عمان سامانى: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۲۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۱۹
خط ۴۷: خط ۴۷:
}}
}}
'''عمان سامانی''' (زاده 1258 در سامان<ref>سامان در حال حاضر مرکز بخش «لار» استان چهارمحال بختیاری است که در سابق جزیی از استان اصفهان به شمار می‌رفته و بعدها به صورت استان مستقلی در آمده است.
'''عمان سامانی''' (زاده 1258 در سامان<ref>سامان در حال حاضر مرکز بخش «لار» استان چهارمحال بختیاری است که در سابق جزیی از استان اصفهان به شمار می‌رفته و بعدها به صورت استان مستقلی در آمده است.
سامان علیرغم محدوده‌ی کوچک خود از نظر جغرافیایی، از دیر زمان تاکنون سرزمین علم و ادب و عشق و هنر و عرفان بوده و سخنورانی را در دامن خود پرورش داده است که برای نمونه می‌توان از شعرایی چون: عمّان، دریا، قلزم، محیط، جیحون، قطره، سحاب، نیسان، خورشید، ذره، افلاکی، کیهان، دهستان، تبیان، عرفان، حشمت و سامانی نام برد.
سامان علیرغم محدوده‌ی کوچک خود از نظر جغرافیایی، از دیر زمان تاکنون سرزمین علم و ادب و عشق و هنر و عرفان بوده و سخنورانی را در دامن خود پرورش داده است که برای نمونه می‌توان از شعرایی چون: عمّان، دریا، قلزم، محیط، جیحون، قطره، سحاب، نیسان، خورشید، ذره، افلاکی، کیهان، دهستان، تبیان، عرفان، حشمت و سامانی نام برد.
اهالى لار بدون آن‌که لهجه خاص آذرى داشته باشند به دو زبان ترکى و فارسى صحبت مى‌کنند و شعراى این خطه نیز اغلب ذواللسانین‌اند.</ref>- درگذشته 1322 در سامان) شاعر قرن سیزدهم و چهاردهم است.  
اهالى لار بدون آن‌که لهجه خاص آذرى داشته باشند به دو زبان ترکى و فارسى صحبت مى‌کنند و شعراى این خطه نیز اغلب ذواللسانین‌اند.</ref>- درگذشته 1322 در سامان) شاعر قرن سیزدهم و چهاردهم است.  


خط ۵۶: خط ۵۴:


ز هجر یار تو را دیده رود «جیحون» شد    ***  به بحر طبع گهرزا چو بحر «عمان» باش</ref>. جنازه‌ی وی را در مسجد جامع سامان به رسم امانت به خاک می‌سپارند و بعدها براساس وصیت او، جنازه‌اش را به نجف اشرف منتقل می‌سازند.     
ز هجر یار تو را دیده رود «جیحون» شد    ***  به بحر طبع گهرزا چو بحر «عمان» باش</ref>. جنازه‌ی وی را در مسجد جامع سامان به رسم امانت به خاک می‌سپارند و بعدها براساس وصیت او، جنازه‌اش را به نجف اشرف منتقل می‌سازند.     
<br />
{{شعر}}
{{ب| ز هجر یار تو را دیده رود «جیحون» شد | به بحر طبع گهرزا چو بحر «عمّان» باش }}
{{پایان شعر}}
مرحوم استاد فرزانه همائى <ref>سنا.</ref>در مقدمه دیوان طرب نگاشته‌اند:
«تاج الشعراء شهاب لویى اصفهانى، عمان سامانى، ساغر، سید محمد بقا و بیضاى جونقانى، هر پنج نفر صاحب دیوان‌اند که نسخ خطى آن را نگارنده دیده‌ام و هیچ کدام تا امروز چاپ نشده است. . . »
مرحوم عمانى سامانى به جز دیوان اشعارش آثار دیگرى نیز دارد:
مثنوى آیینى معراج‌نامه، مثنوى عاشورایى گنجینة الاسرار و نیز مخزن الدّور که ظاهرا تذکره شعراى اصفهان است.
مرحوم میرزا عبد اللّه«ذره»تاریخ تولد فرزندش عمان سامانى را شب شنبه نوزدهم ذى الحجة سنه 1258 ه. ق ثبت کرده است و تاریخ درگذشت وى را در شب سه‌شنبه دوازدهم شوال سال 1322 ه. ق نوشته‌اند. جنازه عمان سامانى بنا به وصیّت او به رسم امانت در مسجد جامع سامان به خاک سپرده مى‌شود و بعد طبق وصیت او به نجف اشرف منتقل مى‌گردد.
==آثار==
==آثار==
عمان سامانى در آفرینش آثار منظوم خود از سبک عراقى سود جسته و مطالب بلند سلوکى و عرفانى را به مدد طبع توانا و وقّاد خود به زیبایى به تصویر کشیده است. بدون تردید عمان سامانى شاخص‌ترین چهره شعر عاشورا در زبان فارسى است که به تبیین عرفانى حادثه شگرف کربلا و واقعه خونبار عاشورا پرداخته و منظومه عاشورایى گنجینة الاسرار او در قالب مثنوى در شمار شاهکارهاى شعر آیینى به شمار مى‌رود.


===کتاب‌ها===
===کتاب‌ها===


*«معراج‌نامه»
*«معراج‌نامه»<ref>مثنوی آیینی</ref>
*«گنجینة الاسرار<ref>مهمترین اثر عمّان سامانی است که به سبک و شیوه و وزن «زبدة الاسرار» صفی علیشاه ساخته و پرداخته شده است و انصافا از شاهکارهای ادب شیعی به شمار می‌رود.</ref>»
*«گنجینة الاسرار<ref>مثنوی عاشورایی؛ مهمترین اثر عمّان سامانی است که به سبک و شیوه و وزن «زبدة الاسرار» صفی علیشاه ساخته و پرداخته شده است و انصافا از شاهکارهای ادب شیعی به شمار می‌رود.
*«مخزن الدرر»
 
عمّان سامانی مسوّدات گنجینه را به سال 1305 ه. ق. در اصفهان به تشویق و ترغیب آقا سلیمان خان نامی که رییس خواجه سرایان بوده است در طول یک سال جمع‌آوری و تدوین نموده است. در این مثنوی ماندگار، با برداشت‌های ناب عرفانی از جریان عاشورای حسینی، از حرّ، حضرت عبّاس، حضرت قاسم، حضرت علی اکبر، به میدان رفتن حضرت سیّد الشهداء و عنان‌گیری حضرت زینب و تجلّیات جمال حسینی در آیینه‌ی وجود زینبی، سفارش امام حسین (ع) در مورد حضرت سجّاد به حضرت زینب، شهادت حضرت علی اصغر و بالاخره به میدان رفتن حضرت سیّد الشهداء و جریان شهادت آن ذخیره‌ی خداوندی سخن به میان آمده است.</ref>»
*«مخزن الدرر»<ref>ظاهرا تذکره شعراى اصفهان است.</ref>
*دیوان<ref>دیوان خطّی او در خانواده‌ی محترم ثقفی اصفهان نگهداری می‌شود و تاکنون به زیور طبع آراسته نگردیده است.</ref>
*دیوان<ref>دیوان خطّی او در خانواده‌ی محترم ثقفی اصفهان نگهداری می‌شود و تاکنون به زیور طبع آراسته نگردیده است.</ref>


عمّان سامانی مسوّدات گنجینه را به سال 1305 ه. ق. در اصفهان به تشویق و ترغیب آقا سلیمان خان نامی که رییس خواجه سرایان بوده است در طول یک سال جمع‌آوری و تدوین نموده است. در این مثنوی ماندگار، با برداشت‌های ناب عرفانی از جریان عاشورای حسینی، از حرّ، حضرت عبّاس، حضرت قاسم، حضرت علی اکبر، به میدان رفتن حضرت سیّد الشهداء و عنان‌گیری حضرت زینب و تجلّیات جمال حسینی در آیینه‌ی وجود زینبی، سفارش امام حسین (ع) در مورد حضرت سجّاد به حضرت زینب، شهادت حضرت علی اصغر و بالاخره به میدان رفتن حضرت سیّد الشهداء و جریان شهادت آن ذخیره‌ی خداوندی سخن به میان آمده است. <ref>گنجینة الاسرار، مقدمه با تلخیص، ص 20- 11.</ref>
=== برگزیدۀ اشعار ===
 
 
 
 
 
<br />
 
==سبک شعرى==
 
عمان سامانى در آفرینش آثار منظوم خود از سبک عراقى سود جسته و مطالب بلند سلوکى و عرفانى را به مدد طبع توانا و وقّاد خود به زیبایى به تصویر کشیده است.
 
===دامنه تاثیر آثار عاشورایى===
 
بدون تردید عمان سامانى شاخص‌ترین چهره شعر عاشورا در زبان فارسى است که به تبیین عرفانى حادثه شگرف کربلا و واقعه خونبار عاشورا پرداخته و منظومه عاشورایى گنجینة الاسرار او در قالب مثنوى در شمار شاهکارهاى شعر آیینى به شمار مى‌رود.
 
هر چند پیش از او صفى اصفهانى در مثنوى زبدة الاسرار خود در تبیین عرفانى این حادثه خون‌نگار کوشیده است؛ولى شیوه بیانى عمان جاذبه‌هایى دارد که آن را تحت الشعاع خود قرار داده است و با این که گنجینة الاسرار براى همیشه نام و یاد او را در خاطر شیفتگان ادب شیعى زنده نگاه خواهد داشت.
 
این اثر ماندگار عاشورایى بیش از یک سده است که الهام‌بخش شاعران آیینى فارسى زبان بوده و هست و آثار فاخرى که پس از او در مقوله‌هاى عرفانى قیام کربلا و قرائت معرفتى و عرفانى از فرهنگ عاشورا آفریده شده شاهد صادقى براى اثبات این مدعاست.
در این که عمان سامانى بر ترکیب نادرست«گنجینة الاسرار»آگاهى داشته و مى‌توانسته گنجینۀ الاسرار را جایگزین آن سازد تردیدى نیست، ولى انگیزه این عدم جایگزینى مشخص نمى‌باشد. شاید مشرب ملامتى عمان این امر را اقتضا کرده باشد تا اگر هر از گاه از سرودن این مثنوى ماندگار عاشورایى در خود احساس غرور کند، این ترکیب نادرست به یارى او بشتابد و سرانگشت عیب‌جویان، حباب غرور او را بشکند و او را از آفات آن در امان دارد!و اللّه اعلم.
 
این قبیل سنت‌شکنى‌ها در ادب پارسى پیشینه کهنى دارد که پرداختن به آن از موضوع این مقال بیرون است و در حوصله تنگ آن نمى‌گنجد. در شعر سعدى، قاآنى، صائب و دیگران مى‌توان موارد بارزى از این سنت‌شکنى‌ها را نشان داد که بررسى آن را به فرصت دیگرى موکول مى‌کنیم.
 
===برگزیدۀ اشعار===
 
عمان سامانى منظومه گنجینه خود را به سال 1305 ه. ق در اصفهان به تشویق و ترغیب آقا سلیمان خان -که از او به عنوان «رییس خواجه‌سرایان»نام مى‌برد- در طول یک سال آفریده است. با در نظر گرفتن سال تولد او <ref>1258 ه.ق. </ref>نتیجه مى‌گیریم که عمان سامانى به هنگام آفرینش این اثر ماندگار <ref>در سال 1345 ش که در مشهد مقدس به زیارت یکى از مردان خدا نایل آمدم امر فرمودند تا با مقابله نسخه‌هاى چاپى گنجینه و تصحیح و تنفیح آنها نسخه قابل استفاده‌اى از آن در اختیار شیفتگان ادب شیعى قرار دهم و خداى را سپاسگزارم که در همان سال به انجام این خدمت ناچیز توفیق یافتم و گنجینة الاسرار را با غزلیات وحدت کرمانشاهى به دست چاپ سپردم که از همان آغاز با اقبال بى‌سابقه ادب‌دوستان قرار گرفت و چاپهاى متعددى از آن تا به امروز به بازار کتاب عرضه شده است. هجدهمین چاپ آن توسط شرکت چاپ و انتشارات اسوه در پنج هزار نسخه صورت گرفت که هم اکنون نسخه‌اى از آن در بازار موجود نیست و ناشران بسیارى آمادگى خود را براى چاپهاى بعدى آن اعلام داشته‌اند که به یارى خداوند با تجدید نظر کامل و اضافات بار دیگر به دست چاپ سپرده خواهد شد.</ref>47 و 48 ساله بوده و حدود هفده سال پس از آن نیز در قید حیات بوده است.
 
 
 
 
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| گوید او چون باده خواران الست‌|هریک اندر وقت خود گشتند مست }}
{{ب| گوید او چون باده خواران الست‌|هریک اندر وقت خود گشتند مست }}
خط ۱۵۸: خط ۱۱۰:
{{ب| گوشه چشمی می‌نماید گاه‌گاه‌|سوی مستان می‌کند، خوش‌خوش نگاه <ref> گنجینة الاسرار؛ ص 73- 79 گزینش اشعار.</ref> }}
{{ب| گوشه چشمی می‌نماید گاه‌گاه‌|سوی مستان می‌کند، خوش‌خوش نگاه <ref> گنجینة الاسرار؛ ص 73- 79 گزینش اشعار.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
{| class="" style="margin: 0 auto; "
| class="b" |<span class="beyt"> گوید او چون باده خواران الست‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">هریک اندر وقت خود گشتند مست </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> ز انبیا و اولیا، از خاص و عام‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">عهد هریک شد به عهد خود تمام </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> نوبت ساقی سرمستان رسید</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">آنکه بد پا تا به سر مست، آن رسید </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> آنکه بد منظور ساقی، مست شد</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">و آنکه دل از دست برد، از دست شد </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> گرم شد بازار عشق ذو فنون‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">بو العجب عشقی! جنون اندر جنون  </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> خیره شد تقوی و زیبایی به هم‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">پنجه زد درد و شکیبایی به هم </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> سوختن با ساختن آمد قرین‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">گشت محنت با تحمل، هم‌نشین </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> زجر و سازش متّحد شد، درد و صبر</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">نور و ظلمت متّفق شد، ماه و ابر </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> عیش و غم مدغم <ref>مدغم شدن: درهم شدن.</ref> شد و تریاق و زهر</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">مهر و کین توأم شد و اشفاق <ref>اشفاق: محبت.</ref> و قهر <ref>قهر: عداوت.</ref> </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> ناز معشوق و نیاز عاشقی‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">جور عذرا و رضای وامقی <ref>عذرا و وامق: دو دلداده. عذرا نام معشوقه وامق است که کنیزکی بود در زمان اسکندر ذو القرنین.</ref> </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> گفت: اینک آمدم من ای کیا! <ref> کیا: پادشاه بزرگ.</ref> </span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">گفت: از جان آرزومندم، بیا! </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> لاجرم زد خیمه عشق بی‌قرین‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">در فضای ملک آن عشق آفرین </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> کرد بر وی باز، درهای بلا</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">تا کشانیدش به دشت کربلا </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> سرکشید از چار جانب فوج فوج‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">لشکر غم، همچنان کز بحر، موج </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> یافت چون سر خیل مخموران خبر</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">کز خمار باده آید دردسر </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> خلوت از اغیار شد پرداخته‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">وز رقیبان، خانه خالی ساخته </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> محرمانِ رازِ خود را خواند، پیش‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">جمله را بنشاند، پیرامون خویش </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> با لب خود گوششان انباز کرد</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">در ز صندوق حقیقت باز کرد </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> جمله را کرد از شراب عشق، مست‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">یادشان آورد آن عهد الست </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> گفت شاباش این دل آزادتان‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">باده خوردستید، بادا یادتان! </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> گوشه چشمی می‌نماید گاه‌گاه‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">سوی مستان می‌کند، خوش‌خوش نگاه <ref> گنجینة الاسرار؛ ص 73- 79 گزینش اشعار.</ref> </span>
|}




۳٬۴۸۸

ویرایش