محمد حنفیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۷۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۶
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «فرزند امیر المؤمنین«ع»و برادر سید الشهدا«ع».مادرش خوله،دختر جعفر بن قیس ملق...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
فرزند امیر المؤمنین«ع»و برادر سید الشهدا«ع».مادرش خوله،دختر جعفر بن قیس ملقّب به حنفیّه بود.وى از دلیر مردان شیعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على«ع»بود.در جنگ نهروان هم حضور داشت. <ref>سفینة البحار،ج 1،ص 319.</ref> در مدینه مى‌زیست.هنگامى که سید الشهدا«ع»پس از امتناع از بیعت با یزید،قصد خروج از مدینه به سوى مکّه را داشت،محمد حنفیّه از کسانى بود که اصرار داشت ابا عبد الله«ع»نرود و پیشنهاد مى‌کرد دور از نیروهاى وابسته به حکومت باشد.امام نیز اصرار خویش را بر رفتن به مکّه به او گفت و در وصیتنامه‌اى خطاب به محمد حنفیّه،آن سخنان معروف خویش را(لم اخرج اشرا و لا بطرا...) نوشت. <ref>حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 262.</ref> در حادثۀ کربلا،همکارى نداشت.
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| نام              =  محمد بن حنفیه
| تصویر            =
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =
|زادروز            = 16 [[هجری قمری]]
| زادگاه            = مدینه
| تاریخ مرگ        = 81 هجری قمری
| آرامگاه          = ایله یا طائف یا مدینه
| محل زندگی        = [[مدینه]]، [[طائف]]، [[مکه]] ...
| تابعیت            =
| تحصیلات            =
| دانشگاه          =
| سال‌های فعالیت    =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای    = فرزند [[امام علی (ع)]]، [[قیام مختار]]
| نقش‌های برجسته    = [[امامزاده]]، [[راوی]]
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =
| تأثیرپذیرفتگان    =
| لقب              = مهدی (به اعتقاد [[کیسانیه]])
| حزب              =
| جنبش              =
| مخالفان          =
| هیئت              =
| دین              = [[اسلام]]
| مذهب              =
| منصب              =
| مکتب              =
| استادان          =
|شاگردان          =
| آثار              =
| فرزندان          = عبدالله، حسن، ابراهیم، عون
| گفتاورد          =
| پانویس            =
}}
'''محمد بن حَنَفیه''' (16-81 ق) فرزند [[حضرت علی(ع)]] و [[خوله حنفیه]] (<small>دختر جعفر بن قیس</small>) از طبقه اول [[تابعان|تابعین]] بوده که در سال 16ق در ایام حکومت [[عمر بن خطاب]] متولد و در 81ق در سن شصت و پنج سالگی در [[ایله]] یا [[طائف]] یا [[مدینه]] درگذشت. وفاتش در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان]] بوده است.


دهخدا مى‌نویسد:«بعد از شهادت امیر المؤمنین«ع»مانند سایر بنى هاشم گوشه‌گیر و منزوى بود.پس از یزید،مختار بن ابى عبیده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولى گردید.در سال 66 هجرى عبد الله بن زبیر که خود مدعى خلافت بود،وى را به بیعت و متابعت خویش،اکراه مى‌کرد و او تن در نمى‌داد...فرقۀ کیسانیّه او را امام خویش دانند و گویند به جبل رضوى زنده باشد.» <ref>لغت‌نامه،دهخدا.(کلمۀ ابن حنفیّه).</ref> وى در سال 81 در ایّام عبد الملک در مدینه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد. <ref>مروج الذّهب،ج 3،ص 116.</ref>
گاه از او با نام محمد بن علی یاد می‌شود و او را محمدِ اکبر هم گفته‌اند. [[کنیه]] او ابوالقاسم است. وی در جنگ‌های [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ جمل|جمل]] حضور داشته و در جنگ جمل پرچمدار سپاه علی(ع) بوده است. در [[واقعه کربلا]] در [[مدینه]] ماند. پس از شهادت [[امام حسین(ع)]] بنابر نقلی ابتدا ادعای [[امامت]] کرد، اما پس از گواهی [[حجرالاسود]] به [[امامت]] [[امام سجاد(ع)]] از این ادعا دست کشید و به امامت پسر برادرش معتقد شد.


[[کیسانیه]]، او را امام خود می‌دانند. بنا به نامه‌ای که او به مختار نوشت، کیسانیه او را از دست [[عبدالله بن زبیر]] نجات دادند. او اولین کسی است که [[مهدی|مهدی موعود]] دانسته شده است. مشی سیاسی او در زندگی‌اش بسیار مسالمت آمیز بوده است.
==نام، نسب، تولد==
شهرتش به ابن حنفیه به این دلیل است که مادرش (<small>خوله</small>) دختر جعفر بن قیس<ref>أنساب الأشراف، ج2، ص200.</ref> از قبیلۀ بنی حنفیه بود. به گفته برخی محققان، مادرش کنیزی بوده که در حمله [[بنی اسد]] به [[بنی حنفیه]] در زمان خلافت [[ابوبکر]] به اسارت در آمد و [[علی(ع)]] آن را خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج کرد.


از آنجا که تاریخ درگذشت او درسال 81ق است و در آن هنگام 65 سال داشته به دست می‌آید که وی در سال 16ق به دنیا آمده است<ref>الطبقات الکبری، ج5، ص:87.</ref>


کنیه ابن حنفیه ابوالقاسم بوده است.<ref>نگاه کنید: ابن سعد، ج5، ص67؛ مدرس وحید، ج 2، ص356.</ref>


==جایگاه وی در نقل روایت==
او از پدرش [[علی(ع)]]، [[عمر بن خطاب|عُمَر بن خَطّاب]]، [[ابوهریره]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]]، [[عمار یاسر|عمار بن یاسر]]، [[معاویه]] و... روایت کرده است.


فرزندانش [[عبدالله بن محمد حنفیه|عبد اللّه]]، [[حسن بن محمد حنفیه|حسن]]، [[ابراهیم بن محمد حنفیه|ابراهیم]] و [[عون بن محمد حنفیه|عون]] و نیز افراد دیگری چون [[سالم بن ابی جعد]]، [[منذر ثوری]]، [[امام باقر(ع)]]، [[عبدالله بن محمد عقیل]]، [[عمرو بن دینار]]، [[محمد بن قیس]]، [[عبدالاعلی بن عامر]] و برخی دیگر از او نقل حدیث کرده‌اند.<ref>صابری، ج2، ص51.</ref>


او در [[مدینه النبی|مدینه]] حلقه درس بزرگی برپا کرد و همین مکتب بود که سرچشمه‌اندیشه‌های دیگر شد، تا جایی که می‌توان حلقه درسی او در مدینه را با مجمع علمی [[حسن بصری]] در [[بصره]] مقایسه کرد؛ زیرا آن گونه که آن مجمع سرچشمه‌اندیشه‌های [[معتزله]] و نیز مسلک [[تصوف|صوفیان]] و زاهدان معرفی شده، شاگردان این حلقه درسی هم پایه‌گذاران اندیشه‌های کلامی دانسته شده‌اند. برای مثال، از همین حلقه درسی، دو پسر ابن حنفیه یعنی عبداللّه ملقب به ابو هاشم و حسن ملقب به ابو محمد برخاستند که ابوهاشم واسطه‌اندیشه‌های معتزلی و ابومحمد نیز از پایه‌گذاران اندیشه [[مرجئه|ارجاء]] شد.<ref>صابری، ج2، ص54.</ref>


جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 407-408.
==پرچم‌داری در جنگ جمل==
[[جنگ جمل]] در [[سال 36 هجری قمری]] رخ داد. در آن روز، محمّد از حمله باز ایستاد، علی(ع) خود، پرچم را گرفت و پس از آنکه ارکان لشکر جمل را در هم ریخت، پرچم را به محمّد برگرداند و به او گفت: «با حمله دوباره، کار سابقت را جبران کن». او به یاری [[خزیمة بن ثابت]] (<small>ذو الشّهادتین</small>) و جمعی از [[انصار]]، که بسیارشان اهل [[جنگ بدر|بدر]] بودند حمله‌های پیاپی کرد و لشکر جمل را پراکنده ساخت.<ref>مدرس وحید، ج2، ص357؛ نک: ری‌شهری، ج1، ص183.</ref>
 
ابن خلکان از گوینده‌ای ناشناس نقل می‌کند که ابن حنفیه در بر دوش گرفتن پرچم سپاه [[علی(ع)]] در نبرد [[جنگ جمل|جَمَل]] تردید داشت و حتی بر پدرش خرده گرفت.<ref>ابن خَلِّکان، ج4، ص171.</ref> اما در نهایت پرچم را بر دوش گرفت. طبری، ابن کثیر و ابن جوزی بدون اشاره به تردید وی، داستان پرچمداری محمد بن حنفیه در نبرد جمل را ذکر کرده‌اند.<ref>نک: ابن جوزی، ج5، ص78؛ صابری، ج2، ص51.</ref>
 
==غیبت در کربلا==
علما و [[رجال|رجال‌شناسان]] شیعه در مقام‌ دفاع از محمد بن‌ حنفیه‌ دلایلی را برای توجیه غیبت او در [[واقعه کربلا]] مطرح کرده‌اند. به اعتقاد اینان عدم شرکت ابن‌حنفیه از سر نافرمانی و مخالفت با [[امام حسین(ع)]] نبوده و او در عدم همراهی با امام(ع) دلایل موجهی داشته است؛از جمله:
* بیماری محمدبن حنفیه در موقع حرکت امام(ع) از [[مدینه]] و [[مکه]].{{سخ}}
از دلایلی که [[علامه حلی]] برای عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا در‌ جواب‌ مهنابن سنان آورده، بیماری محمد در موقع خروج امام(ع) از مدینه است.<ref>(بحارالانوار، ج42،ص110</ref>.
بعضی بیماری او‌ را‌ چشم‌ درد ذکر کرده‌اند<ref>المقرم، ص135</ref>
* مأمور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام(ع) برای ماندن در مدینه.{{سخ}}
ابن‌اعثم کوفی‌ نقل‌ می‌کند:امام(ع) موقعی که می‌خواست از مدینه خارج شود و محمد بن حنفیه نتوانست‌ وی‌ را متقاعد به ماندن در‌ مدینه‌ کند،‌ به محمد بن‌ حنفیه‌ گفت:
::ماندن تو در مدینه ایرادى ندارد تا در میان آنان چشم (خبررسان) من باشى و از تمام امورشان مرا با خبر سازی<ref>ابن‌اعثم،‌ همان،‌ ص23</ref>
* مکلف نشدن محمدبن حنفیه از جانب امام حسین(ع) به‌ شرکت‌ در قیام و همراهی با آن حضرت.
صاحب [[تنقیح المقال]] معتقد است که چون [[امام حسین(ع)]] در‌ [[مدینه]] یا‌ مکه‌ فردی‌ را مکلف به همراهی نکرده، لذا محمد بن حنفیه در عدم همراهی با امام(ع) مرتکب عملی نشده است که عدالتش را زیر سؤال ببرد. او می‌نویسد: امام‌ حسین(ع) هنگامی که از [[حجاز]] به طرف [[عراق]] حرکت کرد، خود می‌دانست که به فیض [[شهادت]] خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا‌ بر‌ همۀ مکلّفین [[واجب|واجب]] نشود که به عنوان [[جهاد]]، با او همراه شوند؛ بلکه براساس وظیفۀ خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت‌ کرده‌ بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم‌سفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، [[گناه|گناهی]] را مرتکب‌ نشده‌ است. بلکه گناهکار فردی است‌ که‌ در قیام کربلا و محاصرۀ امام حسین(ع) در روز [[عاشورا]] حضور داشته و با آن‌که از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
 
اما کسانی‌ که در حجاز بودند‌ و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. [[عبدالله مامقانی|مامقانی]] پس‌ از‌ بیان این مقدمات می‌گوید:«بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی‌ در‌ عدالت آنان‌ تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و [[عبدالله بن جعفر|عبداللّه بن جعفر]] به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده‌ است.<ref> مامقانی،‌ عبداللّه.‌ 1352 ق، تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، ج3، ص111، بی‌جا، مطبعة الحیدریة.</ref>» در [[اثبات الهداة]] نیز حدیثی از [[امام صادق(ع)]] نقل شده که: [[حمزة بن حمران]] می‌گوید: از خروج حسین(ع) و نرفتن ابن الحنفیه نزد امام(ع) یاد کردیم، فرمود:‌ای حمزه، برایت حدیثی می‌گویم که پس از این، دیگر از این موضوع نپرسی؛ چون حسین(ع) از مدینه جدا شد ورق کاغذی طلبید و در آن نوشت:
:::«<small>بسم اللّٰه الرحمن الرحیم از حسین بن علی بن ابی طالب به [[بنی هاشم]]، اما بعد، هر کدام به من بپیوندید، [[شهید]] می‌شوید و هرکه این کار را نکند، به پیروزی نمی‌رسد و السلام.»</small><ref>حر عاملی،اثبات الهداه، ج4، ص42</ref>
علامه مجلسی در بیان این جمله امام حسین(ع) می‌فرماید: ظاهر این عبارت مذمت است اما این احتمال هم هست که حضرت دیگران را بین آمدن و نیامدن مخیر کرده بود، پس چون آمدن آن، امر واجبی نبود، بلکه اختیاری بود، تخلف از آن گناه محسوب نمی‌شود.<ref> بحار، ج42، ص 81.</ref>
 
پس از این که [[حسین بن علی(ع)]] را مجبور به [[بیعت]] با [[یزید بن معاویه|یزید]] کردند و او از این کار سر باز زد، محمد حنفیه پیشنهاد کرد که برادرش برای حفظ جان به [[مکه]] برود و اگر در آنجا هم تهدید شد به [[یمن|یمَن]] برود و اگر در یمن هم آرامش نداشت به ریگستان‌ها و کوهستان‌ها پناهنده شود. حسین رای او را ستود و گفت: "برادر جان، تو رخصت داری در [[مدینه النبی|مدینه]] بمانی و در اینجا چشم من باشی و امور دشمنان را به من برسانی"<ref>قمی، ص98.</ref>
 
==ارتباط با کیسانیه و مختار==
به پندار [[کیسانیه]]، محمد بن حنفیه پس از کشته شدن حسین بن علی، [[مختار ثقفی|مختار]] را بر عراقین (<small>[[کوفه]] و [[بصره]]</small>) فرمانروایی داد و از او خواست که از قاتلان آن حضرت خونخواهی کند. کیسانیه، مدتی پس از شهادت [[امام حسین]] قیام کردند و قائل به امامت محمد بن حنفیه شدند. آنان معتقدند که وی اسرار دین و علم تاویل و علوم باطنی را از [[امام حسن]] و [[امام حسین]] فرا گرفت. بعضی از ایشان ارکان شریعت مانند [[نماز]] و [[روزه]] را تاویل کردند و قائل به [[تناسخ]] و حلول بودند، همه فرقه‌های کیسانی درباره امامت محمد بن حنفیه و روا بودن [[بداء]] بر خدا هم عقیده‌اند. این فرقه را مختاریه نیز خوانده‌اند.<ref>نوبختی، ص87.</ref>
 
درباره روابط ابن حنفیه با مختار اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند او به مختار اعتقادی نداشت و نمایندگی خودش را به او نداد، برخی، مختار را نماینده او می‌دانند، و برخی هم از رضایت ضمنی محمد حنفیه از کارهای مختار در عین این که به او ماموریت هم نداده بود سخن به میان آورده‌اند.<ref>نک: تاریخ سیاسی صدر اسلام، ص 214 و 215؛ نوبختی، ج2، ص 52 و 53.</ref>
 
===نجات محمد حنفیه از دست عبدالله بن زبیر===
وقتی [[مختار ثقفی|مختار]] بر [[کوفه]] مسلط شد، مردم را به محمد حنفیه دعوت کرد. [[عبدالله بن زبیر|عبد اللّه بن زبیر]] که بر [[مکه]] و [[مدینه]] تسلط داشت از ترس این که مبادا مردم به محمد بن حنفیه بگرایند، او و [[عبدالله بن عباس]] را به بیعت با خود دعوت کرد و آن‌ها نپذیرفتند. ازاین رو ابن زبیر آن‌ها را در حجره [[زمزم]] زندانی و تهدید به قتل کرد. محمد حنفیه و عبدالله بن عباس به مختار، نامه نوشتند و از او یاری خواستند. مختار، پس از دیدن نامه، [[ظبیان بن عماره]] را با چهارصد نفر و چهارصد هزار درهم و با عده بسیار دیگری به مکه فرستاد.<ref>أخبارالدولةالعباسیة، ص 99 - 100.</ref>
 
آنان با پرچم‌هایی که در دست داشتند به [[مسجد الحرام]] وارد شده و با صدای بلند دعوی خونخواهی [[حسین بن علی]] می‌کردند تا به زمزم رسیدند. ابن زبیر هیزم فراوانی به قصد سوزاندن آن‌ها فراهم کرد. آنان، درب مسجد الحرام را شکسته و به ابن حنفیه دست یافتند و گفتند بین ما و عبد اللّه زبیر یکی را انتخاب کن. محمدبن حنفیه گفت: روا نمی‌دانم در خانه خدا جنگ و خونریزی شود. ابن زبیر به آن‌ها رسید و فریاد زد «شگفتا از این چوب به دستان» (<small>هنگامی که یاران مختار وارد حرم شدند به جای شمشیر چوب به دست داشتند، چون در حرم همراه داشتن شمشیر جایز نیست</small>)، گمان می‌کنید می‌گذارم محمد پیش از بیعت با من از اینجا برود؟ آنگاه یاران مختار که بیرون مسجدالحرام بودند، به مسجد درآمده فریاد خونخواهی [[امام حسین(ع)|حسین(ع)]] را سر دادند. ابن زبیر از آنان ترسید و از خارج شدن محمد حنفیه جلوگیری نکرد. محمد، به همراه چهار هزار نفر به «[[شعب ابی طالب|درۀ علی]]» رفت و تا کشته شدن مختار در همانجا زندگی می‌کرد.<ref>نوبختی، ص85 و 86.</ref>
 
===اعتقاد برخی کیسانیه به مهدویت او===
برخی پژوهشگران فرق و مذاهب اسلامی معتقدند محمد بن حنفیه اولین کسی بود که در اسلام [[مهدی]] نامیده شد.<ref>صابری، ج2، ص55.</ref>معتقدین به مهدویت ادعا می‎کردند او در [[کوه رضوی]] سکونت کرده و از دو نهر از شیر و عسل ارتزاق می‌کند تا روزی که خداوند امرش را بگشاید.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، تحقیق: محمد محیی‎الدین عبدالحمید، ج1، ص90 و 91؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، قاهره، مکتبة محمد صبیح و اولاده، ص39، 41 و 43.</ref> [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]] محمد بن حنفیه را مبرای از کیسانیه دانسته و معتقد بود کیسانیه بعد از او پدید آمدند.<ref>معجم الرجال، ج 18، ص 103-102.</ref>
 
==ادعای امامت==
===احتجاج با امام سجاد(ع)===
محمد بن حنفیه، برادرانش [[امام حسن]](ع) و [[امام حسین]](ع) را از خود برتر می‌دانست. اما بنابر روایتی پس از شهادت امام حسین(ع) به [[امام سجاد(ع)]] نامه‌ای نوشت و از او خواست امامتش را بپذیرد. استدلال ابن حنفیه این بود که امام حسین(ع) بر خلاف امامان پیشینش به امام بعد از خود سفارش نکرده، همچنین محمد حنفیه فرزند بلافصل [[علی(ع)]] بوده و از جهت سن و کثرت روایت بر زین العابدین(ع) برتری دارد و.... امام سجاد در پاسخ به عمویش او را به خدا ترسی و دوری از جهالت خواند و برایش نوشت:
 
::<small>«پدرم قبل از این که قصد [[عراق]] کند به امامت من سفارش کرده و ساعتی قبل از [[شهادت|شهادتش]] هم از من پیمان گرفت.»</small>
 
امام سجاد(ع) از ابن حنفیه دعوت کرد پیش [[حجرالاسود]] رفته و مسئله را آنجا مطرح کنند، حَجَر به [[امامت]] هرکه شهادت داد او [[امام]] است. آنجا، ابتدا محمد پس از نیایش با خدا از سنگ خواست بر امامتش شهادت دهد، اما این اتفاق نیفتاد. سپس امام سجاد(ع) به نیایش پرداخته و به سنگ گفت بر امامتش شهادت دهد و سنگ به سخن درآمده و برامامت علی بن حسین، بعد از حسین بن علی شهادت داد و محمد حنفیه نیز امامت آن حضرت را پذیرفت.<ref>نک: صفار، ص502؛ ابن بابویه، ص62-60؛ کلینی، ج1، ص348</ref> بعضی از علماء احتمال صوری بودن این منازعه را داده‌اند که ضعفای شیعه به وی متمایل نشوند.<ref>الخرائج و الجرائج، ج1، ص258 و بحارالانوار، ج46، ص 30</ref>
 
===اعتقاد به امامت حضرت سجاد(ع)===
در [[حدیث|روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] آمده است که محمد حنفیه قبل از وفات به امامت امام سجاد(ع) ایمان داشت.<ref>الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص60.</ref> و [[قطب الدین راوندی]] روایتی از [[ابوخالد کابلی]] که خادم ابن حنفیه بوده نقل می‌کند که در آن ابوخالد از محمد حنفیه درباره امامتش سوال می‌کند و محمد در پاسخ به او می‌گوید:
 
«<small>امام من و تو و سایر مسلمانان، [[امام سجاد|علی بن الحسین(ع)]] است.</small>»<ref>قطب راوندی، ج1، ص262-261.</ref>
{{یاران امام حسین}}
 
==پیوند به بیرون==
*منبع مقاله:[http://http://fa.wikishia.net/view/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت (ع)]
==منابع==
*ابن بابویه، علی بن حسین، الإمامة و التبصرة من الحیرة، مدرسه الامام المهدی(عج)، قم، 1363ش.
*ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد و مصطفی عبد القادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417ق/1992م.
*ابن خلکان، احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، دارالثقافه، بیروت، 1968م.
*ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، محقق: محمد عبدالقادر عطا،‌دار الکتب العلمیه، بیروت.
*ابن فلیچ، علاءالدین مغلطای بن قلیچ بن عبدالله بکچری حنفی، اکمال تهذیب الکمال، انتشارات فاروق الحدیثیه الطبع و النشر، قاهره، 1422ق.
*اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، تحقیق: محمد محیی‎الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، 1369ق.
*الامین، سید محسن، اعیان‌الشیعة، المحقق حسن الامین، دارالتعارف، بیروت، 1420ق/2000م.
*بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر تمیمی، قاهره، مکتبة محمد صبیح و اولاده، بی‎تا.
*بلاذری، احمدبن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، طبعة الأولی، 1417ق/1996م.
*راوندی، قطب، الخرائج و الجرائج، مدرسه امام مهدی، قم، 1409ق، چاپ اول.
*شریف الرضی، محمد بن حسین، شرح نهج البلاغة، شارح: احمد مدرس وحید، ناشر: احمد مدرس وحید، قم.
*صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، سمت، تهران، 1388ش.
* صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، مصحح: محسن کوچه باغی، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم.
*قطب راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، مؤسسة الإمام المهدی علیه‌السلام، قم.
*قمی، عباس، در کربلا چه گذشت؟ ترجمه نفس المهموم، محقق: محمد باقر کمره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، 1381ش.
*کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح: محمد آخوندی و علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
*محمدی ری شهری، محمد، دانش نامه امیرالمومنین علیه‌السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی، دارالحدیث، قم، 1428ق/1386ش.
*مدرس، میرزا محمدعلی، ریحانة الادب، ناشر کتابفروشی خیام، چاپ سوم، 1369ش.
*مؤلف مجهول (قرن 3)، أخبار الدولة العباسیة و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق عبدالعزیز الدوری و عبدالجبار المطلبی، بیروت، دارالطلیعة، 1391ش.
*نوبختی، حسن بن موسی، ترجمه فرق الشیعه نوبختی با دو مقدمه: زندگینامه نوبختی و کتاب‌های فرق الشیعه: نگاهی به شیعه و دیگر فرقه‌های اسلام تا پایان قرن سوم هجری، مترجم: محمد جواد مشکور، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1353ش.
*چلونگر، محمدعلی، محمد بن حنفیه و قیام کربلا، مجله روش شناسی علوم انسانی، زمستان1381ش، شماره 33.
==پی نوشت==
 
 
 
 
[[رده:افراد]]
[[رده:خویشاوندان]]