُ بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ وَ مَن خَصمُهُم یومَ القِیامَةِ جَدُّکَ وَ اَبوکَ ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَ اللهِ عَلَی عّمِّکَ أن تَدعوهُ فَلا یجیبُکَ اَو یجیبِکَ وَ اَنتَ قَتیلٌ جَدیلٌ فَلا ینفَعُکَ هذا وَ اللهِ یومٌ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ جَعَلَنِی اللهُ مَعَکُما یومَ جَمعِکُما وَ بَوَّاَنِی مُبَوَّاَکُما وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ عُمرََ بنَ سَعدِ بنِ نُفَیلٍ الاَزدِی وَأصلاهُ جَحیماً وَ أعَدَّ لَهُ عَذاباً ألیماً“ سلام بر قاسم بن حسن، آن‏که فرق سرش شکافته شد و فریاد و توانش از او گرفته شد. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، عمویش همچون پرنده‏ای تیزپرواز و مانند بازی شکاری حاضر شد درحالی‏که قاسم با پایش خاک را زیرورو می‏کرد و در حال جان‏کندن بود. حسین فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان  که تو را کشتند. در روز قیامت جدّ تو پیامبر اکرم (ص)  و پدرت خصم آنان خواهند بود. سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت سخت و ناگوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا اجابتت کند در حالی‏که کشنه شده‏ای و این اجابت هیچ سودی به تو نرساند. به خدا سوگند امروز روزی‌ است‌ که‌ مصایب‌ عمویت‌ پی‏درپی‌، دشمنش بسیار و ‌ و یاورش‌ اندک است‌.


==ذکر نام در زیارتنامه ها==
در [[زیارت رجبیه]] از او نام برده شده و در [[زیارت ناحیه مقدسه]] به وی چنین سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی قاسِمِ ِبنِ الحَسَنِ بنِ عَلِی المَضروبِ عَلَی هامَتُهُ المَسلوبِ لامَتُهُ حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ فَجَلی عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصِّقرِ وَ هُوَ یفحَصُ بِرِجلِهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یقولُ بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ وَ مَن خَصمُهُم یومَ القِیامَةِ جَدُّکَ وَ اَبوکَ ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَ اللهِ عَلَی عّمِّکَ أن تَدعوهُ فَلا یجیبُکَ اَو یجیبِکَ وَ اَنتَ قَتیلٌ جَدیلٌ فَلا ینفَعُکَ هذا وَ اللهِ یومٌ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ جَعَلَنِی اللهُ مَعَکُما یومَ جَمعِکُما وَ بَوَّاَنِی مُبَوَّاَکُما وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ عُمرََ بنَ سَعدِ بنِ نُفَیلٍ الاَزدِی وَأصلاهُ جَحیماً وَ أعَدَّ لَهُ عَذاباً ألیماً»


سلام بر قاسم بن حسن، آن‏که فرق سرش شکافته شد و فریاد و توانش از او گرفته شد. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، عمویش همچون پرنده‏‌ای تیز پرواز و مانند بازی شکاری حاضر شد در حالی ‏که قاسم با پایش خاک را زیرورو می‌‏کرد و در حال جان ‏کندن بود. حسین فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در روز قیامت جدّ تو پیامبر اکرم (ص) و پدرت خصم آنان خواهند بود. سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت سخت و ناگوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا اجابتت کند در حالی ‏که کشته شده‌‏ای و این اجابت هیچ سودی به تو نرساند. به خدا سوگند امروز روزی‌ است‌ که‌ مصائب‌ عمویت‌ پی‏‌درپی‌، دشمنش بسیار و یاورش‌ اندک است‌.
خداوند مرا در قیامت همراه شما قرار دهد و در جایگاه شما مرا نیز مکانی عطا کند. خداوند قاتل تو عمرو بن سعد بن نفیل ازدی را لعنت کند و به دوزخ دراندازد و عذاب دردناکی را برایش مهیا کند.
خداوند مرا در قیامت همراه شما قرار دهد و در جایگاه شما مرا نیز مکانی عطا کند. خداوند قاتل تو عمرو بن سعد بن نفیل ازدی را لعنت کند و به دوزخ دراندازد و عذاب دردناکی را برایش مهیا کند.
==منبع==
==منبع==


مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 431-434.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 431-434.]


==پی نوشت==
==پی نوشت==
[[رده: تاریخ]]
[[رده: تاریخ]]
[[رده: افراد]]
[[رده: شهیدان کربلا]]
[[رده: شهیدان کربلا]]
[[رده: شهدای بنی‌هاشم]]
[[رده: شهدای بنی‌هاشم]]
[[en:Qasim b. al-Hasan]]
<references />{{خاندان پیامبر}}{{یاران امام حسین علیه السلام}}
[[رده:فرزندان امام حسن(ع)]]
[[رده:کودکان شهید کربلا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۵۲

Qasim.jpg
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
نام کامل قاسم بن حسن بن علی بن ابی‏ طالب
خویشاوندان
سرشناس
فرزند امام حسن (ع)
محل زندگی مدینه
وفات/شهادت 10 محرم سال 61 هجری قمری - کربلا
مدفن کربلا
نقش های برجسته از یاران امام حسین (ع)

قاسم بن حسن بن علی بن ابی‏ طالب، فرزند امام حسن (ع) و از یاران امام حسین(ع) است که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قاسم فرزند امام حسن(ع) و مادرش کنیزی از ناحیه روم [۱] به نام بقیله [۲] است که بنا به نقل ابن سعد مادر ابوبکر و عبدالله نیز بود. [۳] از تاریخ ولادت و سن قاسم اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع متقدم بدون تعیین میزان سن، از او به عنوان غلام یاد کرده‏‌اند. [۴] در مآخذ و مطالعات جدید از قاسم به عنوان نوجوان یاد شده است. در برخی مطالعات جدید سال تولد قاسم 47 هجری ذکر شده و او را در قیام عاشورا نوجوانی 14-15 ساله دانسته‌‏اند. [۵] با این حساب او در زمان شهادت پدر به سال 49 هجری [۶] کودکی 2 ساله بوده که تحت تکفل عمویش امام حسین (ع) قرار گرفت. تاریخ زندگانی این نوجوان جزء دقایقی از آن که مربوط به روز عاشورا می‌‏شود، روشن نیست و در آثار و منابع تاریخی متقدم داستان شهادت قاسم تقریبا به‌‏طور یکسان گزارش شده است.

نقش در واقعه کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قاسم بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت علی اکبر (ع) [۷] و به روایتی پس از شهادت خاندان عقیل و جعفر بن علی (ع)، [۸] با اذن عمویش به میدان رفت. روایت شده که امام حسین (ع) در ابتدا به او اجازه جهاد نداد، اما با اصرار قاسم در حالی‏ که می‌‏گریست، موافقت نمود. [۹] او در حالی که چنین رجز میخواند، جنگید:[۱۰]

اِن‌ْ تُنْکروُنی‌ فَاَنَا ابْن‌ُ الْحَسَن
هذَا الْحُسَین‌ُ کالاَسیرِ الْمُرْتَهَنِ
سِبْط‌ِ النَّبِی‌ِّ الْمُصْطَفی‌َ الْمُؤْتَمَن‌ِ
بَین‌َ أُناس‌ٍ لا سُقُوا صَوْب‌َ الْمُزَن‌ِ

اگر مرا نمی‌‏شناسید من شاخه‌‏ای از حسن هستم که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خدا است. این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نکند.

شهادت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حُمَید بن مسلم وقایع‌‏نگار کوفه در مورد چگونگی به میدان رفتن قاسم به طور مفصل مطالبی بیان کرده است. او می‏‌گوید:

«نوجوانی از سوی خیمه‌‏ها به طرف ما بیرون آمد که گویی صورتش پاره ‏ماه بود. در دستش شمشیری بود و در برش پیراهنی و ازاری، در پایش نعلینی بود که بند یک‏تای آن گسیخته بود، فراموش نمی‏‌کنم که بند نعلین پای چپ بود. در این موقع عمرو بن سعد ازدی به من گفت: به خدا سوگند بر او می‌‏تازم و او را به قتل می‏‌رسانم. گفتم: سبحان الله! این چه کاری است که می‌‏خواهی بکنی؟ این گروهی که دور او را گرفته‏‌اند، او را کافی است. گفت: به خدا سوگند بر او حمله می‏‌کنم. پس بر او تاخت و رو برنگردانید تا شمشیر بر فرق آن نوجوان فرود آورد که به صورت بر زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو به فریادم برس! در این هنگام امام حسین (ع) که‌ در کنار خیمه‌ ایستاده‌ و اسبش‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ و منتظر بود با سرعت‌ سوار اسب‌ شد و مانند عقابی‌ که‌ از بلندای‌ آسمان‌ به‌ زیر آید و از پی شکار رود، خود را به میدان رساند. صف‌ها را شکافت‌ و مانند شیر ژیان‌ حمله‌ کرد تا به‌ ابن‌ نفیل‌، قاتل‌ قاسم رسید. ششمیری حواله عمرو نمود. عمرو دست خود را سپر کرد و دستش از فرق (بازو) جدا گردید. فریادی کشید و گریخت.‌ تنی چند از سواران کوفه آمدند تا او را از دست امام حسین (ع) نجات دهند، ولی عمرو زیر پای اسبان کشته شد و دستش‌ جدا گشت. چون‌ غبار معرکه‌ فرو نشست،‌ دیدند که‌ امام‌ حسین (ع) بر بالین‌ قاسم‌ نشسته‌ و او از درد، پاشنه‌ پا بر زمین‌ می‌ساید و آخرین‌ لحظات‌ عمر خود را می‌گذراند. در همین‌ حال‌ امام‌ حسین (ع) فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در قیامت کسی جزء جد تو خصم آنان نخواهد بود. به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا جوابت بدهد ولی به تو سودی نرساند. امروز روزی‌ است‌ که‌ مصائب‌ عمویت‌ پی‌ در پی‌، دشمنش بسیار و یاورش‌ اندک است‌. آن‌گاه‌ یادگار برادرش‌ را به‌ سینه‌ چسباند و همچنان‌ که پاهایش‌ به‌ زمین‌ کشیده‌ می‌شد او را به‌ طرف‌ خیمه‌ها برد و در میان‌ کشتگان‌ اهل‌ بیت‌(ع) خود و در کنار فرزندش‌ علی‌ اکبر بر زمین‌ نهاد.» [۱۱]

ذکر نام در زیارتنامه ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در زیارت رجبیه از او نام برده شده و در زیارت ناحیه مقدسه به وی چنین سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی قاسِمِ ِبنِ الحَسَنِ بنِ عَلِی المَضروبِ عَلَی هامَتُهُ المَسلوبِ لامَتُهُ حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ فَجَلی عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصِّقرِ وَ هُوَ یفحَصُ بِرِجلِهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یقولُ بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ وَ مَن خَصمُهُم یومَ القِیامَةِ جَدُّکَ وَ اَبوکَ ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَ اللهِ عَلَی عّمِّکَ أن تَدعوهُ فَلا یجیبُکَ اَو یجیبِکَ وَ اَنتَ قَتیلٌ جَدیلٌ فَلا ینفَعُکَ هذا وَ اللهِ یومٌ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ جَعَلَنِی اللهُ مَعَکُما یومَ جَمعِکُما وَ بَوَّاَنِی مُبَوَّاَکُما وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ عُمرََ بنَ سَعدِ بنِ نُفَیلٍ الاَزدِی وَأصلاهُ جَحیماً وَ أعَدَّ لَهُ عَذاباً ألیماً»

سلام بر قاسم بن حسن، آن‏که فرق سرش شکافته شد و فریاد و توانش از او گرفته شد. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، عمویش همچون پرنده‏‌ای تیز پرواز و مانند بازی شکاری حاضر شد در حالی ‏که قاسم با پایش خاک را زیرورو می‌‏کرد و در حال جان ‏کندن بود. حسین فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در روز قیامت جدّ تو پیامبر اکرم (ص) و پدرت خصم آنان خواهند بود. سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت سخت و ناگوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا اجابتت کند در حالی ‏که کشته شده‌‏ای و این اجابت هیچ سودی به تو نرساند. به خدا سوگند امروز روزی‌ است‌ که‌ مصائب‌ عمویت‌ پی‏‌درپی‌، دشمنش بسیار و یاورش‌ اندک است‌. خداوند مرا در قیامت همراه شما قرار دهد و در جایگاه شما مرا نیز مکانی عطا کند. خداوند قاتل تو عمرو بن سعد بن نفیل ازدی را لعنت کند و به دوزخ دراندازد و عذاب دردناکی را برایش مهیا کند.

منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (ابن فندق)، به تصحیح سیدمهدی رجایی اصفهانی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، 1410ﻫ ق. ، ج1، ص342.
  2. الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405ه ق.، ج5، ص1؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج2، ص70.
  3. الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405ه ق.، همانجا.
  4. وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243؛ الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 ه ق. ج5، ص1؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382– 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص87 ؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص239.
  5. آینه داران آفتاب، سنگری، محمد رضا، تهران : شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1388 ش.، ج2، ص1201.
  6. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق ( ابن واضح)، بیروت: دار صادر، 1379 ﻫ ق / 1960 م.، ج2، ص225؛ الکافی، کلینی، محمدبن یعقوب، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران: 1391 ه ق.، ج2، ص461؛ المعارف، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م. ، ص92.
  7. وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص138؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص50.
  8. انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ص239؛ الکامل الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج4، ص75؛مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. ، ج4، ص34.
  9. منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، 1381 ش. ، ص26؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ص31.
  10. الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص113؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.، ص519.
  11. ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243-244؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص477.