توغ (توق): تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''توغ'''، شعار یا عَلَمی مخصوص تجمعات و تظاهرات آیینی - مذهبی شیعیان ایران. شیعیان در ایام سوگواری و ماههای محرم و صفر در پای توغ گرد می آیند و سینه می زنند و آن را با خود همراه علم و علامتهای دیگر در گذرها و محله ها می گردانند. در مواقع دیگر سال نیز آن را در تکیه، حسینیه، قهوه خانه، یا خانه یکی از بزرگان محله نگه می دارند.
'''توغ (توق)'''، شعار یا عَلَمی مخصوص تجمعات و تظاهرات آیینی-مذهبی شیعیان ایران. شیعیان در ایام سوگواری و ماههای محرم و صفر در پای توغ گرد می آیند و سینه می زنند و آن را با خود همراه علم و علامتهای دیگر در گذرها و محله ها می گردانند. در مواقع دیگر سال نیز آن را در تکیه، حسینیه، قهوه‌خانه، یا خانه یکی از بزرگان محله نگه می دارند.


پیشینه: این شعار- که نامش به صورت طوغ، طوق و توق نیز آمده (دو رفر، 622/II)- در طول تاریخ تغییر و تحول شکلی، معنایی و کاربردی زیادی یافته است. توغ را واژه‌ای ترکی و در لهجه اویغوری «توک» و برگرفته از «تو» چینی دانسته اند (پورداود، ۳۰۲؛ 590/EI,X ). در نوشته های چینی کهن «تو» علمی بود که در پیشاپیش تابوت مردگان می کشیدند (پورداود، همانجا).
پیشینه: این شعار -که نامش به صورت طوغ، طوق و توق نیز آمده (دو رفر، 622/II)- در طول تاریخ تغییر و تحول شکلی، معنایی و کاربردی زیادی یافته است. توغ را واژه‌ای ترکی و در لهجه اویغوری «توک» و برگرفته از «تو» چینی دانسته اند (پورداود، ۳۰۲؛ 590/EI,X ). در نوشته های چینی کهن «تو» علمی بود که در پیشاپیش تابوت مردگان می کشیدند (پورداود، همانجا).


توغ دسته مویی از گاو بزرگ خُتنی موسوم به یاگ بود که همچون طره بر سر نیزه و علم نصب می کردند. این گاو را به سبب موی بلند و نرم ابریشم گونه اش در فارسی غژغاو (= کژ گاو: گاو ابریشم)، و در زبانهای اروپایی به همان نام تبتی پاک و در ترکی قطاس می نامیدند (همو، ۲۹۵؛ برهان ...، ذیل پرچم و کژ گاو؛ دورفر، 619/II، «فرهنگ...»، 2463/EI2 ;II همانجا).
توغ دسته مویی از گاو بزرگ خُتنی موسوم به یاگ بود که همچون طره بر سر نیزه و علم نصب می کردند. این گاو را به سبب موی بلند و نرم ابریشم گونه اش در فارسی غژغاو (= کژ گاو: گاو ابریشم)، و در زبانهای اروپایی به همان نام تبتی پاک و در ترکی قطاس می نامیدند (همو، ۲۹۵؛ برهان...، ذیل پرچم و کژ گاو؛ دورفر، 619/II، «فرهنگ...»، 2463/EI2 ;II همانجا).


کهن ترین نشانه از کاربرد موی کژ گاو به مثابه عَلَم در گزارش یک بازرگان یونانی به نام کوسمس در سفر به هند در سده ۶ م آمده است. او به آرایش اسبان و علمهای پایوران (سپاهیان) هندی در میدانهای جنگ با طره هایی از موی این حيوان اشاره می کند (پورداود، ۳۰۰). گروهی از قبایل ترک که احتمالا به کژ گاو دسترسی نداشتند، از موی اسب، طره و پرچم می ساختند و بر سر عَلَم یا نیزه یا به کلاه‌خودهای خود نصب می کردند و سر آنها را گاهی با ماهچه یا هلال ماه می آراستند. این علامت بزرگ ترین نشان آنان بود که توغ نامیده می شد (همو، ۳۰۲؛ پاکالین، 522/(1) El 1 , VIII/820 II نیز نک: EI2 همانجا).
کهن ترین نشانه از کاربرد موی کژ گاو به مثابه عَلَم در گزارش یک بازرگان یونانی به نام کوسمس در سفر به هند در سده ۶ م آمده است. او به آرایش اسبان و علمهای پایوران (سپاهیان) هندی در میدانهای جنگ با طره هایی از موی این حيوان اشاره می کند (پورداود، ۳۰۰). گروهی از قبایل ترک که احتمالا به کژ گاو دسترسی نداشتند، از موی اسب، طره و پرچم می ساختند و بر سر عَلَم یا نیزه یا به کلاه‌خودهای خود نصب می کردند و سر آنها را گاهی با ماهچه یا هلال ماه می آراستند. این علامت بزرگ ترین نشان آنان بود که توغ نامیده می شد (همو، ۳۰۲؛ پاکالین، 522/(1) El 1 , VIII/820 II نیز نک: EI2 همانجا).


در ترکی عثمانی قدیم تاجی از موی اسب یا پر مرغ را نیز که نشان دهنده مراتب نظامی امیران سپاه بود، توغ می نامیدند (اولغون، ۴۶۳؛ اوزون چار شیلی، ۵۶). مثلا در سلسله مراتب سپاهی ترک میرلوا یا سنجق بَی، بیلربی، هر یک به ترتیب یک، دو و ۳ توغ، و وزیراعظم ۵ توغ، و سلطان در زمان جنگ ۷ یا و توغ داشتند (EI1 نیز پاکالین، همانجاها). همچنین دریادار را توغ ميرال، سرهنگ را توغ بی و سر تیپ را توغ جنرال می گفتند او لغون، همانجا).
در ترکی عثمانی قدیم تاجی از موی اسب یا پر مرغ را نیز که نشان دهنده مراتب نظامی امیران سپاه بود، توغ می نامیدند (اولغون، ۴۶۳؛ اوزون چار شیلی، ۵۶). مثلا در سلسله مراتب سپاهی ترک میرلوا یا سنجق بَی، بیلربی، هر یک به ترتیب یک، دو و ۳ توغ، و وزیراعظم ۵ توغ، و سلطان در زمان جنگ ۷ یا و توغ داشتند (EI1 نیز پاکالین، همانجاها). همچنین دریادار را توغ ميرال، سرهنگ را توغ بی و سرتیپ را توغ جنرال می گفتند او لغون، همانجا).


در دیوان لغات الترك علم، غبار برخاسته از سُم اسبان، کوس و طبل و آب بند (کاشغری، ۹۲/۳)، در لغت جغتای و ترکی عثمانی ترک (موی)، قُطاس (موی یا دم حیوان دریایی)، سنجق (علم)، بيرق، قیل (موی) و پشم (بخاری، ۱۲۰/۱)؛ نیز علامت سلطنتی، پرچم جنگ و جا و محل تجمع سپاهیان در میدان جنگ (پاکالین، نیز E12 همانجاها) به معنای توغ آمده است.
در دیوان لغات الترك علم، غبار برخاسته از سُم اسبان، کوس و طبل و آب بند (کاشغری، ۹۲/۳)، در لغت جغتای و ترکی عثمانی ترک (موی)، قُطاس (موی یا دم حیوان دریایی)، سنجق (علم)، بيرق، قیل (موی) و پشم (بخاری، ۱۲۰/۱)؛ نیز علامت سلطنتی، پرچم جنگ و جا و محل تجمع سپاهیان در میدان جنگ (پاکالین، نیز E12 همانجاها) به معنای توغ آمده است.
خط ۱۳: خط ۱۳:
بنا بر اسناد تاریخی موجود، توغ در آغاز، کاربرد سپاهیگری داشته، و از علایم و بیرقهای امیران و سپاهیان در جنگ بوده است. طبری (۲۲۴-۳۱۰ق) در جنگ اسدبن عبدالله حاکم خراسان با خاقان ترک و امیر ځلان در ۱۰۹ ق/۷۲۷م چند جا به «طوقات ترک» در سپاه خاقان اشاره می کند (۱۱۶/۷،۱۲۳، نوغ ۳۷۳-۱۳۷). توغ از بيرقهای سپاهیان مغول بود. چنگیز خان (حکـ ۶۰۰-۶۲۴ق) توقی سپید 9 پایه داشت که به هنگام فراخوانی و جمع کردن افراد سپاه، یا پیروزی در جنگها با برپا کردن طوی (جشن) آن را در زمین فرو می کرد (رشیدالدین، جامع- ۱۲۷/۱، تاریخ، ۵۷). توق سیاه یا «قراتوق» نشان و علامت اربابان و رؤسای نظامی مغول بود که «توقچی» آن را حمل می کرد (ولادیمیر تسف، ۲۹۱، حاشیه ۶). در تشکیلات دولت قراقویونلو و آق قویونلو داشتن توغ یا توق (تاجی از مو یا پر مرغ) از لوازم و ضروریات فرمانروایی بود و مراتب هر امیر و فرمانروایی به شماره توغهایش شناخته می شد (اوزون- چار شیلی، ۴۰).
بنا بر اسناد تاریخی موجود، توغ در آغاز، کاربرد سپاهیگری داشته، و از علایم و بیرقهای امیران و سپاهیان در جنگ بوده است. طبری (۲۲۴-۳۱۰ق) در جنگ اسدبن عبدالله حاکم خراسان با خاقان ترک و امیر ځلان در ۱۰۹ ق/۷۲۷م چند جا به «طوقات ترک» در سپاه خاقان اشاره می کند (۱۱۶/۷،۱۲۳، نوغ ۳۷۳-۱۳۷). توغ از بيرقهای سپاهیان مغول بود. چنگیز خان (حکـ ۶۰۰-۶۲۴ق) توقی سپید 9 پایه داشت که به هنگام فراخوانی و جمع کردن افراد سپاه، یا پیروزی در جنگها با برپا کردن طوی (جشن) آن را در زمین فرو می کرد (رشیدالدین، جامع- ۱۲۷/۱، تاریخ، ۵۷). توق سیاه یا «قراتوق» نشان و علامت اربابان و رؤسای نظامی مغول بود که «توقچی» آن را حمل می کرد (ولادیمیر تسف، ۲۹۱، حاشیه ۶). در تشکیلات دولت قراقویونلو و آق قویونلو داشتن توغ یا توق (تاجی از مو یا پر مرغ) از لوازم و ضروریات فرمانروایی بود و مراتب هر امیر و فرمانروایی به شماره توغهایش شناخته می شد (اوزون- چار شیلی، ۴۰).


در دوره صفوی (سلـ ۹۰۷- ۱۱۴۸ ق) حمل توغ به صورت عَلَمی خاص در میان سپاهیان، به ویژه سپاهیان قزلباش، معمول بود. این علمها را کسانی که به آنها توغچی (توغدار، بيرقدار و در ترکی عثمانی توغ بیکی یعنی سنجقدار، نک: بخاری، همانجا) می گفتند، در پیشاپیش سپاه حمل می کردند (بلوکباشی، نخل - گردانی، ۱۰۱-۱۰۲). بر سر این علمها معمولا ماهچه‌ای نصب می کردند (اسکندربیک، ۵۹۵ / ۱ ). در این دوره هر گاه کسی به منصب امیری مفتخر می شد، یک «طبل و علم» - که نشانه امیری بود - برای او می فرستادند. این طبل و علم را مرادف «توق و نقاره» گرفته اند (قاضی احمد ۹۰/۱ و ۹۴۴/؛ نیز نکـ: رهر برن، ۴۰).
در دوره صفوی (سلـ ۹۰۷- ۱۱۴۸ ق) حمل توغ به صورت عَلَمی خاص در میان سپاهیان، به ویژه سپاهیان قزلباش، معمول بود. این علمها را کسانی که به آنها توغچی (توغدار، بيرقدار و در ترکی عثمانی توغ بیکی یعنی سنجقدار، نک: بخاری، همانجا) می گفتند، در پیشاپیش سپاه حمل می کردند (بلوکباشی، نخل گردانی، ۱۰۱-۱۰۲). بر سر این علمها معمولا ماهچه‌ای نصب می کردند (اسکندربیک، ۵۹۵/۱ ). در این دوره هر گاه کسی به منصب امیری مفتخر می شد، یک «طبل و علم» -که نشانه امیری بود- برای او می فرستادند. این طبل و علم را مرادف «توق و نقاره» گرفته اند (قاضی احمد ۹۰/۱ و ۹۴۴/؛ نیز نکـ: رهر برن، ۴۰).


توغ در سپاه نمادی از قدرت و شوکت و مقاومت بود. پس از رسمی شدن مذهب تشیع در زمان شاه اسماعیل (سلـ ۹۰۷-۹۳۰ق) در ایران، نوعی توغ با این مفهوم نمادین نقش مذهبی۔ آیینی یافت و به تجمعات مذهبی و طريقتهای عرفانی راه پیدا کرد و در زمره شعارها و علمهای مقدس دینی قرار گرفت (بلوکباشی، همان، ۱۰۲). کاشفی توغ مداحان را نوعی نیزه پرچم دار و از علامات مخصوص این گروه معرفی می کند و در معنای آن می نویسد: توغ را در لشکرگاه می زدند تا هر کس بداند که جایش کجاست. در معرکه گیریها هر جا که مداحان توغ نصب می کردند، هر معرکه گیر به واسطه آن به حد و مقام خود پی می برد (ص ۲۸۶، ۲۸۸).
توغ در سپاه نمادی از قدرت و شوکت و مقاومت بود. پس از رسمی شدن مذهب تشیع در زمان شاه اسماعیل (سلـ ۹۰۷-۹۳۰ق) در ایران، نوعی توغ با این مفهوم نمادین نقش مذهبی۔ آیینی یافت و به تجمعات مذهبی و طريقتهای عرفانی راه پیدا کرد و در زمره شعارها و علمهای مقدس دینی قرار گرفت (بلوکباشی، همان، ۱۰۲). کاشفی توغ مداحان را نوعی نیزه پرچم دار و از علامات مخصوص این گروه معرفی می کند و در معنای آن می نویسد: توغ را در لشکرگاه می زدند تا هر کس بداند که جایش کجاست. در معرکه گیریها هر جا که مداحان توغ نصب می کردند، هر معرکه گیر به واسطه آن به حد و مقام خود پی می برد (ص ۲۸۶، ۲۸۸).
۳٬۴۸۸

ویرایش