۵۵۵
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| منصب = | | منصب = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
کثیر بن شهاب بن حصین بن ذی الغصّة<ref>- به این علت جدش را ذی الغصّه مینامیدند که در گلویش غده و گرفتگی داشت. ر.ک : الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج6، ص196. </ref> بن یزید بن شداد حارثی مذحجی، بزرگ و سالار قبیله مذحج در کوفه بود.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج6، ص196. </ref> | |||
کثیر از دوپا زمینگیر بود و به بیماری قعاد دچار شده بود.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص310.</ref> | |||
کثیر بن شهاب بسیار بخیل بود. هنگام خوردن، کاسهای بزرگ را در برابر خود مینهاد و چون کسی بر وی وارد میشد، میگفت هان ای فلان مگر جاسوس بر ما گمارده بودی که هنگام طعام رسیدی؟<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج6، ص196؛ فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص300،255.</ref> | |||
==در زمان خلافت عمر بن خطاب== | |||
در زمان خلافت عمر بن خطاب در نبرد قادسیه شرکت داشت و گفته شده با نیزهای جالینوس را کشت، اما ابن کلبی معتقد است که زُهرة بن حُوَیه سعدی او را بکشت. بلاذری نیز این سخن را به صواب نزدیکتر میداند.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص255؛ اسد الغابه فی معرفةالصحابه، ابناثیر، عزّالدین علیبن احمدبن ابیالکرم، چاپ عادل احمد رفاهی، بیروت: 1417 قمری / 1966 میلادی.، ج4، ص159.</ref> | |||
چون عمر بن خطاب، مغیرة بن شعبه را امارت کوفه داد، به جهت اینکه ری و بسیاری از ایران تابع امارت کوفه بود، او کثیر بن شهاب را والی ری و دستبی کرد.<ref>- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج3، ص484</ref> کثیر بن شهاب چون به ری رسید و مشاهده کرد اهل آنجا نقض فرمانبرداری کردهاند، با آنان جنگید تا اطاعت کردند و خراج و جزیه دادند.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص310.</ref> سپس قزوین را فتح کرد و از طرف عمر والی آنجا شد.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج5، ص166؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص375،269؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج3، ص484؛ البدایه و النهایه، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: 1932 میلادی. ، ج8، ص51؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص6.</ref> از آن به بعد، ولایت ری، دستبی و قزوین را داشت.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص301.</ref> چون معاویه به حکومت رسید، او نیز حکومت ری و دستبی را به کثیر داد.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج6، ص196. </ref> زمانیکه زیاد بن ابیه بعد از مغیرة بن شعبه به امارت کوفه رسید، کثیر را در مقام خود باقی نهاد.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج5، ص166؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص269؛ تاریخ گزیده، ص788.</ref> | |||
کثیر بن شهاب از پیروان عثمان بود و نسبت به امام علی (ع) کینه شدیدی داشت و سخنان ناسزا در حق آن حضرت میگفت و او را بر منبر بسیار لعن میکرد.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص301؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج3، ص413-414.</ref> | |||
==در زمان ولایت زیاد بن ابیه== | |||
کثیر در زمان ولایت زیاد بن ابیه در کوفه، در خدمت او بود. زمانی که زیاد بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، کثیر بن شهاب نیز در زمره شهادتدهندگان بود.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج5، ص166؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص375،269؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج3، ص484؛ البدایه و النهایه، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: 1932 میلادی. ، ج8، ص51؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص6.</ref> زیاد بن ابیه، شهادت شاهدان را در صفحهای نوشت و آن را به وائل بن حجر حضرمی و کثیر بن شهاب داد و آنان را همراه زندانیان به شام نزد معاویه فرستاد.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج5، ص166؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص270.</ref> معاویه با شهادت آنان، دستور قتل حجر و یارانش را صادر کرد. | |||
==در زمان حکومت یزید== | |||
گویند زمانی معاویه بر وی غضب کرد و بر او تازیانه نواخت و مدتی او را در دمشق زندانی کرد تا اینکه به وساطت و شفاعت شریح بن هانی مرادی از زندان رهایی یافت. در زمان حکومت یزید، به علت هواداری و پیروی از خواسته یزید و دشمنی با خاندان علی (ع) مورد تأیید یزید قرار گرفت و مرید و همنشین او گردید. یزید سفارش او را به عبیدالله بن زیاد کرد و نوشت تا او را بر ماسبذان، مهرجانقذف، حلوان و ماهان (سرزمینهای اشغالی ایران توسط اعراب) ولایت دهد و املاکی را در جبل، قطاع وی قرار دهد و او قصری را در نواحی کوهستانی دینور به نام قصر کثیر ساخت. فرزندان او بعدها همچنان در ماسبذان زمین در اختیار داشتند.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص301-302.</ref> | |||
==نقش در قیام مسلم بن عقیل== | |||
در هنگام قیام مسلم بن عقیل، کثیر بن شهاب و دیگر سران که همه خیرخواه عبیدالله بن زیاد بودند، پیش وی فراهم آمدند، کثیر بدو گفت: خدا امیر را قرین صلاح بدارد، در قصر گروهی بسیار از سران مردم و نگهبانان و خاندان و غلامانت هستند، ما را به مقابله مخالفان ببر.<ref>- تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص370.</ref> | |||
پسر زیاد نیز چون خود را گرفتار دید، از بیست تن بزرگان کوفه که گرد او را گرفته بودند، تنی چند را میان مردم فرستاد تا به وسیله زر و زور و تزویر جمعیت را پراکنده سازند. آنان که مردانی کار آزموده بودند، میدانستند مردم بیتدبیر و آشوبگر را چگونه میتوان از هیجان باز داشت. یکی از آن افراد کثیر بن شهاب بود که از قصر خارج شد.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص238-239؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص348-350؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: 1861-1877 میلادی.، ج2، ص252.</ref> | |||
کثیر که از سران قبیله مذحج بود، به داخل شهر کوفه رفت و از طایفه مذحج عدهای را که مطیع او بودند، گرد آورد و در پناه نیروی جمعیت خویش در کوچهها و خیابانهای کوفه گردش کرد و با سخنرانی و تبلیغات زبانی مردم را از کمک کردن به مسلم بن عقیل بر حذر داشت و از مخالفت با حکومت و جنگ با نیروهای دولتی ترساند.<ref>- تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص369،348؛ ارشاد فی معرفة حججالله علیالعباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: 1414 قمری.، ج2، ص52-55.</ref> او پیش از همه آغاز سخن کرد و تا نزدیک غروب آفتاب سخن گفت. او گفت: ای مردم پیش کسان خود روید و به کار شرّ شتاب میارید و خویشتن را به خطر کشته شدن میاندازید، سپاهیان شام میرسند. امیر قرار نهاده که اگر امشب به جنگ وی مُصِر بمانید و شبانگاه نروید، باقیماندگان شما را از عطا محروم دارد و جنگاورانتان را بیمقرری در نبردگاههای شام پراکنده کند. سالم را به جای بیمار بگیرد و حاضر را به جای غایب، تا هیچکس از اهل عصیان نماند که وبال کار خویش را ندیده باشد.<ref>- تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص370-371.</ref> | |||
به این ترتیب در طی یک روز هجده هزار نفر مردمی که بر سر جان خود با مسلم پیمان بسته بودند، از گرد او پراکنده شدند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج2، ص336-338؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص238-239؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص49-50.</ref> | |||
==پس از شکست قیام مسلم بن عقیل== | |||
کثیر بن شهاب پس از شکست قیام مسلم بن عقیل، در قتل چند تن از همراهان مسلم نیز دست داشت: | |||
عبدالاعلی بن یزید کلبی عُلَیمی کوفی در هنگامی که مسلم قیام خود را اعلام کرد، لباس رزم پوشید و سلاح خود را حمل نمود و از خانه بیرون آمد تا در محله بنیفتیان به مسلم بپیوندد. کثیر بن شهاب که از قبیله مذحج بود، او را دستگیر کرد و نزد عبیدالله بن زیاد آورد. عبیدالله او را به زندان افکند و پس از شهادت مسلم و هانی دستور داد تا او را به ”جبانة السبیع“<ref>- نام یک بلندی در حومه شهر کوفه.</ref> برده و گردنش را بزنند.<ref>- تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص370.</ref> | |||
پس از شکست نهضت مسلم، عبیدالله بن زیاد فرمان دستگیری عبدالله بن حارث بن نوفل نواده عبدالمطلب، را صادر کرد و برای دستگیری او جایزه هم در نظر گرفت. پس از دستگیری او را به زندان انداختند. عبیدالله سپس به کثیر بن شهاب دستور داد تا او را از زندان به دارالاماره بیاورند، آنگاه از او پرسید که آیا تو صاحب پرچم سرخ نیستی و تو نبودی که برای مسلم بیعت میگرفتی؟ او پاسخ نداد. عبیدالله دستور داد او را به میان قبیلهاش ببرند و گردنش را بزنند.<ref>- برای تفصیل بیشتر ر.ک : تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی، ج5، ص232،172؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، 1328 قمری.، ج5، ص8-9؛ تهذیب التهذیب، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، نجف: دارالکتب الاسلامیة، 1377 قمری.، ج5، ص180-181؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 قمری.، ج10، ص154؛ وسیله الدارین فی انصار الحسین، موسوی زنجانی، بیروت: مؤسسه اعلمی، 1402 قمری.، ص167؛ نقد الرجال، حسینی تفرشی، میر مصطفی بن حسین، تهران: 1318 شمسی.، ج3، ص96؛ قاموس الرجال، طوسی التستری (شوشتری)، محمد تقی، تهران: مرکز نشر کتاب، 1379 قمری.، ج6، ص305؛ فرسان الهیجاء محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، 1390 قمری.، ج1، ص237؛ ذخیرة الدارین، حائری شیرازی، سید عبدالحمید، نجف: مطبعه المر تضویه، 1345 قمری.، ص285.</ref> | |||
==نقش در واقعه کربلا== | |||
پس از شهادت مسلم و چند تن از یارانش، او همراه نیروهای عبیدالله بن زیاد به رهبری عمر بن سعد به کربلا آمد و در جنگ با امام حسین (ع) شرکت کرد. | |||
==مرگ== | |||
کثیر اندکی پیش از خروج مختار ثقفی و یا در آغاز امرِ وی مُرد. مختار در سخنان سجعآمیز خود، از او به عنوان مظهر کفر و نفاق یاد کرد و گفت: به آن پدیدآورنده ابرها و به آن خدایی که عقوبتش سخت است و حساب سریع دارد و کتاب از آسمان آرد، سوگند که قبر کثیر بن شهاب آن حرامی نابکار و دروغگوی فریبکار را خواهم شکافت و او را از گور درآرم.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج6، ص403؛ فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص301.</ref> | |||
==منبع== | |||
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 213-217. | |||
==پی نوشت== | |||
[[رده: تاریخ]] | |||
[[رده: افراد]] | |||
[[رده: قاتلان کربلا]] | |||
[[رده: قاتلان اصحاب و خاندان]] | |||
ویرایش