۹٬۵۴۶
ویرایش
جز (ویرایش Esmaeili (بحث) به آخرین تغییری که 5.122.2.117 انجام داده بود واگردانده شد) برچسب: واگردانی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | {{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | ||
|اطلاعات قاتل = | |اطلاعات قاتل = | ||
خط ۲۰: | خط ۱۷: | ||
| نقشهای برجسته =فرماندهی جناح چپ لشکر عمر بن سعد • از حاملان سرهای شهدای کربلا نزد ابن زیاد و یزید | | نقشهای برجسته =فرماندهی جناح چپ لشکر عمر بن سعد • از حاملان سرهای شهدای کربلا نزد ابن زیاد و یزید | ||
| دیگر فعالیتها =از یاران حضرت علی در جنگ صفین • شهادت علیه حجر بن عدی | | دیگر فعالیتها =از یاران حضرت علی در جنگ صفین • شهادت علیه حجر بن عدی | ||
}} | }}'''شمر بن ذی الجوشن،''' از تابعان و از رؤسای قبیله هوازن و از فرماندهان سپاه [[کوفه]] در واقعه [[عاشورا]] بود. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
===نسب=== | ===نسب=== | ||
وی از قبیله بنیعامر بن صَعصَعَه و از خاندان ضِباب بن کِلاب بود.<ref>- ر.ک : العقد الفرید، ابن عبدربه، احمد بن محمد، چاپ علی شیری، بیرون: داراحیاء التراث العربی، | وی از قبیله بنیعامر بن صَعصَعَه و از خاندان ضِباب بن کِلاب بود.<ref>- ر.ک : العقد الفرید، ابن عبدربه، احمد بن محمد، چاپ علی شیری، بیرون: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۹ قمری.، ج۳، ص۳۱۸-۳۲۰.</ref> از اینرو، از وی با نسبهایی چون عامری، ضبابی<ref>- مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور انصاری، محمد بن مکّرم، دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲۳، ص۱۸۶؛الوافی بالوفیات، صفدی، خلیل بن ابیک، به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۱ قمری.، ج۱۶، ص۱۸۰.</ref> و کلابی<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۲، ص۴۸۲؛ قس الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۳، ص۳۳، السلولی. </ref> یاد کردهاند. | ||
===معنای واژه شمر=== | ===معنای واژه شمر=== | ||
در کتابهای لغت نام او به صورت شَمِر آمده، اما در نزد عامه مردم به شِمر معروف است. گفته میشود شمر واژهای عبری است و اصل آن شامر به معنی سامر (افسانهسرای، هم صحبت در شبنشینی) است.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی.، | در کتابهای لغت نام او به صورت شَمِر آمده، اما در نزد عامه مردم به شِمر معروف است. گفته میشود شمر واژهای عبری است و اصل آن شامر به معنی سامر (افسانهسرای، هم صحبت در شبنشینی) است.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی.، ص۱۲۴، پاورقی۳</ref> کُنیه شمر را ابوسابغه نوشتهاند.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، ۱۴۰۵قمری.، ج۶، ص۴۶-۴۷؛الوافی بالوفیات، صفدی، خلیل بن ابیک، به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۱ قمری.، ج۱۶، ص۱۸۰؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ذهبی، شمس الدین محمد، به کوشش علی محمد بجاوی، مطبعه عیسی البابی الحلبی.، ج۲، ص۲۸۰.</ref> | ||
===پدر=== | ===پدر=== | ||
پدرش ذوالجوشن، شُرَحبیل بن اَعوَر بن عمرو نام داشت.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، | پدرش ذوالجوشن، شُرَحبیل بن اَعوَر بن عمرو نام داشت.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۴۶.</ref>درباره سبب نامگذاری او به ذوالجوشن گفته شده است که وی نخستین مرد عرب بود که زره بر تن کرد و این زره را پادشاه ایران به وی داده بود، یا از آنرو که سینهاش برآمده بود.<ref>- ترتیب قاموس المحیط، فیروزآبادی، چاپ طاهر احمدزادی، بیروت: ۱۳۹۹ قمری /۱۹۷۹ میلادی.، ذیل جشن.</ref> به قولی نیز نام او جَوشَن بن ربیعه بود.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۴۶؛ مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور انصاری، محمد بن مکّرم، دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲۳، ص۱۸۶.</ref> ذوالجوشن به خواسته پیامبر (ص) در اسلام آوردن توجهی ننمود، اما پس از فتح مکه که متوجه پیروزی مسلمانان بر مشرکان شد، اسلام آورد.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۴۶-۴۷؛ مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور انصاری، محمد بن مکّرم، دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲۳، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> | ||
===مادر=== | ===مادر=== | ||
از مادر شمر نیز به پلیدی یاد میکنند تا جایی که گویند وی هنگام جابجایی گوسفندانش از جایی به جای دیگر، دامنش به گناه آلوده گشت و فرزندش شمر از راه نامشروع به دنیا آمد.<ref>- منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، | از مادر شمر نیز به پلیدی یاد میکنند تا جایی که گویند وی هنگام جابجایی گوسفندانش از جایی به جای دیگر، دامنش به گناه آلوده گشت و فرزندش شمر از راه نامشروع به دنیا آمد.<ref>- منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، ۱۳۸۱ شمسی.، ج۱، ص۷۱۴ به نقل از مثالب العرب هشام کلبی.</ref> [[امام حسین(ع)|امام حسین (ع)]] نیز در واقعه [[کربلا]] او را پسر زن بزچران خطاب کرده است.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۲، ص۴۸۷؛ الارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری.، ج۲، ص۹۶.</ref> | ||
===خصوصیات شمر=== | ===خصوصیات شمر=== | ||
شمر مردی ابرص (آبلهرو) و زشتروی بود. <ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | شمر مردی ابرص (آبلهرو) و زشتروی بود. <ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۶، ص۵۳؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۲، ص۴۱؛ مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور انصاری، محمد بن مکّرم، دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲۳، ص۲۸۰؛الوافی بالوفیات، صفدی، خلیل بن ابیک، به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۱ قمری.، ج۱۶، ص۱۸۰.</ref> امام حسین (ع) در روز [[عاشورا]] به او فرمود: پیامبر (ص) راست گفت که گویا سگ سیاه و سفیدی را میبینم که خون اهل بیتم را میآشامد.<ref>- کتاب البرصان و العرجان، جاحظف عمرو، بیروت: دارالجلیل، ۱۴۱۰ قمری/ ۱۹۹۰ میلادی.، جاحظف عمرو، بیروت: دارالجلیل، ۱۴۱۰ قمری/ ۱۹۹۰ میلادی.، ص۱۲۸-۱۲۹؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۴۰۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۶، ص۵۳؛ مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور انصاری، محمد بن مکّرم، دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲۳، ص۱۹۰؛ وفیات الاعیان و انباء انباء الزمان، ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، چاپ احسان عباس، بیروت: ۱۹۶۸- ۱۹۷۷ میلادی.، ج۳، ص۶۸؛الوافی بالوفیات، صفدی، خلیل بن ابیک، به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر،۱۴۱۱ قمری.، ج۱۶، ص۱۸۰؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی. ، ج۸، ص۱۸۸.</ref> | ||
==جنگ صفین== | ==جنگ صفین== | ||
در مورد تاریخ ولادت شمر اطلاع درستی در دست نیست. وی در ابتدا از یاران امام علی (ع) بود. در جنگ صفین آن حضرت را یاری کرد و در مبارزه با اَدهَم بن مُحرِز باهلی از سپاه شام، ضربت شمشیر سختی به صورتش وارد شد و مجروح گشت<ref>- وقعة صفین، | در مورد تاریخ ولادت شمر اطلاع درستی در دست نیست. وی در ابتدا از یاران امام علی (ع) بود. در جنگ صفین آن حضرت را یاری کرد و در مبارزه با اَدهَم بن مُحرِز باهلی از سپاه شام، ضربت شمشیر سختی به صورتش وارد شد و مجروح گشت<ref>- وقعة صفین، ص۲۶۷-۲۶۸؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۲۸.</ref> اما بعداً از امام علی (ع) روی گرداند و از دشمنان پر کینه آن حضرت و خاندانش گردید. | ||
شمر سپس به خوارج پیوست و از معدود نفراتی بود که در جنگ نهروان زنده ماند. | شمر سپس به خوارج پیوست و از معدود نفراتی بود که در جنگ نهروان زنده ماند. | ||
==در زمان خلافت امام حسن (ع)== | ==در زمان خلافت امام حسن (ع)== | ||
در زمان خلافت امام حسن (ع) به ظاهر در سپاه آن حضرت بود، اما دل با معاویه داشت و سپس | در زمان خلافت امام حسن (ع) به ظاهر در سپاه آن حضرت بود، اما دل با معاویه داشت و سپس علنا به معاویه پیوست. شمر در هنگام دستگیری حجر بن عدی به سال ۵۱ هجری جزو کسانی بود که به دروغ نزد [[زیاد بن ابیه]] شهادت داد که حجر کافر و مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است و در نتیجه همین شهادتهای ناحق بود که حجر و یارانش در ”مرج عذراء“ به [[شهادت]] رسیدند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref> | ||
شمر در هنگام دستگیری | |||
==قیام مسلم بن عقیل== | ==قیام مسلم بن عقیل== | ||
شرارت زندگی شمر با حادثه کربلا به شدت افزون گشت. او از قاتلان و مسببان اصلی شهادت امام حسین (ع) بود. اقدامات و اعمال او را مورخان و مقتلنویسان یادآور شدهاند. از زمان قیام مسلم بن عقیل تا ورود اسرا به شام از او چنین یاد میشود: | شرارت زندگی شمر با حادثه کربلا به شدت افزون گشت. او از قاتلان و مسببان اصلی شهادت امام حسین (ع) بود. اقدامات و اعمال او را مورخان و مقتلنویسان یادآور شدهاند. از زمان قیام مسلم بن عقیل تا ورود اسرا به شام از او چنین یاد میشود: | ||
چون مسلم بن عقیل در سال | چون مسلم بن عقیل در سال ۶۰ هجری در کوفه قیام کرد و کاخ دارالاماره را به محاصره درآورد، عبیدالله بن زیاد وقتی خود را گرفتار دید، از بیست تن بزرگان کوفه که گرد او را گرفته بودند، تنی چند را میان مردم فرستاد تا به وسیله زر و زور و تزویر جمعیت را پراکنده سازند. آنان که مردانی کار آزموده بودند، میدانستند مردم بیتدبیر و آشوبگر را چگونه میتوان از هیجان باز داشت. | ||
پنج نفر از افراد سرشناس کوفه از جمله شمر بن ذیالجوشن از قصر خارج شدند و هر یک عدهای از مردم را که مطیع آنان بودند، گرد آوردند و هر کدام از آنان در یک نقطه از شهر متمرکز شدند و در پناه قدرت جمعیت، پرچمهای امان را برافراشتند و ضمن سخنرانیهای خود به مردم گوشزد کردند که هر کس میخواهد از مجازات حکومت در امان باشد، زیر یکی از این پرچمها وارد شود. بدینگونه مردم برای نجات از انتقام حکومت به این پرچمها ملحق شدند.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: | پنج نفر از افراد سرشناس کوفه از جمله شمر بن ذیالجوشن از قصر خارج شدند و هر یک عدهای از مردم را که مطیع آنان بودند، گرد آوردند و هر کدام از آنان در یک نقطه از شهر متمرکز شدند و در پناه قدرت جمعیت، پرچمهای امان را برافراشتند و ضمن سخنرانیهای خود به مردم گوشزد کردند که هر کس میخواهد از مجازات حکومت در امان باشد، زیر یکی از این پرچمها وارد شود. بدینگونه مردم برای نجات از انتقام حکومت به این پرچمها ملحق شدند.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص۲۳۸-۲۳۹؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۸-۳۵۰؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۲، ص۲۵۲. </ref> شمر در سخنانش، مسلم را فتنهگر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند.<ref>- ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی.، ص۱۲۳-۱۲۴؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص۲۳۸-۲۳۹؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۸-۳۵۰؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۴۹-۵۰؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۳۰-۳۱؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۱، ص۲۴۵. </ref> شمر حرکت امام حسین (ع) را به سوی عراق، توسط جاسوسان خود دقیقاً پیگیری میکرد. | ||
شمر حرکت امام حسین (ع) را به سوی عراق، توسط جاسوسان خود دقیقاً پیگیری میکرد. | |||
==کربلا== | ==کربلا== | ||
در کربلا سپاه عمر بن سعد از حیث افکار و روحیه، متفاوت بودند. یک گروه از دشمنان قسم خورده و کینهتوز امام علی (ع) و فرزندانش بودند مانند شمر بن ذیالجوشن که گر چه در اوایل سابقه همراهی با امیرالمؤمنین را داشت، ولی وقتی که از امام منحرف شد، دشمنی سختی نسبت به آن حضرت پیدا کرد. شمر و دیگر دوستان همپیمانش چون شبث بن ربعی ، قیس بن اشعث، حجار بن ابجر انسانهای ماجراجویی بودند که از تهور نیز بیبهره نبودند و صرفاً سود شخصی خود را در این گونه حوادث دنبال میکردند و برای نیل به آن نیز از هیچ عملی رویگردان نبودند. مردمی که امام علی (ع) از دست آنان مینالید و امام حسن (ع) از شرّ آنان گوشهگیری را اختیار کرد. | در کربلا سپاه [[عمر بن سعد|عمر بن سعد]] از حیث افکار و روحیه، متفاوت بودند. یک گروه از دشمنان قسم خورده و کینهتوز امام علی (ع) و فرزندانش بودند مانند شمر بن ذیالجوشن که گر چه در اوایل سابقه همراهی با امیرالمؤمنین را داشت، ولی وقتی که از امام منحرف شد، دشمنی سختی نسبت به آن حضرت پیدا کرد. شمر و دیگر دوستان همپیمانش چون شبث بن ربعی ، قیس بن اشعث، حجار بن ابجر انسانهای ماجراجویی بودند که از تهور نیز بیبهره نبودند و صرفاً سود شخصی خود را در این گونه حوادث دنبال میکردند و برای نیل به آن نیز از هیچ عملی رویگردان نبودند. مردمی که امام علی (ع) از دست آنان مینالید و امام حسن (ع) از شرّ آنان گوشهگیری را اختیار کرد. | ||
===پیشنهاد امام به عمر بن سعد=== | ===پیشنهاد امام به عمر بن سعد=== | ||
پس از آنکه امام حسین (ع) وارد کربلا شد، عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه قصد جلوگیری از جنگ و خونریزی داشت. گفته شده چون امام به عمر بن سعد پیشنهاد کرد تا به مدینه باز گردد. | پس از آنکه امام حسین (ع) وارد کربلا شد، عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه قصد جلوگیری از جنگ و خونریزی داشت. گفته شده چون امام به عمر بن سعد پیشنهاد کرد تا به مدینه باز گردد. عمر بن سعد نیز که به دنبال راه حل مسالمتآمیزی بود تا جنگ رخ ندهد و کار به صلح بیانجامد، با امام در این باره توافق کرد و در نامهای به عبیدالله بن زیاد از عباراتی استفاده کرد تا او را آرام سازد و حتی نوشت که پیشنهادات حسین بن علی موجب رضایت تو و مصلحت این امت است. پیشنهاد امام به قدری خیرخواهانه و از روی حُسن نیت بود که در روح سرکش حاکم دیکتاتور نرمشی ایجاد کرد و او را نیز تحت تأثیر قرار داد و با همه عنادی که داشت در اول امر، رأی موافق داد و گفت: این نامه مردی است که نسبت به امیر خود خیرخواه و نسبت به خویشاوندان خود مهربان است و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار شود. اما شمر که حضور داشت برخاست و گفت: آیا پیشنهاد حسین را میپذیری با اینکه او در حوزه فرمانروایی تو وارد شده است؟ به خدا سوگند اگر تسلیم تو نشود و از سرزمین تو برود، مسلماً تواناتر و عزیزتر خواهد شد و در مقابل، تو ضعیفتر و بیچارهتر خواهی گردید. هرگز صلاح نیست این پیشنهاد را بپذیری. | ||
عمر بن سعد نیز که به دنبال راه حل مسالمتآمیزی بود تا جنگ رخ ندهد و کار به صلح بیانجامد، با امام در این باره توافق کرد و در نامهای به عبیدالله بن زیاد از عباراتی استفاده کرد تا او را آرام سازد و حتی نوشت که پیشنهادات حسین بن علی موجب رضایت تو و مصلحت این امت است. پیشنهاد امام به قدری خیرخواهانه و از روی حُسن نیت بود که در روح سرکش حاکم دیکتاتور نرمشی ایجاد کرد و او را نیز تحت تأثیر قرار داد و با همه عنادی که داشت در اول امر، رأی موافق داد و گفت: این نامه مردی است که نسبت به امیر خود خیرخواه و نسبت به خویشاوندان خود مهربان است و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار شود. اما شمر که حضور داشت برخاست و گفت: آیا پیشنهاد حسین را میپذیری با اینکه او در حوزه فرمانروایی تو وارد شده است؟ به خدا سوگند اگر تسلیم تو نشود و از سرزمین تو برود، مسلماً تواناتر و عزیزتر خواهد شد و در مقابل، تو ضعیفتر و بیچارهتر خواهی گردید. هرگز صلاح نیست این پیشنهاد را بپذیری. | |||
===نامه تهدیدآمیز عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد=== | ===نامه تهدیدآمیز عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد=== | ||
باید او و یارانش تسلیم بی قید و شرط تو گردند. آنگاه در مورد مجازات و یا بخشش آن خود تصمیم خواهی گرفت. به من خبر رسیده که حسین و پسر عمر بن سعد تمام شب را میان دو لشکر مینشینند و سخن میگویند. سخنان این عنصر فاسد چون با طبیعت تجاوزکار پسر مرجانه موافق بود، در وی اثر کرد و بی درنگ گفت: این نظر صحیح است و نامهای نوشت و به دست شمر داد و گفت: به نزد عمر بن سعد برو و به او بگو که هر چه زودتر باید حسین و یارانش را به فرمان من درآوری! اگر پذیرفتند ایشان را نزد من بفرست و اگر از حکم من سر باز زدند، بیدرنگ با آنان نبرد کن. حال اگر عمر بن سعد دستور مرا پذیرفت، تو به فرمان او درآی و در غیر این صورت تو خود فرمانروای لشکر خواهی شد. در نامهای هم به عمر بن سعد دستور داد در صورت امتناع از بیعت به نام یزید، با امام بجنگد و نوشت که اگر دستور ما را اجرا میکنی، به تو پاداش شنونده و فرمانبردار خواهیم داد و اگر از اجرای آن خودداری کنی، از شغل و لشکر کناره بگیر و آن را به شمر واگذار کن که ما دستور خود را به او دادهایم.<ref>- ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی.، | باید او و یارانش تسلیم بی قید و شرط تو گردند. آنگاه در مورد مجازات و یا بخشش آن خود تصمیم خواهی گرفت. به من خبر رسیده که حسین و پسر عمر بن سعد تمام شب را میان دو لشکر مینشینند و سخن میگویند. سخنان این عنصر فاسد چون با طبیعت تجاوزکار پسر مرجانه موافق بود، در وی اثر کرد و بی درنگ گفت: این نظر صحیح است و نامهای نوشت و به دست شمر داد و گفت: به نزد عمر بن سعد برو و به او بگو که هر چه زودتر باید حسین و یارانش را به فرمان من درآوری! اگر پذیرفتند ایشان را نزد من بفرست و اگر از حکم من سر باز زدند، بیدرنگ با آنان نبرد کن. حال اگر عمر بن سعد دستور مرا پذیرفت، تو به فرمان او درآی و در غیر این صورت تو خود فرمانروای لشکر خواهی شد. در نامهای هم به عمر بن سعد دستور داد در صورت امتناع از بیعت به نام یزید، با امام بجنگد و نوشت که اگر دستور ما را اجرا میکنی، به تو پاداش شنونده و فرمانبردار خواهیم داد و اگر از اجرای آن خودداری کنی، از شغل و لشکر کناره بگیر و آن را به شمر واگذار کن که ما دستور خود را به او دادهایم.<ref>- ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی.، ص۱۸۷-۱۸۸؛ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۹۷-۹۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۲، ص۴۸۰، ۴۸۲-۴۸۳؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره:۱۹۶۰میلادی.، ص۲۵۳-۲۵۵؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۳-۴۱۴؛ الارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری.، ج۲، ص۸۷-۸۹؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات ۶۱-۸۰ هجری، ص۱۸۳؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی. ، ج۸، ص۱۷۵. </ref> | ||
===ورود شمر به کربلا=== | ===ورود شمر به کربلا=== | ||
عصر روز نهم محرم شمر با چهار هزار سپاهی و نامه تهدیدآمیز عبیدالله بن زیاد برای عمر بن سعد وارد کربلا شد.<ref>- الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: | عصر روز نهم محرم شمر با چهار هزار سپاهی و نامه تهدیدآمیز عبیدالله بن زیاد برای عمر بن سعد وارد کربلا شد.<ref>- الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۸۹. </ref> عمر بن سعد با دیدن نامه خطاب به او گفت: کاری را که امید صلاح بود تباه ساختی سوگند به خدا حسین کسی نیست که تسلیم عبیدالله بن زیاد شود، چرا که او از خصلتهای پدرش برخوردار است. شمر گفت: به فرمان امیر گوش میکنی؟ اگر نمیپذیری از فرماندهی کناره بگیر. عمر بن سعد که شمر را رقیب خود میدید، دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر اخذ بیعت از امام حسین (ع) یا جنگ با او را پذیرفت و به شمر گفت: فرمان را اجرا میکنم و چیزی نصیب تو نمیشود. تو کرامت و حرمتی نداری. پس همچنان فرمانده گروه پیادگان را بر عهده بگیر!<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۲، ص۴۸۳؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۴-۴۱۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۸۹-۹۰؛ تذکرة الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابنجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، بیروت: مکتبه النینوی الحدیثه، ۱۴۰۱ قمری / ۱۹۹۱ میلادی. ، ص۲۲۳-۲۲۴. </ref> به این ترتیب شمر سردار بزرگ سپاه عمر بن سعد گردید.<ref>- کتاب کتاب البرصان و العرجان، جاحظف عمرو، بیروت: دارالجلیل، ۱۴۱۰ قمری/ 1990 میلادی.، جاحظف عمرو، بیروت: دارالجلیل، 1410 قمری/ 1990 میلادی.، ص129. </ref> نقش شمر در بازگرداندن عقیده ابنزیاد مورد تأیید همه منابع است. | ||
===اماننامه شمر برای عباس و برادرانش=== | ===اماننامه شمر برای عباس و برادرانش=== | ||
خط ۸۸: | خط ۸۱: | ||
پس از شهادت امام حسین (ع) و غارت و آتش زدن خیمهها، شمر قصد داشت علی بن الحسین (ع) تنها فرزند ذکور باقی مانده از نسل امام حسین (ع) را که به علت بیماری شدید نتوانسته بود در جنگ شرکت کند، به قتل رساند، اما مانع او شدند. بنا به نقلی زینب (س) او را در کنار خود قرار داد و بدین وسیله جانش را محافظت کرد. بنا به نقل دیگر از قول حُمَید بن مسلم، لشکریان به سر وقت علی بن الحسین (ع) رفتند. شمر خواست وی را بکشد. به او گفتم سبحان الله! شما کودکان را هم میکشید؟ در این هنگام عمر بن سعد رسید و گفت کسی به خیمه زنان نرود و به این کودک بیمار هم آسیب نرساند. او همچنین عدهای را مأمور خیمههای غارت شده و زنان و علی بن الحسین (ع) قرار داد تا از آنان محافظت شود و صدمهای به آنان وارد نشود. حمید بن مسلم گوید: علی بن الحسین (ع) به من گفت: خیر ببینی. به خدا سوگند که خدا با گفته تو شرّی را از سر من باز کرد.<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 قمری.، ج5، ص212؛ المعارف، ص258؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص454؛ الارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: 1414 قمری.، ج2، ص112-113؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص79.</ref> | پس از شهادت امام حسین (ع) و غارت و آتش زدن خیمهها، شمر قصد داشت علی بن الحسین (ع) تنها فرزند ذکور باقی مانده از نسل امام حسین (ع) را که به علت بیماری شدید نتوانسته بود در جنگ شرکت کند، به قتل رساند، اما مانع او شدند. بنا به نقلی زینب (س) او را در کنار خود قرار داد و بدین وسیله جانش را محافظت کرد. بنا به نقل دیگر از قول حُمَید بن مسلم، لشکریان به سر وقت علی بن الحسین (ع) رفتند. شمر خواست وی را بکشد. به او گفتم سبحان الله! شما کودکان را هم میکشید؟ در این هنگام عمر بن سعد رسید و گفت کسی به خیمه زنان نرود و به این کودک بیمار هم آسیب نرساند. او همچنین عدهای را مأمور خیمههای غارت شده و زنان و علی بن الحسین (ع) قرار داد تا از آنان محافظت شود و صدمهای به آنان وارد نشود. حمید بن مسلم گوید: علی بن الحسین (ع) به من گفت: خیر ببینی. به خدا سوگند که خدا با گفته تو شرّی را از سر من باز کرد.<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 قمری.، ج5، ص212؛ المعارف، ص258؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص454؛ الارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: 1414 قمری.، ج2، ص112-113؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص79.</ref> | ||
===سرهای شهدا=== | ===سرهای شهدا=== | ||
روز یازدهم محرم، عمر بن سعد دستور داد سرهای | روز یازدهم محرم، عمر بن سعد دستور داد سرهای 7۲ تن شهدای کربلا را از تن جدا کرده و آنها را به همراه شمر و تنی چند از فرماندهان سپاه نزد عبیدالله بن زیاد به کوفه برند.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج2، ص503؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص456.</ref> قبیلههایی که در جنگ شرکت کرده بودند، برای تقرب به ابنزیاد سرهای شهدا را بین خود تقسیم نمودند. قبیله هوازن به رهبری شمر ۲0 سر<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج2، ص504؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص456.</ref> و بنا به نقل ابنطاووس 1۲ سر<ref>- اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: الحیدریه، 1385 قمری.، ص62-63.</ref> را به نزد ابنزیاد بردند. گفته شده است شمر پیشاپیش عمر بن سعد سرهای شهدا را حرکت میداد.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص260.</ref> | ||
عبیدالله بن زیاد اسرای کربلا و سرهای شهدا را به فرمان یزید بن معاویه به وسیله شمر و تنی چند به نزد وی به شام فرستاد.<ref>- ر.ک : الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص260؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص460.</ref> | عبیدالله بن زیاد اسرای کربلا و سرهای شهدا را به فرمان یزید بن معاویه به وسیله شمر و تنی چند به نزد وی به شام فرستاد.<ref>- ر.ک : الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص260؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص460.</ref> | ||
چون به نزد یزید رسیدند، شمر سر امام را پیش یزید انداخت و سخنان جسارتآمیزی درباره امام و دیگر شهدای کربلا بیان نمود.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص260؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص115. قس تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص459؛ الارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: 1414 قمری.، ج2، ص118 که این سخنان را به زحر بن قیس نسبت دادهاند.</ref> | چون به نزد یزید رسیدند، شمر سر امام را پیش یزید انداخت و سخنان جسارتآمیزی درباره امام و دیگر شهدای کربلا بیان نمود.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص260؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص115. قس تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص459؛ الارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: 1414 قمری.، ج2، ص118 که این سخنان را به زحر بن قیس نسبت دادهاند.</ref> | ||
خط ۱۰۴: | خط ۹۷: | ||
==نسل شمر== | ==نسل شمر== | ||
صُمَیل بن حاتم بن شمر، نواده شمر در اندلس به ریاستی دست یافت که او نیز در سال | صُمَیل بن حاتم بن شمر، نواده شمر در اندلس به ریاستی دست یافت که او نیز در سال 14۲ و به دست عبدالرحمن بن معاویه نواده عبدالملک بن مروان کشته شد و نسلش نابود گردید.<ref>- جمهرة انساب العرب، ابنحزم اندلسی، علیبن احمد، قاهره: دار المعارف، 1382 قمری. ، ص287؛ تاریخ الدولة الامویة فی الاندلس، نعنی، عبدالمجید، بیروت: 1986 میلادی. ، ص126.</ref> | ||
او فرزند زن گوسفند چرانی بود که هنگام گوسفند چرانی دامانش به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروح به دنیا آمد | او فرزند زن گوسفند چرانی بود که هنگام گوسفند چرانی دامانش به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروح به دنیا آمد | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۰۸: | ||
[[رده: قاتلان کربلا]] | [[رده: قاتلان کربلا]] | ||
[[رده: فرماندهان سپاه]] | [[رده: فرماندهان سپاه]] | ||
<references /> |