۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
}} | }} | ||
==دربارهی شاعر== | ==دربارهی شاعر== | ||
خلیل ذکاوت فرزند محمد به سال ١٣٥٠ ه.ش در شهرستان «لامرد» دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و متوسطه را تا اخذ دیپلم در شیراز گذراند و چند سال بعد از دانشگاه پیام نور لامرد، در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گردید. وی فعالیتهای شعری خود را از دوره نوجوانی آغاز کرد و از همان زمان، سرودههایی از او در نشریات استانی و کشوری چاپ میشد. از ذکاوت تاکنون سه مجموعه شعر به چاپ رسیده است: «فصل شروع کبوتر»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٦٧» و «اما دلم نیامد»، که کتاب اخیر مجموعه غزلهای وی با مقدمه ای از محمدعلی بهمنی | خلیل ذکاوت فرزند محمد به سال ١٣٥٠ ه.ش در شهرستان «لامرد» دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و متوسطه را تا اخذ دیپلم در شیراز گذراند و چند سال بعد از دانشگاه پیام نور لامرد، در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گردید. وی فعالیتهای شعری خود را از دوره نوجوانی آغاز کرد و از همان زمان، سرودههایی از او در نشریات استانی و کشوری چاپ میشد. از ذکاوت تاکنون سه مجموعه شعر به چاپ رسیده است: «فصل شروع کبوتر»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٦٧» و «اما دلم نیامد»، که کتاب اخیر مجموعه غزلهای وی با مقدمه ای از [[محمد علی بهمنی|محمدعلی بهمنی]] است. | ||
وی در قالب کلاسیک شعر میسراید و بیشتر غزلسرا است، اما در سرودن مثنوی و قصیده و دوبیتی و ترکیب بند نیز تواناست. | وی در قالب کلاسیک شعر میسراید و بیشتر غزلسرا است، اما در سرودن مثنوی و قصیده و دوبیتی و ترکیب بند نیز تواناست. | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
''' | ''' داغ''' | ||
فوّاره زد از حنجرهات خون؛ همه فریاد | |||
فریادِ مذاب از جگرِ کوه شد آزاد | |||
فوّاره فرود آمد و یکیک قطراتش | |||
شد مشت که کوبیده شود بر سرِ بیداد | |||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
ای لالهی همزادِ ازل!، بی تو نمیرُست | |||
-بر خاکِ عدم، تا به ابد، عالَمِ ایجاد | |||
ای مرشد و ای میر!، که هم عشق، که هم عقل | |||
در مکتبِ تو هر دو شدند اسوه و استاد | |||
دنیا همه گویند و گواهند که از دین | |||
-ویرانه به جا بود و به دست تو شد آباد | |||
کَشتی چو تویی، خوف و خطر چیست؟؛ هرآنقدر | |||
-مخفی بخزد موج و مخالف بوزد باد | |||
تا برگ و برِ باغِ [[شهادت]] بشود نو | |||
ای خونِ خدا، خون تواَش نشو و نما داد | |||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
برخاستی ای کوه! ولی با کمرِ خم | |||
وقتی علم از دست [[علمدار]] تو افتاد | |||
ای کُشتهی لبتشنهی افتاده به هامون! | |||
قربانِ لبِ تشنهی تو گریهی ما باد | |||
زد مُهر به جان و دلِ ما آتشِ مِهرت | |||
بر باد رویم و نرود داغِ تو از یاد | |||
گودال، تنور، آن نوک نی، کاخ، خرابه | |||
ای سر!، به کجاها که گذارِ تو نیافتاد! | |||
قرآن به سرِ نیزه بخوان!، ای سرِ بیتن! | |||
شاید که همین نیزه شود منبرِ ارشاد | |||
از پیش شود تشنهتر آن تشنه، که آبی | |||
-نوشید و، سپس بر تو سلامی نفرستاد | |||
با خَلقِ تو احسنت به خود گفت خداوند | |||
خفتی چو به خون، گفت به تو دستمریزاد | |||
<br /> | <br /> | ||
===رسول زخم=== | ===رسول زخم=== |