یغماى جندقى: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:


===تضمین غزل سعدى===
===تضمین غزل سعدى===
 
{{شعر}}
آن‌که با موکب او قافله‌ها دل برود در رکابش دل دیوانه و عاقل برود  
{{ب|آن‌که با موکب او قافله‌ها دل برود| در رکابش دل دیوانه و عاقل برود }}
وز جمالش غم جان خارج و داخل برود
{{م|وز جمالش غم جان خارج و داخل برود}}
(گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود آن چنان جاى گرفته‌ست که مشکل برود)  
{{ب|(گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود| آن چنان جاى گرفته‌ست که مشکل برود)}}
گر برم ز آتش دل بر مه و خورشید شعاع مکن از مهر نصیحت مکن از کینه نزاع  
{{ب|گر برم ز آتش دل بر مه و خورشید| شعاع مکن از مهر نصیحت مکن از کینه نزاع }}
روز میدان وداع است نه ایوان سماع
{{م|روز میدان وداع است نه ایوان سماع}}
(دلى از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن لحظه که محمل برود)  
{{ب|(دلى از سنگ بباید به سر راه وداع| تا تحمل کند آن لحظه که محمل برود)}}
نظرآسا چو پىِ قافله پو مى‌گیرم تا ز دل‌جو نشود دیده گلو مى‌گیرم  
{{ب|نظرآسا چو پىِ قافله پو مى‌گیرم| تا ز دل‌جو نشود دیده گلو مى‌گیرم }}
ور کند چشمه به مژگان سر جو مى‌گیرم
{{م|ور کند چشمه به مژگان سر جو مى‌گیرم}}
(اشک حسرت به سر انگشت فرو مى‌گیرم که اگر راه دهم،قافله در گل برود)  
{{ب|(اشک حسرت به سر انگشت فرو مى‌گیرم|که اگر راه دهم، قافله در گل برود)}}
از نظر مى‌رودم چهر دلاراى حبیب کى بپاید ز پى‌اش پاى دل از پند ادیب  
{{ب|از نظر مى‌رودم چهر دلاراى حبیب| کى بپاید ز پى‌اش پاى دل از پند ادیب }}
عقل و سر مى‌برود در قدمش دست و رکیب
{{م|عقل و سر مى‌برود در قدمش دست و رکیب}}
(عجب است ار نرود قاعده صبر و شکیب پیش هر دیده که آن شکل و شمایل برود)  
{{ب|(عجب است ار نرود قاعده صبر و شکیب| پیش هر دیده که آن شکل و شمایل برود) }}
فاصله کورى و دیدم به نظر یک سر موست نکنم فرق که این دیده من یا لب جوست  
{{ب|فاصله کورى و دیدم به نظر یک سر موست| نکنم فرق که این دیده من یا لب جوست }}
شاید ار پى نبرم کاین سر من و آن ره اوست
{{م|شاید ار پى نبرم کاین سر من و آن ره اوست}}
(ره ندیدم،چو برفت از نظرم صورت دوست همچو چشمى که چراغش ز مقابل برود)  
{{ب|(ره ندیدم، چو برفت از نظرم صورت دوست| همچو چشمى که چراغش ز مقابل برود)}}
صحتش درد،اگر فاطمه بیمار تو نیست راحتش رنج،دل ار خسته و افکار تو نیست  
{{ب|صحتش درد، اگر فاطمه بیمار تو نیست |راحتش رنج، دل ار خسته و افکار تو نیست}}
اى تو جان همه!تنها دل و جان زار تو نیست
{{م|اى تو جان همه! تنها دل و جان زار تو نیست}}
(کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود)  
{{ب|(کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست| مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود)}}
 
{{ب|بارها خون دل از شش جهتم راه ببست| جوش عمان نظر سیل به قلزم پیوست}}
بارها خون دل از شش جهتم راه ببست جوش عمان نظر سیل به قلزم پیوست  
{{م|لیک خود پاره‌اى از تخته نیارست گسست}}
لیک خود پاره‌اى از تخته نیارست گسست
{{ب|(موج این بار چنان کشتى طاقت بشکست| که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود)}}
(موج این بار چنان کشتى طاقت بشکست که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود)  
{{ب|سوى کویم مکش از یار سفر کرده هجر| خانه گور بود منزل دلمرده هجر }}
سوى کویم مکش از یار سفر کرده هجر خانه گور بود منزل دلمرده هجر  
{{م|راحت وصل بود مرگ به افسرده هجر}}
راحت وصل بود مرگ به افسرده هجر
{{ب|(قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر| خسته آسوده بخسبد چو به منزل برود) }}
(قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر خسته آسوده بخسبد چو به منزل برود)  
{{ب|ز آتش عشق خود اندر تب و تابم| مى‌کشت یا خیال لبش از دیده در آبم مى‌کشت}}
ز آتش عشق خود اندر تب و تابم مى‌کشت یا خیال لبش از دیده در آبم مى‌کشت  
{{م|گر به رحمت به مثل یا به عذابم مى‌کشت}}
گر به رحمت به مثل یا به عذابم مى‌کشت
{{ب|(لطف بود آن‌که به شمشیر عتابم مى‌کشت| قتل صاحبنظر آن است که قاتل برود!)}}
(لطف بود آن‌که به شمشیر عتابم مى‌کشت قتل صاحبنظر آن است که قاتل برود!)  
{{ب|دولت وصل تو را طالب غیبیم و شهود| همه را در ره سودات زیان مایه سود}}
دولت وصل تو را طالب غیبیم و شهود همه را در ره سودات زیان مایه سود  
{{م|والى ار مهر نورزد چه ورا حاصل بود؟}}
والى ار مهر نورزد چه ورا حاصل بود؟
{{ب|(سعدى ار عشق نبازد چه کند ملک وجود؟| حیف باشد که همه عمر به باطل برود)<ref>همان،ص 299 و 300.</ref>}}
(سعدى ار عشق نبازد چه کند ملک وجود؟ حیف باشد که همه عمر به باطل برود) 1
{{پایان شعر}}
 


==پی نوشت==
==پی نوشت==

منوی ناوبری