۳٬۴۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تَوَسُّل،''' اصطلاحـی در فـرهنگ اسلامـی نـاظر بـه جستـن وسیلهای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازهای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8 ق/14م، برخی از عالمان سلفگرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست. | |||
تحلیل مفهوم: | تحلیل مفهوم: ریشۀ «وسل» در زبانهای سامی، جز عربی، ریشۀ شناختهای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبههای جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (زامیت، 433؛ قس: علی، 6/185-186). | ||
در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (مثلاً نک : ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهنترین واژۀ شناختهشده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در ''قرآن'' کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفتهاند (طبری، ''تفسیر''، 6/226، 15/106؛ طوسی، ''التبیان''، 3/510)، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع ( ''تنویر''...، 93)، فضیلت (همان، 238) و حتى محبت (طبری، همان، 6/227) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورتبندی دقیقتری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و درواقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست (ص 560). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفتهاند (ابن منظور، همانجا). | |||
در | معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند (نک : خلیل، 7/298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل ــ نه ماده و نه صیغۀ آن ــ وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را دربر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پیجویی میشده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته میشود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده میشده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است. | ||
در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازهای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ میداده است. از همین رو ست که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژههایی چون «اختبط» ساخته شده است (نک : زمخشری، ذیل خبط). | |||
در | در عربی واژههای دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بسترسازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد (همو، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت دربر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، 1/180؛ احمد، 3/21)، از نمونههای آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کردهاند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (مثلاً نک : ابن عابدین، 6/716). اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواستشونده از وجاهت ویژهای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، درواقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواستشونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها ست (مثلاً نک : ابن سعد، 4/29؛ محاملی، 343؛ طوسی، ''الامالی''، 275؛ نیز نک : ابن درید، ذیل شفع). | ||
فعل تـوسل بـا دو حـرف اضافـۀ (حـرف جـرّ) «بـ » و «الى» متعدی میشود. آنچـه پس از حـرف «ب » میآید، واسطـۀ تـوسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای میگیرد، درخواستشونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (برای نمونه، نک : بخاری، 1/342، 3/1360؛ خطیب، 13/239؛ ابوشامه،3/251). | |||
با آنکه اصطلاح توسل در همان سدههای نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (مثلاً نک : ''نهجالبلاغة''، حکمتِ 396؛ ''الامامة''...، 2/196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، ''صفوة''...، 1/464؛ ابوشامه، همانجا؛ ذهبی، 12/430؛ ابشیهی، 1/114). | |||
الف ـ توسل در نصوص اسلامی | |||
''' | الف ـ 1. توسل در ''قرآن'' کریم: واژۀ تـوسـل واژهای قـرآنـی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجستهترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» (مائده/5/35) است که به روشنی از مؤمنان میخواهد تا برای پذیرش درخواستها، پیجوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در ''قرآن'' کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینهساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» (اسراء/17/57) در اثنای سخن از دینورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانستهاند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته میشدند، بازگرداندهاند (طبری، ''تفسیر''، 15/105-106) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و مادرش راجع دانستهاند (همانجا)؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است (نک : تفاسیر مختلف، ذیل آیات). | ||
برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» (نساء/4/64) و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» (آل عمران/3/103) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شدهاند (مثلاً نک : جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند. | |||
الف ـ 2. توسل در احادیث: | |||
توسل به پیامبر(ص): در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهمترین روایت در اینباره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر(ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بیناییاش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (نک : احمدبن حنبل، 4/138؛ ترمذی، 5/569؛ ابن ماجه، 1/441؛ ابن خزیمه، 2/225؛ حاکم، 1/458، 700). | |||
در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر(ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع میکنیم و از خدا نزد تو». پیامبر(ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابوداوود، 4/232؛ بزار، 8/354؛ طبرانی، ''المعجم الکبیر''، 2/128؛ ابن ابی عاصم، 1/252)؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است. | |||
در | بـه سخن خلیفـۀ دوم نیز بـاید اشـاره کرد کـه از تـوسل بـه پیامبر(ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، 1/342، 3/1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3/352). گاه نیز از توسل به پیامبر(ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود (نک : ابونعیم، 3/121؛ طبرانی، همان، 24/351). از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»(بقره/2/37)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر(ص) بوده است (حاکم، 2/672؛ طبرانی، ''المعجم الاوسط''، 6/313). | ||
به | عالمانی چون ابوالعباس خطیب در ''وسیلة الاسلام بالنبی(ص)'' (چ سلیمان صید، بیروت، 1984م) و شوکانی در ''الدر النضید'' (ص 3-8) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر(ص) تمسک کردهاند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر(ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر(ص) نیز تردید کرده است (نک : ص 104 بب ؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهابالدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا ــ حتـى بـه پیـامبر(ص) ــ را ممنـوع میشمردنـد و همیـن امـر موجب شد تا در 725ق/1325م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی، 6/138). | ||
همزمان با وی تقیالدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب ''شفاءالسقام'' را به موضوع توسل به پیامبر(ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در اینباره منکری وجود نداشته است (ص 160). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در اینباره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر(ص) در هر 3 مقطع، با نمونههایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص 161-168). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر(ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر(ص) به این معنا که او میتواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص 161، 169، 174). این طبقهبندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز میتواند مصداق داشته باشد. | |||
توجه به کسانی جز پیامبر(ص): نخستین نمونه از اینگونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر(ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است (احمدبن حنبل، 3/21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1/256؛ ابن ابی شیبه، 6/25). در اینجا نوعی توسل به «درخواستکنندگان» از درگاه الٰهی دیده میشود (برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک : ابن عابدین، 6/397). | |||
نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز میگردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر(ص) دربارانخواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (نک : بخاری، 1/342، 3/1360؛ ابنسعد، 3/321-322، جم ؛ طبری، ''تاریخ''،4/433؛ لالکایی، 1/136). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر(ص) را جایز شمردهاند، بلکه در این باره دعـوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشتهاند (نک : ص 9 بب ). | |||
''' | در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت(ع) سخن بسیار آمده (مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، ''الامالی''، 275)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر(ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است (نک : ابن بابویه، 462). توسل به ائمه(ع) به طور مطلق (مثلاً نک : قمی، 1/168) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین(ع) (ابن قولویه، 360-361) و امام صادق(ع) (خصیبی، 331) در منابع حدیثی آمده است. نمونههایی از توسل به اهل بیت(ع) در احادیث اهل سنت(ع) نیز مکرر دیده میشود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم«به حقِ» پیامبر(ص) و اهل بیت او دانسته شده است (نک : دیلمی، 3/151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1/147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1/547؛ مفید، 28). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت(ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سدههای میانه نیز دیده میشود (مثلاً نک : ابن جوزی، ''المنتظم''، 9/89). | ||
نمونههایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده میشود که از آن جمله میتوان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (نک : ابن حبان، 15/538؛ حاکم، 2/341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5/214؛ ابنسعد، 3/154). | |||
در | در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، ازجمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در اینباره به یادداشتی از احمدبن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (مثلاً نک : ابن مفلح، 2/127؛ مرداوی، 2/456؛ حطاب، 4/405-406). محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعهای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (نک : ص 32، 87 بب ). | ||
توسل به ''قرآن'' کریم و دیگر کتب آسمانی: توسل به ''قرآن'' کریم در میان مسلمانان سابقهای کهن دارد. در حدیثی از امام علی(ع) اشاره شده است که ''قرآن'' برترین چیزی است که میتوان بدان توسل جست (آمدی، 4/302)، و شرفالدین بوصیری (د 694ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان ''التوسل بالقرآن'' تألیف کرده است (GAL, I/314؛ نیز نک : ابن بطوطه، 1/159). در مواردی از توسل به ''تورات'' و ''انجیل'' توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (مثلاً نک : خصیبی، 44؛ ابنکثیر، 13/36). | |||
در | توسل به اعمال و حسنات: در حدیثی مشهور از امام علی(ع) در منابع شیعه و غیرشیعه آمده است که برترین آنچه میتوان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزهداری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راستگویی (اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ ''نهجالبلاغة''، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، 3/276)، به تقوا (همو، 2/591) و به استغفار (همو، 6/165) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابنکثیر، 2/137)، به جهاد و نماز (طبری، ''تاریخ''، 3/411) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، 561) در نوشتههای عالمان ــ و نه در متون احادیث ــ آمده است. | ||
کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواستشونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونهای از اینگونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد (قرطبی، 11/77). | |||
در سنت روایی، نمونهای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق(ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...» (کلینی، 4/74) دیده میشود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور میشود که «وسیلت به تو هم تویی» (نک : میبدی، 6/122). | |||
گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است(مثلاً ابونعیم، 9/334؛ ابنقیم، 26، 201). محییالدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف ''التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى'' (GAL, II/460) همین انگاره را دنبال کرده است. | |||
در | بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر(ص) و صالحان، تأکید شده است (مثلاً حجاوی، 2/84). | ||
'''مآخذ: ''' آمدی، عبدالواحد، ''غرر الحکم''، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلالالدین محدث، تهران، 1366ش؛ ابشیهی، محمد، ''المستطرف''، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1986م؛ ابن ابی شیبه، عبدالله، ''المصنف''، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق؛ ابن ابی عاصم، احمد، ''السنة''، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1400ق/1993م؛ ابن بابویه، محمد، ''الامالی''، قم، 1417ق؛ ابن بطوطه، محمد، ''الرحلة''، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، ''صفوة الصفوة''، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، 1399ق/1979م؛ همو، ''المنتظم''، به کوشش محمد عبدالقـادر عطا و مصطفـى عبدالقـادر عطـا، بیروت، 1412ق/1992م؛ ابن حبـان، محمـد، ''الصحیح''، به کـوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414ق؛ ابن خزیمه، محمد، ''الصحیح''، به کوشش محمد مصطفى اعظمی، بیروت، 1971م؛ ابن درید، محمد، ''جمهرة اللغة''، حیدرآباد دکن، 1345ق؛ ابن سعد، محمد، ''الطبقات الکبرى''، بیروت، دار صادر؛ ابن عابدین، محمدامین، ''حاشیة رد المحتار''، بیروت، 1415ق؛ ابن عبدالسلام، عبدالعزیز، ''قواعد الاحکام''، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن قولویه، جعفر، ''کامل الزیارات''، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417ق؛ ابن قیم جوزیه، محمد، ''الفوائد''، بیروت، 1393ق/1973م؛ ابن کثیر، ''البدایة و النهایة''، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، 1403ق؛ ابن ماجه، محمد، ''السنن''، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م؛ ابن مغازلی، علی، ''مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)''، بیروت، مکتبة الحیاة؛ ابن مفلح، محمد، ''الفروع''، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، 1418ق؛ ابن منظور، ''لسان''؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، ''السنن''، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1369ق؛ ابوشامه، عبدالرحمان، ''کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین''، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، 1997م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، ''حلیة الاولیاء''، قاهره، 1351ق/1932م؛ احمدبن حنبل، ''مسند''، قاهره، 1313ق؛ اسکافی، محمد، ''المعیار و الموازنة''، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402ق/1981م؛ ''الامامة و السیاسة''، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، 1990م؛ اهوازی، حسین، ''الزهد''، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، 1399ق؛ بخاری، محمد، ''صحیح''، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407ق/1987م؛ بزار، احمد، ''المسند''، به کوشش محفوظ الرحمان زینالله، بیروت/ مدینه، 1409ق؛ بیهقی، احمد، ''السنن الکبرى''، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/1994م؛ ترمذی، محمد، ''السنن''، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357ق/1938م بب ؛ ''تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس''، بیروت، دارالفکر؛ جعفری، یعقوب، ''بزرگداشت اولیای خدا''، قم، 1372ش؛ جوهری، اسماعیل، ''صحاح''، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376ق/1956م؛ حاکم نیشابوری، محمد، ''المستدرک علی الصحیحین''، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411ق/1990م؛ حجاوی، موسى، «الاقناع»، همراه ''کشاف القناع'' بهوتی، بیروت، 1418ق؛ حسینی، محمد، ''ذیل العبر''، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت؛ حطاب، محمد، ''مواهب الجلیل''، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، 1416ق؛ خزاز، علی، ''کفایة الاثر''، قم، 1401ق؛ خصیبی، حسین، ''الهدایة الکبرى''، بیروت، 1411ق/1991م؛ خطیب بغدادی، احمد، ''تاریخ بغداد''، قاهره، 1349ق؛ خلیل بن احمد فراهیدی، ''العین''، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982م؛ دیلمی، شیرویه، ''الفردوس بمأثور الخطاب''، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، 1986م؛ ذهبی، محمد، ''سیر اعلام النبلاء''، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م؛ راغب اصفهانی، حسین، ''مفردات الفاظ القرآن''، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، 1392ق؛ زمخشری، محمود، ''اساس البلاغة''، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، 1399ق/1979م؛ سبکی، علی، ''شفاء السقام''، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م؛ سیوطی، ''الدر المنثور''، بیروت، 1993م؛ شوکانی، محمد، ''الدر النضید''، بیروت، دارالندوة الجدیده؛ طبرانی، سلیمان، ''المعجم الاوسط''، به کوشش طارق عوضالله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415ق؛ همو، ''المعجم الکبیر''، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404ق/1983م؛ طبری، ''تاریخ''، بیروت، 1407ق؛ همو، ''التفسیر''، بیروت، 1405ق؛ طوسی، محمد، ''الامالی''، قم، 1413ق؛ همو، ''التبیان''، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383ق/1964م؛ طیالسی، سلیمان، ''المسند''، بیروت، دارالمعرفه؛ عبدالسلام، عمر، ''مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة''، بیروت، 1416ق/1995م؛ علی، جواد، ''المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام''، بیروت/ بغداد، 1968م؛ علی بن جعد، ''المسند''، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410ق/1990م؛ ''قرآن'' کریم؛ قرطبی، محمد، ''الجامع لاحکام القرآن''، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1972م؛ قمی، علی، ''تفسیر''، به کوشش موسوی جزایری، قم، 1387ق/1968م؛ کراجکی، محمد، ''معدن الجواهر''، به کوشش احمد حسینی، قم، 1394ق؛ کلینی، محمد، ''الکافی''، بهکوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1391ق؛ کوفی، محمد، ''مناقب امیرالمؤمنین(ع)''، به کوشش محمدباقر محمودی، قـم، 1412ق؛ لالکایـی، هبـةالله، ''کرامـات الاولیاء''، به کـوشش احمد سعدالحمـان، ریاض، 1412ق؛مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، ''تحفة الاحوذی''،بیروت، دارالکتب العلمیه؛ محاملی، حسین، ''الامالی''، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، 1412ق؛ مرداوی، علی، ''الانصاف''، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1406ق/1986م؛ مفید، محمد، ''المسائلالعکبریة''، قم،1413ق؛ ممدوح، محمودسعید، ''رفع المنارة''، عمان، 1416ق/1915م؛ میبدی، احمد، ''کشف الاسرار''، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1361ش؛ ''نهجالبلاغة''؛ واقدی، محمد، ''فتوح الشام''، بیروت، دارالجیل؛ نیز: | |||
GAL; Zammit, M. R., ''A Comparative Lexical Study of Qurºānic Arabic'', Leiden etc., 2002. | |||
احمد پاکتچی | احمد پاکتچی |
ویرایش