۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = پرویز خرسند | | نام = پرویز خرسند | ||
خط ۷۲: | خط ۷۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''پرویز خرسند''' (۱۳۱۹ ه. ش) یکی از شاعران و نویسندگان معاصر است. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
پرویز خرسند از نویسندگان چیرهدست معاصر است که نثر توانای خود را در راه ابلاغ پیام نهضت عاشورا به کار انداختهاست. | پرویز خرسند از نویسندگان چیرهدست معاصر است که نثر توانای خود را در راه ابلاغ پیام نهضت عاشورا به کار انداختهاست. | ||
از ایشان تاکنون کتابهای: «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=536045&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author برزیگران دشت خون]»، «[[آنجا که حق پیروز است]]» و «مرثیهای که ناسروده ماند» به چاپ رسیدهاست که همگی در رابطه با نهضت خونبار حضرت اباعبداللّه(ع) نگاشته شدهاست. | از ایشان تاکنون کتابهای: «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=536045&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author برزیگران دشت خون]»، «[[آنجا که حق پیروز است]]» و «مرثیهای که ناسروده ماند» به چاپ رسیدهاست که همگی در رابطه با نهضت خونبار [[ابا عبدالله (ع)|حضرت اباعبداللّه(ع)]] نگاشته شدهاست. | ||
مرحوم استاد محمدتقی شریعتی در مقدمه کتاب برزیگران دشت خون درباره خرسند مینویسد: «... مسلمان نیز اگر شاعری توانا و یا نویسندهای بیهمتا است باید به پیروی از کتاب دینی خود، هنر خود را در راه خیر و مصلحت حق به کار برد و این کاری است که خرسند عزیز و ارجمند میکند. چون خرسند محبوب، جوانی هنرمند و در عین حال دیندار است که در سبک بیان حقایق نیز از قرآن درس گرفتهاست و هم چنان که در این وحی آسمانی مطالب در لباس نیکوترین قصص و ضمن تواریخ گذشتگان آوردهشده او هم به منظور نشر فضایل اخلاق و مبارزه با فساد، داستانسرایی میکند و برای تأمین هدف خویش بهترین داستانها و در حقیقت احسنالقصص را برگزیدهاست. مگر از واقعه کربلا داستانی شنیدنیتر از تاریخ حسین و یاران حسین(ع) سرگذشتی فضیلت آموزتر میتوان یافت؟» | مرحوم استاد محمدتقی شریعتی در مقدمه کتاب برزیگران دشت خون درباره خرسند مینویسد: «... مسلمان نیز اگر شاعری توانا و یا نویسندهای بیهمتا است باید به پیروی از کتاب دینی خود، هنر خود را در راه خیر و مصلحت حق به کار برد و این کاری است که خرسند عزیز و ارجمند میکند. چون خرسند محبوب، جوانی هنرمند و در عین حال دیندار است که در سبک بیان حقایق نیز از قرآن درس گرفتهاست و هم چنان که در این وحی آسمانی مطالب در لباس نیکوترین قصص و ضمن تواریخ گذشتگان آوردهشده او هم به منظور نشر فضایل اخلاق و مبارزه با فساد، داستانسرایی میکند و برای تأمین هدف خویش بهترین داستانها و در حقیقت احسنالقصص را برگزیدهاست. مگر از واقعه کربلا داستانی شنیدنیتر از تاریخ حسین و یاران [[حسین بن على (ع)|حسین(ع)]] سرگذشتی فضیلت آموزتر میتوان یافت؟» | ||
پرویز خرسند سابقه فعالیت در صدا و سیما را در کارنامه کاری خود دارد. | پرویز خرسند سابقه فعالیت در صدا و سیما را در کارنامه کاری خود دارد. | ||
==اشعار و نثرها== | ==اشعار و نثرها== | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۰: | ||
بشیر که از راه رسید و قدم بر خاک غم گرفتهی مدینه گذاشت، مردم دورش جمع شدند، او میگریست، نطفهی شهر در رحم اندیشهاش جان گرفته بود، دلش شور میزد، اشک چشمهایش را پرکرده بود. غمناک نوزاد شعرش را به دنیا آورد: | بشیر که از راه رسید و قدم بر خاک غم گرفتهی مدینه گذاشت، مردم دورش جمع شدند، او میگریست، نطفهی شهر در رحم اندیشهاش جان گرفته بود، دلش شور میزد، اشک چشمهایش را پرکرده بود. غمناک نوزاد شعرش را به دنیا آورد: | ||
«ای ساکنان مدینه! دیگر در مدینه اقامت نکنید. حسین شهید شد و بدین سبب سیلاب اشک از دیدگانم فرو میریزد. | «ای ساکنان مدینه! دیگر در مدینه اقامت نکنید. [[حسین]] شهید شد و بدین سبب سیلاب اشک از دیدگانم فرو میریزد. | ||
بدن پاکش به کربلا در میان خاک و خون افتاده و سر مقدسش بر سر نیزهها آوارهی شهرهاست». | بدن پاکش به کربلا در میان خاک و خون افتاده و سر مقدسش بر سر نیزهها آوارهی شهرهاست». | ||
خط ۳۷۲: | خط ۳۶۹: | ||
در هر حادثهای مادر به جستجوی کودکش برمیخیزد و در کربلا نیز مادران، کودکانشان را میخوانند اما زینب تنها نام برادر را آواز میدهد، حسین. | در هر حادثهای مادر به جستجوی کودکش برمیخیزد و در کربلا نیز مادران، کودکانشان را میخوانند اما زینب تنها نام برادر را آواز میدهد، حسین. | ||
[[زینب (س)|زینب]]، مادریست که «خوبی» را شیر داده است و هر که خوب فرزند اوست. | |||
زینب، مادریست که «راستی» را پاسداری کرده است، و هر که سرباز راستی فرزند اوست. | زینب، مادریست که «راستی» را پاسداری کرده است، و هر که سرباز راستی فرزند اوست. | ||
خط ۳۸۲: | خط ۳۷۹: | ||
و حسین مظهر «خوبی»، «راستی» و «فکر اسلامی» است و زینب مادر او. | و حسین مظهر «خوبی»، «راستی» و «فکر اسلامی» است و زینب مادر او. | ||
پس چه جای تعجب که در | پس چه جای تعجب که در [[کربلا]]، [[کوفه]]، شام، مدینه و هرجا که زینب قدم گذاشته است حماسهی پر اشک حسینش را سروده است، نه [[مرثیه]]<nowiki/>ی فرزندان شهیدش را. | ||
حکومت یزید بستری گسترد تا پس از آن همه بیخوابی در خوابی شیرین غرق شود، اما هنوز سر بر بستر نگذاشته بود که صدایی بلندتر از همهی صداها و فریادی بر دروازهی کوفه، | حکومت [[یزید]] بستری گسترد تا پس از آن همه بیخوابی در خوابی شیرین غرق شود، اما هنوز سر بر بستر نگذاشته بود که صدایی بلندتر از همهی صداها و فریادی بر دروازهی کوفه، [[شام]]، مدینه منفجر شد. | ||
در انفجار آن صداست که حکومت یزیدی سراسیمه به خیابان میدود کیست؟ | در انفجار آن صداست که حکومت یزیدی سراسیمه به خیابان میدود کیست؟ | ||
خط ۴۰۵: | خط ۴۰۲: | ||
'''برزیگران از دشت خون باز میگشتند''' | '''برزیگران از دشت خون باز میگشتند''' | ||
خوشههای پربار زندگی در دامانشان بود. زینب و علی و کلثوم و سکینه و همه و همه، بذری را که حسین افشانده بود با خون دل و اشک چشم آبیاری کردند. خوشههای زندگی که رشد کرد و ثمر داد با داس سخن درو کردند. با آههاشان که نسیم بیداری بود، خرمن باد دادند و محصول جدا کردند. کوفه و قرارگاه «زیاد» شام و کاخ «یزید» را پشتسر میگذاشتند و به سوی مدینه پیش میرفتند. | خوشههای پربار زندگی در دامانشان بود. زینب و [[زین العابدین «ع»|علی]] و [[ام کلثوم دختر حضرت علی (ع)|کلثوم]] و [[سکینه]] و همه و همه، بذری را که حسین افشانده بود با خون دل و اشک چشم آبیاری کردند. خوشههای زندگی که رشد کرد و ثمر داد با داس سخن درو کردند. با آههاشان که نسیم بیداری بود، خرمن باد دادند و محصول جدا کردند. کوفه و قرارگاه «زیاد» شام و کاخ «یزید» را پشتسر میگذاشتند و به سوی مدینه پیش میرفتند. | ||
کاروان بر سینهی دشت پیش میرفت و کاروانیان خسته و کوفته از کار بزرگی که انجام داده بودند به همراه کاروان به مدینه نزدیک میشدند. | کاروان بر سینهی دشت پیش میرفت و کاروانیان خسته و کوفته از کار بزرگی که انجام داده بودند به همراه کاروان به مدینه نزدیک میشدند. |