توسل: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۳۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ دسامبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


توسل، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعه اماميه و تا اندازهای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سده ۸ ق/۱۴م، برخی از عالمان سلف گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفيه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجاست.


'''تَوَسُّل،'''   اصطلاحـی در فـرهنگ اسلامـی نـاظر بـه جستـن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8 ق/14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست.


تحلیل مفهوم: ریشه «وسل» در زبان‌های سامی، جز عربی، ریشه شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (زامیت، 433؛ قس: علی، ۱۸۵/۶ -۱۸۶).
تحلیل مفهوم:   ریشۀ «وسل» در زبانهای سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (زامیت، 433؛ قس: علی، 6/185-186).


در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (مثلاً نک‍ : ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در ''قرآن'' کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند (طبری، ''تفسیر''، 6/226، 15/106؛ طوسی، ''التبیان''، 3/510)، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع ( ''تنویر''...، 93)، فضیلت (همان، 238) و حتى محبت (طبری، همان، 6/227) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و درواقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست (ص 560). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند (ابن منظور، همانجا).


در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (مثلا نک: ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهن ترین واژه شناخته شده از این ریشه واژه «وسیله» است که در قرآن کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قربت» گرفته اند (طبری، تفسير، ۲۲۶/۶، ۱۰۶/۱۵؛ طوسی، التبیان، ۵۱۰/۳)، اگرچه گاه معنای درجه رفیع (تنویر...، ۹۳)، فضیلت (همان، ۲۳۸) و حتی محبت (طبری، همان، ۲۲۷/۶) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت بندی دقیق تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما يتقرب به» گرفته، و در واقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصيله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارنده این قید نیست (ص ۵۶۰). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته اند (ابن منظور، همانجا).
معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند (نک‍ : خلیل، 7/298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل ــ نه ماده و نه صیغۀ آن ــ وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را دربر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.


معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژه توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبه معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموما توسل را به معنای «تقرب» گیرند (نک: خلیل، ۲۹۸/۷؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمني در معنای توسل - نه ماده و نه صيغه آن به وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را در بر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی جویی می شده است. در بازگشت به واژه باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه درباره ریشه عربی «وسل» گفته می شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.
در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو ست که برای درخواست بدون توسل  درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است (نک‍ : زمخشری، ذیل خبط).


در فرهنگ کهن عربی، رابطة التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه ای است که در خواست بدون توسل کمتر رخ می داده است. از همین روست که برای درخواست بدون توسل و درخواست «بدون وسیله» واژه هایی چون «اختبط » ساخته شده است (نک: زمخشری، ذیل خبط).
در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بسترسازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد (همو، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت دربر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، 1/180؛ احمد، 3/21)، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (مثلاً نک‍ : ابن عابدین، 6/716). اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، درواقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها ست (مثلاً نک‍ : ابن سعد، 4/29؛ محاملی، 343؛ طوسی، ''الامالی''، 275؛ نیز نک‍ : ابن درید، ذیل شفع).


در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبير «اِمتَهَدَ» به معنای «بستر سازی کردن» که التزاما بر درخواست دلالت دارد (همو، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق ..که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت در بر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، ۱۸۰/۱؛ احمد، ۲۱/۳)، از نمونه های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (مثلا نک: ابن عابدین، ۷۱۶/۶). اما تعبير «اِستَشفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطه تقرب، شخصی است که نزد درخواست شونده از وجاهت ویژه ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، در واقع درخواست شفاعت از آن فرد وجيه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطه معنایی آنها ست (مثلا نک: ابن سعد، ۲۹/۴؛ محاملی، ۳۴۳؛ طوسی، الامالی، ۲۷۵؛ نیز نک: ابن درید، ذیل شفع).
فعل تـوسل بـا دو حـرف اضافـۀ (حـرف جـرّ) «بـ » و «الى» متعدی می‌شود. آنچـه پس از حـرف «ب‍ » می‌آید، واسطـۀ تـوسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (برای نمونه، نک‍ : بخاری، 1/342، 3/1360؛ خطیب، 13/239؛ ابوشامه،3/251).


فعل توسل با دو حرف اضافة (حرف جر) «ب» و «الی» متعدی می شود. آنچه پس از حرف «ب» می آید، واسطة توسل است و آنچه پس از حرف «الی» جای می گیرد، در خواست شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (برای نمونه، نک: بخاری، ۳۴۲/۱ ، ۱۳۶۰/۳؛ خطیب، ۲۳۹/۱۳؛ ابوشامه، ۲۵۱/۳).
با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (مثلاً نک‍ : ''نهج‌البلاغة''، حکمتِ 396؛ ''الامامة''...، 2/196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، ''صفوة''...، 1/464؛ ابوشامه، همانجا؛ ذهبی، 12/430؛ ابشیهی، 1/114).


با آنکه اصطلاح توسل در همان سده های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژة توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملا روزمره و غیر دینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (مثلا نک: نهج البلاغه، حکمت ۳۹۶؛ الامامة، ۱۹۶/۲؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، صفوة...، ۴۶۴/۱؛ ابوشامه، همانجا؛ ذهبی، ۴۳۰/۱۲؛ ابشیهی، ۱۱۴/۱).
الف ـ توسل در نصوص اسلامی


'''الف - توسل در نصوص اسلامی'''
الف ـ 1. توسل در ''قرآن'' کریم:   واژۀ تـوسـل واژه‌ای قـرآنـی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» (مائده/5/35) است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواستها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در ''قرآن'' کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» (اسراء/17/57) در اثنای سخن از دین‌ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند (طبری، ''تفسیر''، 15/105-106) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند (همانجا)؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است (نک‍ : تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات).


'''الف - ۱. توسل در قرآن کریم:''' واژه توسل واژه ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل باز گردانده شده است. برجسته ترین نمونه، آیه «یا ایها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا إليه الوسيلة...» (مائده/ ۳۵/۵) است که به روشنی از مؤمنان می خواهد تا برای پذیرش درخواستها، پی جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. در باره چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در قرآن کریم، به سبب سياق متفاوت آن، زمینه ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الذين يدعون يبتغون إلى ربهم الوسيلة..» (اسراء/ ۵۷/۱۷ ) در اثنای سخن از دین ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می شدند، بازگردانده اند (طبری، تفسير، ۱۰۵/۱۵ -۱۰۶) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاري عُزير، عیسی و مادرش راجع دانسته اند (همانجا)؛ در حالی که در یاد کرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است (نک: تفاسیر مختلف، ذیل آیات).
برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» (نساء/4/64) و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» (آل عمران/3/103) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند (مثلاً نک‍ : جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.


برخی آیات دیگر چون «... و استغفر لهم الرسول...» (نساء/۶۴/۴) و «و اعتصموا بحبل الله ..» (آل عمران/۱۰۳/۳) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده اند (مثلا نک: جعفری، ۲۵؛ عبدالسلام، ۲۰۔۲۲) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.
الف ـ 2. توسل در احادیث:  


'''الف - ۲. توسل در احادیث:'''
توسل به پیامبر(ص): در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر(ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (نک‍ : احمدبن حنبل، 4/138؛ ترمذی، 5/569؛ ابن ماجه، 1/441؛ ابن خزیمه، 2/225؛ حاکم، 1/458، 700).


'''توسل به پیامبر(ص):''' در حوزه حدیث اهل سنت، مهم ترین روایت در این باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر (ص) آمد و از آن حضرت درباره بازیافتن بینایی اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللهم انی اسألک و اتوجه اليک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (نک: احمدبن حنبل، ۱۳۸۴، ترمذی، ۵۶۹/۵؛ ابن ماجه، ۴۴۱/۱؛ ابن خزیمه، ۲۲۵/۲؛ حاکم، ۴۵۸/۱، ۷۰۰).  
در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر(ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر(ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابوداوود، 4/232؛ بزار، 8/354؛ طبرانی، ''المعجم الکبیر''، 2/128؛ ابن ابی عاصم، 1/252)؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.


در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر (ص) آمد و در خواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر (ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابوداوود، ۲۳۲/۴؛ بزار، ۳۵۴/۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۲۸/۲؛ ابن ابی عاصم، ۲۵۲/۱)؛ اما تلویحا استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.
بـه سخن خلیفـۀ دوم نیز بـاید اشـاره کرد کـه از تـوسل بـه پیامبر(ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، 1/342، 3/1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3/352). گاه نیز از توسل به پیامبر(ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود (نک‍ : ابونعیم، 3/121؛ طبرانی، همان، 24/351). از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»(بقره/2/37)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر(ص) بوده است (حاکم، 2/672؛ طبرانی، ''المعجم الاوسط''، 6/313).


به سخن خلیفه دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر (ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، ۳۴۲/۱، ۱۳۶۰/۳؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، ۳۵۲/۳). گاه نیز از توسل به پیامبر (ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژه توسل به کار رود (نک: ابو نعیم، ۱۲۱/۳؛ طبرانی، همان، ۳۵۱/۲۴). از جمله در تفسیر آیه «فتلقى آدم من ربه کلمات ...» (بقره/۳۷/۲)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم در خواست بخشش «به حق» پیامبر (ص) بوده است (حاکم، ۶۷۲/۲؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ۳۱۳/۶).
عالمانی چون ابوالعباس خطیب در ''وسیلة الاسلام بالنبی(ص)'' (چ سلیمان صید، بیروت، 1984م) و شوکانی در ''الدر النضید'' (ص 3-8) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر(ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر(ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر(ص) نیز تردید کرده است (نک‍ : ص 104 بب‍ ؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا ــ حتـى بـه پیـامبر(ص) ــ را ممنـوع می‌شمردنـد و همیـن امـر موجب شد تا در 725ق/1325م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی، 6/138).


هم‌زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب ''شفاءالسقام'' را به موضوع توسل به پیامبر(ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌باره منکری وجود نداشته است (ص 160). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر(ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص 161-168). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر(ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر(ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص 161، 169، 174). این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.


عالمانی چون ابوالعباس خطیب در وسيلة الاسلام بالنبی(ص) (چ سلیمان صید، بیروت، ۱۹۸۴م) و شوکانی در الدر النضيد (ص ۳-۸) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر (ص) تمسک کرده اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر (ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه درباره صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر (ص) نیز تردید کرده است (نک: ص ۱۰۴ ببـ؛ شوکانی، ۷، مبارکفوری، ۲۵/۱۰). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب الدین تمیمی هر گونه توسل به جز خدا -حتی به پیامبر (ص)- را ممنوع می شمردند و همین امر موجب شد تا در ۷۲۵ق/۱۳۲۵م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی، ۱۳۸/۶).
توجه به کسانی جز پیامبر(ص): نخستین نمونه از این‌گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر(ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است (احمدبن حنبل، 3/21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1/256؛ ابن ابی شیبه، 6/25). در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود (برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‍ : ابن عابدین، 6/397).


همزمان با وی تقی الدین سبکی (د ۷۴۶ق)، از عالمان شافعی، باب ۸ از کتاب شفاء السقام را به موضوع توسل به پیامبر (ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدينان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این باره منکری وجود نداشته است (ص ۱۶۰). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این باره، توسل به پیامبر (ص) را در ۳ مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر (ص) در هر ۳ مقطع، با نمونه هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص ۱۶۱-۱۶۸). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر (ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر (ص) به این معنا که او می تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص ۱۶۱، ۱۶۹، ۱۷۴). این طبقه بندی سبکی درباره توسل به معنای عام خود نیز می تواند مصداق داشته باشد.
نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر(ص) درباران‌خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (نک‍ : بخاری، 1/342، 3/1360؛ ابن‌سعد، 3/321-322، جم‍ ؛ طبری، ''تاریخ''،4/433؛ لالکایی، 1/136). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر(ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعـوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند (نک‍ : ص 9 بب‍‌ ).


'''توجه به کسانی جز پیامبر(ص):''' نخستین نمونه از این گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیث نبوی است که در آن دعایی از پیامبر (ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبير «اللهم انی اسألک بحق السائلين عليک...» آمده است (احمدبن حنبل، ۲۱/۳؛ علی بن جعد، ۲۹۹؛ ابن ماجه، ۲۵۶/۱؛ ابن ابی شیبه، ۲۵/۶). در اینجا نوعی توسل به «درخواست کنندگان» از درگاه الهی دیده می شود (برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلا نک: ابن عابدین، ۳۹۷/۶).
در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت(ع) سخن بسیار آمده (مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، ''الامالی''، 275)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر(ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است (نک‍ : ابن بابویه، 462). توسل به ائمه(ع) به طور مطلق (مثلاً نک‍ : قمی، 1/168) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین(ع) (ابن قولویه، 360-361) و امام صادق(ع) (خصیبی، 331) در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت(ع) در احادیث اهل سنت(ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم«به حقِ» پیامبر(ص) و اهل بیت او دانسته شده است (نک‍ : دیلمی، 3/151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1/147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1/547؛ مفید، 28). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت(ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود (مثلاً نک‍ : ابن جوزی، ''المنتظم''، 9/89).


نمونه دیگر که به سيرة خليفة دوم باز می گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر (ص) در باران خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (نک: بخاری، ۳۴۲/۱، ۱۳۶۰/۳؛ ابن سعد، ۳۲۲-۳۲۱/۳، جمـ؛ طبری، تاریخ، ۴۳۳/۴؛ لالکایی، ۱۳۶/۱). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر (ص) را جایز شمرده اند، بلکه در این باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته اند (نک: ص ۹ بي).
نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (نک‍ : ابن حبان، 15/538؛ حاکم، 2/341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5/214؛ ابن‌سعد، 3/154).


در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت (ع) سخن بسیار آمده (مثلا ابن بابویه، ۵۵۳، خزاز، ۷۱؛ طوسی، الامالی، ۳۷۵)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینه توسل به پیامبر (ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است (نک: ابن بابویه، ۴۶۲). توسل به ائمه (ع) به طور مطلق (مثلا نک: قمی، ۱۶۸/۱) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین (ع) (ابن قولویه، ۳۶۰-۳۶۱) و امام صادق (ع) (خصیبی، ۳۳۱) در منابع حدیثی آمده است. نمونه هایی از توسل به اهل بیت (ع) در احادیث اهل سنت (ع) نیز مکرر دیده می شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فتلقى آدم من ربه کلمات...» در خواست بخشش آدم «به حق» پیامبر (ص) و اهل بیت او دانسته شده است (نک: دیلمی، ۱۵۱٫۳؛ ابن مغازلی، ۵۹؛ سیوطی، ۱۴۷/۱، به نقل از این تجار؛ نیز کوفی، ۵۴۷/۱؛ مفید، ۲۸). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت (ع) در سیره عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده های میانه نیز دیده می شود (مثلا نک: ابن جوزی، المنتظم، ۸۹/۹).
در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، ازجمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌باره به یادداشتی از احمدبن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (مثلاً نک‍ : ابن مفلح، 2/127؛ مرداوی، 2/456؛ حطاب، 4/405-406). محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (نک‍ : ص 32، 87 بب‍‌ ).


نمونه هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می شود که از آن جمله می توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (نک: ابن حبان، ۵۳۸/۱۵، حاکم، ۳۴۱/۲؛ طیالسی، ۵۷؛ بزار، ۲۱۴/۵؛ ابن سعد، ۱۵۴/۳).  
توسل به ''قرآن'' کریم و دیگر کتب آسمانی: توسل به ''قرآن'' کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی(ع) اشاره شده است که ''قرآن'' برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست (آمدی، 4/302)، و شرف‌الدین بوصیری (د 694ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان ''التوسل بالقرآن'' تألیف کرده است (GAL, I/314؛ نیز نک‍ : ابن بطوطه، 1/159). در مواردی از توسل به ''تورات'' و ''انجیل'' توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (مثلاً نک‍ : خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13/36).


در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، از جمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این باره به یادداشتی از احمد بن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (مثلا نک: ابن مفلح، ۱۲۷/۲؛ مرداوی، ۴۵۶/۲؛ حطاب، ۴۰۵/۴ -۴۰۶). محمود سعيد ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (نك : ص ۳۲، ۸۷ ببـ).
توسل به اعمال و حسنات: در حدیثی مشهور از امام علی(ع) در منابع شیعه و غیرشیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راست‌گویی (اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ ''نهج‌البلاغة''، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، 3/276)، به تقوا (همو، 2/591) و به استغفار (همو، 6/165) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابن‌کثیر، 2/137)، به جهاد و نماز (طبری، ''تاریخ''، 3/411) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، 561) در نوشته‌های عالمان ــ و نه در متون احادیث ــ آمده است.


'''توسل به قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی:''' توسل به قرآن کریم در میان مسلمانان سابقه ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی (ع) اشاره شده است که قرآن بر ترین چیزی است که می توان بدان توسل جست (آمدی، ۳۰۲/۴)، و شرف الدین بوصیری (د ۶۹۴ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان التوسل بالقرآن تألیف کرده است (314/GAL, I؛ نیز نک: ابن بطوطه، ۱۵۹/۱). در مواردی از توسل به تورات و انجیل توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (مثلا نک: خصیبی، ۴۴؛ ابن کثیر، ۳۶/۱۳).
کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا:   با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد (قرطبی، 11/77).


'''توسل به اعمال و حسنات:''' در حدیثی مشهور از امام علی(ع) در منابع شیعه و غیر شیعه آمده است که برترین آنچه می توان بدان توسل جست ۱۰ چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه داری، حج خانه خدا، صله رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راست گویی (اهوازی، ۱۳؛ اسکافی، ۲۸۱؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰؛ کراجکی، ۷۱-۷۰). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، ۲۷۶/۳)، به تقوا (همو، ۵۹۱/۲) و به استغفار (همو، ۱۶۵/۶) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابن کثیر، ۱۳۷/۲)، به جهاد و نماز (طبری، تاریخ، ۴۱۱/۳) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، ۵۶۱) در نوشته های عالمان -و نه در متون احادیث- آمده است.
در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق(ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...» (کلینی، 4/74) دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی» (نک‍ : میبدی، 6/122).


کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز در خواست شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسل به» عين «متوسل اليه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه ای از این گونه کاربرد در تعبیر «مرحبا بمن توسل بنا إلينا» وجود دارد (قرطبی، ۷۷/۱۱).
گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است(مثلاً ابونعیم، 9/334؛ ابن‌قیم، 26، 201). محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف ''التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى'' (GAL, II/460) همین انگاره را دنبال کرده است.


در سنت روایی، نمونه ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق (ع) با عبارت «اللهم انی بک اتوسل و منک أطلب حاجتی...» (کلینی، ۷۴/۴) دیده می شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می شود که «وسیلت به تو هم تویی» (نک: میبدی، ۱۲۲/۶).
بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر(ص) و صالحان، تأکید شده است (مثلاً حجاوی، 2/84).


گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الهی سخن رفته است (مثلا ابونعیم، ۳۳۴/۹؛ ابن قیم، ۲۶، ۲۰۱). محيي الدين بکری صوفی خلوتی در سده ۱۲ ق نیز با تأليف التوسل الاسنی بالاسماء الحسنی (460/GAL , II) همین انگاره را دنبال کرده است.


بر پایه آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر (ص) و صالحان، تأکید شده است (مثلا حجاوی، ۸۴/۲).
'''مآخذ:  ''' آمدی، عبدالواحد، ''غرر الحکم''، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1366ش؛ ابشیهی، محمد، ''المستطرف''، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1986م؛ ابن ابی شیبه، عبدالله، ''المصنف''، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق؛ ابن ابی عاصم، احمد، ''السنة''، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1400ق/1993م؛ ابن بابویه، محمد، ''الامالی''، قم، 1417ق؛ ابن بطوطه، محمد، ''الرحلة''، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، ''صفوة الصفوة''، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، 1399ق/1979م؛ همو، ''المنتظم''، به کوشش محمد عبدالقـادر عطا و مصطفـى عبدالقـادر عطـا، بیروت، 1412ق/1992م؛ ابن حبـان، محمـد، ''الصحیح''، به کـوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414ق؛ ابن خزیمه، محمد، ''الصحیح''، به کوشش محمد مصطفى اعظمی، بیروت، 1971م؛ ابن درید، محمد، ''جمهرة اللغة''، حیدرآباد دکن، 1345ق؛ ابن سعد، محمد، ''الطبقات الکبرى''، بیروت، دار صادر؛ ابن عابدین، محمدامین، ''حاشیة رد المحتار''، بیروت، 1415ق؛ ابن عبدالسلام، عبدالعزیز، ''قواعد الاحکام''، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن قولویه، جعفر، ''کامل الزیارات''، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417ق؛ ابن قیم جوزیه، محمد، ''الفوائد''، بیروت، 1393ق/1973م؛ ابن کثیر، ''البدایة و النهایة''، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، 1403ق؛ ابن ماجه، محمد، ''السنن''، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م؛ ابن مغازلی، علی، ''مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)''، بیروت، مکتبة الحیاة؛ ابن مفلح، محمد، ''الفروع''، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، 1418ق؛ ابن منظور، ''لسان''؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، ''السنن''، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1369ق؛ ابوشامه، عبدالرحمان، ''کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین''، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، 1997م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، ''حلیة الاولیاء''، قاهره، 1351ق/1932م؛ احمدبن حنبل، ''مسند''، قاهره، 1313ق؛ اسکافی، محمد، ''المعیار و الموازنة''، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402ق/1981م؛ ''الامامة و السیاسة''، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، 1990م؛ اهوازی، حسین، ''الزهد''، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، 1399ق؛ بخاری، محمد، ''صحیح''، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407ق/1987م؛ بزار، احمد، ''المسند''، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، 1409ق؛ بیهقی، احمد، ''السنن الکبرى''، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/1994م؛ ترمذی، محمد، ''السنن''، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357ق/1938م بب‍ ؛ ''تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس''، بیروت، دارالفکر؛ جعفری، یعقوب، ''بزرگداشت اولیای خدا''، قم، 1372ش؛ جوهری، اسماعیل، ''صحاح''، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376ق/1956م؛ حاکم نیشابوری، محمد، ''المستدرک علی الصحیحین''، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411ق/1990م؛ حجاوی، موسى، «الاقناع»، همراه ''کشاف القناع'' بهوتی، بیروت، 1418ق؛ حسینی، محمد، ''ذیل العبر''، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت؛ حطاب، محمد، ''مواهب الجلیل''، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، 1416ق؛ خزاز، علی، ''کفایة الاثر''، قم، 1401ق؛ خصیبی، حسین، ''الهدایة الکبرى''، بیروت، 1411ق/1991م؛ خطیب بغدادی، احمد، ''تاریخ بغداد''، قاهره، 1349ق؛ خلیل بن احمد فراهیدی، ''العین''، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982م؛ دیلمی، شیرویه، ''الفردوس بمأثور الخطاب''، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، 1986م؛ ذهبی، محمد، ''سیر اعلام النبلاء''، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م؛ راغب اصفهانی، حسین، ''مفردات الفاظ القرآن''، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، 1392ق؛ زمخشری، محمود، ''اساس البلاغة''، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، 1399ق/1979م؛ سبکی، علی، ''شفاء السقام''، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م؛ سیوطی، ''الدر المنثور''، بیروت، 1993م؛ شوکانی، محمد، ''الدر النضید''، بیروت، دارالندوة الجدیده؛ طبرانی، سلیمان، ''المعجم الاوسط''، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415ق؛ همو، ''المعجم الکبیر''، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404ق/1983م؛ طبری، ''تاریخ''، بیروت، 1407ق؛ همو، ''التفسیر''، بیروت، 1405ق؛ طوسی، محمد، ''الامالی''، قم، 1413ق؛ همو، ''التبیان''، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383ق/1964م؛ طیالسی، سلیمان، ''المسند''، بیروت، دارالمعرفه؛ عبدالسلام، عمر، ''مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة''، بیروت، 1416ق/1995م؛ علی، جواد، ''المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام''، بیروت/ بغداد، 1968م؛ علی بن جعد، ''المسند''، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410ق/1990م؛ ''قرآن'' کریم؛ قرطبی، محمد، ''الجامع لاحکام القرآن''، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1972م؛ قمی، علی، ''تفسیر''، به کوشش موسوی جزایری، قم، 1387ق/1968م؛ کراجکی، محمد، ''معدن الجواهر''، به کوشش احمد حسینی، قم، 1394ق؛ کلینی، محمد، ''الکافی''، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1391ق؛ کوفی، محمد، ''مناقب امیرالمؤمنین(ع)''، به کوشش محمدباقر محمودی، قـم،    1412ق؛ لالکایـی، هبـةالله، ''کرامـات الاولیاء''، به کـوشش احمد سعدالحمـان، ریاض، 1412ق؛مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، ''تحفة الاحوذی''،بیروت، دارالکتب العلمیه؛ محاملی، حسین، ''الامالی''، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، 1412ق؛ مرداوی، علی، ''الانصاف''، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1406ق/1986م؛ مفید، محمد، ''المسائل‌العکبریة''، قم،1413ق؛ ممدوح، محمودسعید، ''رفع المنارة''، عمان، 1416ق/1915م؛ میبدی، احمد، ''کشف الاسرار''، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361ش؛ ''نهج‌البلاغة''؛ واقدی، محمد، ''فتوح الشام''، بیروت، دارالجیل؛ نیز:




مآخذ: آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال الدين محدث، تهران، ۱۳۶۶ش؛ ایشیهی، محمد، المستطرف، به کوشش مفید محمد قميحه، بیروت، ۱۹۸۶م؛ ابن ابی شیبہ، عبدالله المصنف، به کوشش کمال يوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق؛ ابن ابی عاصم، احمد، السنة، به کوشش محمد ناصر الدین البانی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۳م؛ ابن بابویه، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق؛ ابن بطوطه، محمد، الرحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق؛ ابن جوزی، عبد الرحمان، صفوة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی، بیروت، ۱۳۹۹ ق/۱۹۷۹م؛ همو، المنتظم، به کوشش محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. ابن حبان، محمد، الصحيح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق؛ ابن خزیمه، محمد، الصحيح، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۷۱م. ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، حیدر آباد دکن، ۱۳۴۵ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادره ابن عابدين، محمدامین، حاشية رد المحتار، بیروت، ۱۴۱۵ق ابن عبدالسلام، عبدالعزيز، قواعد الاحکام، بیروت، دارالکتب العلميه ابن قولویه جعفر ، کامل الزیارات، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۷ق ابن قیم جوزیه محمد، الفوائد، پیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م. ابن کثیر، البداية و النهایة، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق، ابن ماجه، محمد، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م. این مغازلی، علی، مناقب امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)، بیروت، مكتبة الحياة؛ ابن مفلح، محمد، الفروع، به کوشش ابو الزهراء حازم القاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق، این منظور، لسان ابوداوود سجستانی، سلیمان، السنن، به کوشش محمد محيي الدين عبد الحميد، قاهره، ۱۳۶۹ق، ابوشامه عبدالرحمان، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتين، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م. ابو نعیم اصفهانی، احمد، حلية الاولياء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، أحمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق؛ اسکافی، محمد، المعيار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۹م، الامامة و السياسة، منسوب به این قتیبه، به کوشش على شیری، بیروت، ۱۹۹۰م، اهوازی، حسین، الزهد، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، ۱۳۹۹ق؛ بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفى ديب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷ م بزار، احمد، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زین الله، بیروت/ مدينه، ۱۴۰۹ق؛ بیهقی، احمد، السنن الکبری، به کوشش محمد عبد القادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م، ترمذی، محمد، السنن، به کوشش احمد محمد شاكر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ ق ۱۹۳۸م به ؛ تنویر المقباس من تفسير ابن عباس، بیروت، دارالفکر، جعفری، یعقوب، بزرگداشت اولیای خدا، قم، ۱۳۷۲ش؛ جوهری، اسماعيل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق (۱۹۵۶م؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م؛ حجاری، موسی، «الاقناع»، همراه كشاف القناع بهوتی، بیروت، ۱۴۱۸ق؛ حسینی، محمد، ذیل العبر، به کوشش صلاح الدين منجد، کویت، مطبعة حكومة الكويت؛ حطاب، محمد، مواهب الجليل، به کوشش زکریا عميرات، بیروت، ۱۴۱۶ق، خزاز، على، كفاية الأثر، قم، ۱۴۰۹ق؛ خصیبی، حسین، الهداية الكبری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛ خلیل بن احمد فراهيدي، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م؛ دیلمی، شیرویه، الفردوس بمأثور الخطاب، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م. ذهبی، محمد، سير أعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق ۱۹۸۵م؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق؛ زمخشری، محمود، اساس البلاغة، به کوشش عبد الرحيم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ ق/۱۹۷۹م؛ سبکی، علی، شفاء السقام، حیدر آباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م؛ سیوطی، الدر المنشور، بیروت، ۱۹۹۳م؛ شوکانی، محمد، الدر النضید، بیروت، دار الندوة الجديده؛ طبرانی، سليمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق عوض الله محمد و عبد المحسن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق؛ همو، المعجم الکبیر، به کوشش حمدي عبد المجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م؛ طبری، تاریخ، بیروت، ۱۴۰۷ق؛ همو، التفسير، بیروت، ۱۴۰۵ق؛ طوسی، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۳ق؛ همو، التبیان، به کوشش قصير عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛ طیالسی، سلیمان، المسند، بیروت، دار المعرفه؛ عبد السلام، عمر، مخالفة الوهابية للقرآن و السنة ، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۵م؛ علی، جواد، المفصل فی تاريخ العرب قبل الاسلام، بیروت، بغداد، ۱۹۶۸م؛ علی بن جعد، المسند، به کوشش عامر احمد حیدری بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبد العليم پردونی، قاهره، ۱۹۷۲م؛ قمی، علی، تفسیر، به کوشش موسوی جزایری، قم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸ م کراجکی، محمد، معادن الجواهر، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۹۴ق؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق؛ کوفی، محمد، مناقب امير المؤمنین (ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، ۱۴۱۲ق؛ لالکایی، هبة الله، کرامات الاولیاء، به کوشش احمد سعد الحمان، ریاض، ۱۴۱۲ق؛ مبار کفوری، محمد عبد الرحمان، تحفة الأحوذی، بیروت، دارالکتب العلميه، محاملی، حسین، الامالی، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق؛ مرداوی، علی، الانصاف، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛ مفید، محمد، المسائل العكبرية، قم، ۱۴۱۳ق؛ ممدوح، محمود سعيد، رفع المنارة ، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۵م؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ نهج البلاغة؛ واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دار الجيل؛ نیز؛
GAL; Zammit, M. R., ''A Comparative Lexical Study of Qurºānic Arabic'', Leiden etc., 2002.


GAL; Zammit, M. R., A Comparative Lexical Study of Qur'ānic Arabic, Leiden etc., 2002.


احمد پاکتچی
احمد پاکتچی
۳٬۴۸۸

ویرایش

منوی ناوبری