جواد جمیل‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
}}
}}


== زندگینامه ==
==زندگینامه==
جواد جمیل به سال ۱۹۵۴ میلادی در یکی از روستاهای جنوب عراق به دنیا آمد. در رشته مهندسی فارغ التحصیل شد و به دلیل مبارزه با رژیم عراق در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۸۰ میلادی زندانی گردید و انتشار اشعارش که تا آن زمان در مجلات «المرفأ» و «الرابطة» چاپ می‌شد ممنوع گردید او هم‌اکنون در ایران به سر می‌برد و در انجمنها و نشریات ادبی فعالیت چشمگیر دارد.
جواد جمیل به سال ۱۹۵۴ میلادی در یکی از روستاهای جنوب عراق به دنیا آمد. در رشته مهندسی فارغ التحصیل شد و به دلیل مبارزه با رژیم عراق در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۸۰ میلادی زندانی گردید و انتشار اشعارش که تا آن زمان در مجلات «المرفأ» و «الرابطة» چاپ می‌شد ممنوع گردید او هم‌اکنون در ایران به سر می‌برد و در انجمنها و نشریات ادبی فعالیت چشمگیر دارد.


== آثار ==
==آثار==
برخی از آثار جمیل چنین است:«صدی المرفض و المشنقة»، «اشیاء حذفتها الرقابة»، «للثوار فقط»، «یسألونک عن الحجارة».
برخی از آثار جمیل چنین است:«صدی المرفض و المشنقة»، «اشیاء حذفتها الرقابة»، «للثوار فقط»، «یسألونک عن الحجارة».


== چکیده آثار ==
==چکیده آثار==


* لم یبق من جرح الحسین سوی التمرّد و التّحدّی جرح له و الشّمس ألف غد یجی‌ء و ألف وعد لم یبق من صوت الحسین و قد غفت عنه الطّفوف لم یبق فی صمت الغبار سوی «خذینی یا سیوف» لم یبق من عطش الحسین سوی رؤی یمطرن ملحا عجبا أ یزرع جرحه شجرا لیحصد منه جرحا لم یبق من سیف الحسین سوی شظایا من لهیب و حطام غمد کالغروب یلوذ بالجسد الغریب <ref> الحسین وهج القصید؛ ص 39.</ref>
*لم یبق من جرح الحسین سوی التمرّد و التّحدّی جرح له و الشّمس ألف غد یجی‌ء و ألف وعد لم یبق من صوت الحسین و قد غفت عنه الطّفوف لم یبق فی صمت الغبار سوی «خذینی یا سیوف» لم یبق من عطش الحسین سوی رؤی یمطرن ملحا عجبا أ یزرع جرحه شجرا لیحصد منه جرحا لم یبق من سیف الحسین سوی شظایا من لهیب و حطام غمد کالغروب یلوذ بالجسد الغریب <ref> الحسین وهج القصید؛ ص 39.</ref>


از آثار [[کربلا]] جز رموز ایستادگی و تمرد و مبارزه‌طلبی به یادگار نمانده است. او جراحت برداشت اما خورشید هزاران روز دیگر هم می‌آید و صدای [[حسین|حسین (ع)]] در غبار حادثه «یا سیوف خذینی» ای شمشیرها مرا دریابید! همچنان باقیست. عطش حسین (ع) را چیزی جز شوری اشک چشمان برطرف نکرد. تعجب می‌کنم اینکه از جراحت حسین (ع) درخت جراحت رویید و از شمشیر او لهیب سوزان به‌جاست. اگرچه با نیام خرد شده، درهم آمیخته است.
از آثار [[کربلا]] جز رموز ایستادگی و تمرد و مبارزه‌طلبی به یادگار نمانده است. او جراحت برداشت اما خورشید هزاران روز دیگر هم می‌آید و صدای [[حسین|حسین (ع)]] در غبار حادثه «یا سیوف خذینی» ای شمشیرها مرا دریابید! همچنان باقیست. [[عطش]] [[امام حسین|حسین (ع)]] را چیزی جز شوری اشک چشمان برطرف نکرد. تعجب می‌کنم اینکه از جراحت [[حسین]] (ع) درخت جراحت رویید و از شمشیر او لهیب سوزان به‌جاست. اگرچه با نیام خرد شده، درهم آمیخته است.


* سروده‌ی زیبای او در رثای حسین (ع) «الحسین لغة ثانیه» حسین زبانی دیگر، نام دارد جواد جمیل برای اینکه عظمت حادثه کربلا را به تصویر بکشد و پیام واقعه را برساند همه‌چیز و همه‌کس را به سخن درمی‌آورد ولی در نهایت همه را عاجز و ناتوان می‌بیند. پس به دنبال لغتی دیگر و زبانی رساتر از کلمات می‌گردد و ازاینروست که مرثیه‌اش «الحسین لغة ثانیه» نام می‌گیرد. که در ۱۳ قسمت به تحلیل ماجرا می‌نشیند.  
*سروده‌ی زیبای او در رثای حسین (ع) «الحسین لغة ثانیه» حسین زبانی دیگر، نام دارد جواد جمیل برای اینکه عظمت حادثه کربلا را به تصویر بکشد و پیام واقعه را برساند همه‌چیز و همه‌کس را به سخن درمی‌آورد ولی در نهایت همه را عاجز و ناتوان می‌بیند. پس به دنبال لغتی دیگر و زبانی رساتر از کلمات می‌گردد و ازاینروست که [[مرثیه]]<nowiki/>‌اش «الحسین لغة ثانیه» نام می‌گیرد. که در ۱۳ قسمت به تحلیل ماجرا می‌نشیند.


کیف تلغی المسافات بین التّوهّج ... و اللّحظة الباردة  لم تزل بین جرح الحسین و بین قصائدنا مدن قانیة و لکی نقرأ الجرح، لا بدّ من لغة ثانیة!! <ref> الحسین لغة ثانیة؛ ص 160.</ref> چگونه کلمات می‌تواند بیانگر مسافت بسیار بین شعله‌های عشق و لحظه سرد مرگ باشد. در میان جراحت حسین (ع) و قصاید ما شهرهای خون‌رنگی است که توان تصویر آن را با تک‌زبان تنهای خویش ندارد. پس باید زبان دیگری جستجو کرد.
کیف تلغی المسافات بین التّوهّج ... و اللّحظة الباردة  لم تزل بین جرح الحسین و بین قصائدنا مدن قانیة و لکی نقرأ الجرح، لا بدّ من لغة ثانیة!! <ref> الحسین لغة ثانیة؛ ص 160.</ref> چگونه کلمات می‌تواند بیانگر مسافت بسیار بین شعله‌های عشق و لحظه سرد مرگ باشد. در میان جراحت حسین (ع) و قصاید ما شهرهای خون‌رنگی است که توان تصویر آن را با تک‌زبان تنهای خویش ندارد. پس باید زبان دیگری جستجو کرد.
خط ۷۳: خط ۷۳:
ذاکرة مشدودة ... بخیط عنکبوت و نظرة کالقبر ... فی فراغها ینطفئ الیاقوت و فی شرایینی دم ... رماد ما زلت أنحت المنی ... من خشب التابوت! و منذ أن قتلته ... غرقت فی بحیرة من دمه المرّ ... فلا أقدر أن أحیا ... و لا أقدر أن أموت!! <ref>همان؛ ص 116.</ref> (شاعر خباثت چندش‌آور «حرملة بن کاهل» قاتل طفل شیرخوار را چنین به تصویر می‌کشد). ذهن تار عنکبوتی و چشمان بی‌فروغ قبرگونه‌اش، چشمان مرده‌ای که نتوانست گوشه‌ای از آن همه احساس عطش و تلاطم را در چهره‌ی طفلک شیرخوار ببیند ... مرگ در همه‌ی وجود او خودنمایی می‌کند. گویا در رگهایش نیز خونی از خاکستر جریان دارد. از آرزوهایی که بر چوب تابوت تراشیده می‌گوید و پس از آن خود را در دریاچه‌ای از خون تلخ غرقه می‌بیند که نه زندگی تواند و نه مرگ او را درمی‌یابد:
ذاکرة مشدودة ... بخیط عنکبوت و نظرة کالقبر ... فی فراغها ینطفئ الیاقوت و فی شرایینی دم ... رماد ما زلت أنحت المنی ... من خشب التابوت! و منذ أن قتلته ... غرقت فی بحیرة من دمه المرّ ... فلا أقدر أن أحیا ... و لا أقدر أن أموت!! <ref>همان؛ ص 116.</ref> (شاعر خباثت چندش‌آور «حرملة بن کاهل» قاتل طفل شیرخوار را چنین به تصویر می‌کشد). ذهن تار عنکبوتی و چشمان بی‌فروغ قبرگونه‌اش، چشمان مرده‌ای که نتوانست گوشه‌ای از آن همه احساس عطش و تلاطم را در چهره‌ی طفلک شیرخوار ببیند ... مرگ در همه‌ی وجود او خودنمایی می‌کند. گویا در رگهایش نیز خونی از خاکستر جریان دارد. از آرزوهایی که بر چوب تابوت تراشیده می‌گوید و پس از آن خود را در دریاچه‌ای از خون تلخ غرقه می‌بیند که نه زندگی تواند و نه مرگ او را درمی‌یابد:


لا تبحثوا عنّی فی مدن صخریّة مطمورة بالدّمع ... و الحزن فإنّنی ما زلت منذ رحلتی أطوف فی مدن مسکونة، دون سواها بالسّکاکین ... و بالسّیوف! <ref> همان؛ ص 137.</ref> در شهرهای سنگی گریه و ماتم جستجو نکنید. پس از آن مصیبت ... من را در شهرهای حماسه و شمشیر می‌توان یافت زیرا که حیات و پیروزی حسین (ع) در جای جای زندگی انسانها جلوه‌گر است!
لا تبحثوا عنّی فی مدن صخریّة مطمورة بالدّمع ... و الحزن فإنّنی ما زلت منذ رحلتی أطوف فی مدن مسکونة، دون سواها بالسّکاکین ... و بالسّیوف! <ref> همان؛ ص 137.</ref> در شهرهای سنگی [[گریه]] و ماتم جستجو نکنید. پس از آن مصیبت ... من را در شهرهای حماسه و شمشیر می‌توان یافت زیرا که حیات و پیروزی حسین (ع) در جای جای زندگی انسانها جلوه‌گر است!


من قال إنّ الرّماح الّتی خطفت قلبه انتصرت؟! لم یزل فی خیام الحسین رماد و کسرة سیف و رفض! لم یزل فی ورید الحسین المقطّع نبض! <ref> همان؛ ص 144.</ref> چه‌کسی می‌گوید تیرهایی که قلب حسین (ع) را نشانه رفتند پیروز شدند؟ در خیمه‌ی حسین (ع) شمشیرها شکسته می‌شود. ظلم مطرود است و نبض رگهای بریده‌ی حسین هم‌چنان می‌زند! و حقیقتا چه کسی ماند و چه کسی رفت؟!شمشیر برید یا حسین؟! آتش سوزاند یا خیام؟! حسین تشنه ماند یا فرات؟!!
من قال إنّ الرّماح الّتی خطفت قلبه انتصرت؟! لم یزل فی خیام الحسین رماد و کسرة سیف و رفض! لم یزل فی ورید الحسین المقطّع نبض! <ref> همان؛ ص 144.</ref> چه‌کسی می‌گوید تیرهایی که قلب حسین (ع) را نشانه رفتند پیروز شدند؟ در خیمه‌ی حسین (ع) شمشیرها شکسته می‌شود. ظلم مطرود است و نبض رگهای بریده‌ی حسین هم‌چنان می‌زند! و حقیقتا چه کسی ماند و چه کسی رفت؟!شمشیر برید یا حسین؟! آتش سوزاند یا خیام؟! حسین تشنه ماند یا فرات؟!!

منوی ناوبری