۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «حبیب بن مُظاهر بن رئاب بن الاشتر بن جخوان بن فقعس بن ظریف بن عمرو بن قیس بن ال...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حبیب بن | '''حبیب بن مظاهر بن رئاب بن الاشتر بن جخوان بن فقعس بن ظریف بن عمرو بن قیس بن الحرث بن ثعلبه بن دودان بن اسد،''' <ref>جمهرة النسب، ج1، ص170.</ref> مکنی به ابو القاسم، ملقب به اسدی و منسوب به قبیله بنی اسد است. در منابع متقدم نام پدرش گاه به صورت مظاهر <ref>تاریخ طبری، ج5، ص352، 355.</ref> و گاه به صورت مظَهَّر <ref>ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص462؛ الاخبار الطوال، ص256؛ امالی صدوق، ص224.</ref> ذکر شده است. سمعانی وصف او را ذیل مظَهَّری آورده، <ref>الانساب، ج5، ص331.</ref> اما مامقانی با استناد به آنچه در زبانها و زیارات مشهور است، مظاهر را صحیح شمرده و گفته است مظهر همان مُظاهر بوده که بنا بر رسم الخط متداول آن زمان، بدون الف نوشته شده است. <ref>تنقیح المقال، ج17، ص394-395.</ref> | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | |||
| عنوان = | |||
| تصویر = | |||
| اندازه تصویر = | |||
|توضیح تصویر = | |||
| نام کامل =حبیب بن مظاهر بن رئاب بن الاشتر بن جخوان بن فقعس بن ظریف بن عمرو بن قیس بن الحرث بن ثعلبه بن دودان بن اسد | |||
| لقب = | |||
| نسب = | |||
| خویشاوندان سرشناس = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| شهر تولد = | |||
| کشور تولد = | |||
| محل زندگی = | |||
| تاریخ وفات/شهادت = | |||
| شهر وفات/شهادت = | |||
| نحوه وفات/شهادت = | |||
| مدفن = | |||
| از یاران = | |||
| فعالیتهای اجتماعی = | |||
| مشایخ = | |||
| شاگردان = | |||
| آثار = | |||
| نقش های برجسته = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
به گفته ابن حجر عسقلانی، حبیب بن مظاهر، پیامبر (ص) را درک نموده، <ref>الاصابه فی تمییز الصحابه، ج2، ص142.</ref> اما شیخ طوسی او را تابعی و از اصحاب امام علی (ع) و امامان حسن (ع) و حسین (ع) ذکر کرده است. <ref>رجال طوسی، ص100،93،60 و نیز ر.ک : رجال ابن داوودحلی، ص7،4.</ref> | |||
علامه حلّی او را با وصف مشکور یعنی پسندیده، ستوده، زاهد و با تقوی مدح کرده است که دلالت بر وثاقت او دارد. <ref>خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص132 و نیز ر.ک : تنقیح المقال، ج17، ص142؛ مقیاس الهدایة، ج2، ص246.</ref> | علامه حلّی او را با وصف مشکور یعنی پسندیده، ستوده، زاهد و با تقوی مدح کرده است که دلالت بر وثاقت او دارد. <ref>خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص132 و نیز ر.ک : تنقیح المقال، ج17، ص142؛ مقیاس الهدایة، ج2، ص246.</ref> | ||
او با امام علی (ع) به کوفه رفت و از اصحاب خاص آن حضرت و از شرطة الخمیس به شمار میآمد و در تمام جنگها همراه وی بود. <ref>ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص101.</ref> شیخ مفید، حبیب بن مظاهر، میثم تمّار و رُشَید هَجَری را از یاران برگزیده امام علی (ع) شمرده است. <ref>الاختصاص، ص3.</ref> گفته شده آنان در مکتب امام علی (ع) تربیت یافته و علم المنایا و علم البلایا و اسراری آموخته بودند. کشی در روایتی که محمد بن عبدالله بن مهران کرخی در سلسله سند آن آمده، خبری آورده دال بر اینکه حبیب از اخبار غیبی و سرانجام خویش آگاه بوده است. <ref>اختیار معرفه الرجال، ص78-79 و نیز ر.ک : رجال نجاشی، ص350.</ref> اگر چه آیتالله خویی سند روایت را ضعیف دانسته است. <ref>معجم رجال الحدیث، ج4، ص223.</ref> | |||
==نقش در واقعه کربلا== | |||
پس از مرگ معاویه، حبیب بن مظاهر و جمعی از بزرگان شیعیان کوفه، همچون سلیمان بن صُرد خزاعی، مسیب بن نَجَبه و رفاعة بن شداد بَجَلی از بیعت با یزید خودداری کردند و برای امام حسین (ع) نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام بر ضد امویان به کوفه دعوت کردند. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص462؛ الاخبار الطوال، ص256؛ تاریخ طبری، ج5، ص352؛ الفتوح، ج5، ص28؛ ارشاد، ج2، ص37.</ref> و با ورود مسلم بن عقیل به کوفه و سکونت در خانه مختار بن ابی عبیده ثقفی، جلسهای در منزل سلیمان بن صرد خزاعی برگزار شد که بهخاطر سرّی بودن مذاکرات، تنها رهبران نهضت در آن حضور یافتند و در پاسخ به نامه امام حسین (ع) که در برابر حاضرین قرائت شد، رهبران شیعیان چون عابس بن ابی شبیب شاکری، حبیب بن مظاهر اسدی و سعید بن عبدالله سخنان شورانگیزی ایراد کردند و حمایت خود را تا آخرین نفس نسبت به امام حسین (ع) اعلام داشتند. <ref>ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص355؛ الفتوح، ج5، ص34؛ البدایه و النهایه، ج8، ص152.</ref> | |||
به نوشته سماوی، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه در کوفه برای امام حسین (ع) بیعت میگرفتند. <ref>ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص102.</ref> تا اینکه عبیدالله بن زیاد به کوفه رفت و شروع به تهدید مردم نمود و مردم کوفه از یاری مسلم بن عقیل دست کشیدند و از گرد او پراکنده شدند خاندان حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه آن دو را پنهان کردند تا اینکه مخفیانه از شهر گریختند و در روز ششم محرم در کربلا به امام حسین (ع) پیوستند. | |||
===دعوت از قبیله بنی اسد=== | |||
در کربلا حبیب بن مظاهر و دیگر یاران امام حسین (ع) از پذیرفتن امان نامه دشمن خودداری کردند و استدلالشان این بود که اگر امام حسین (ع) کشته شود، ما عذری نزد پیامبر (ص) نخواهیم داشت. <ref>اختیار معرفه الرجال، ص79.</ref> در کربلا زمانی که کمی یاران امام حسین (ع) را دید، عرض کرد که: در این منطقه تیرهای از بنی اسد زندگی میکنند. اگر اجازه میدهی با آنان صحبت کنم که برای یاری شما به کربلا بیایند. امام حسین (ع) موافقت کرد. حبیب نیمه شب به سوی آنان رفت. آنان با او به احترام برخورد کردند. حبیب گفت: شما را به شرافت و بزرگی که در روز بازپسین خواهید داشت، میخوانم. پسر دختر پیامبر شما تنها و مظلوم در بیابان کربلا محاصره شده است. مردم کوفه او را دعوت کردند تا یاریاش کنند، در حالی که به سوی آنان آمده است، او را رها کردهاند و آماده شدهاند با او بجنگند و او را به قتل برسانند. به خداوند سوگند یاد میکنم هر یک از شما در کنار حسین (ع) به قتل رسد، در برترین جایگاهها در بهشت، دوست و همنشین محمد (ص) خواهد بود. عبدالله بن بشر از میان جمع برخاست و گفت: من این درخواست را میپذیرم. دیگران نیز اعلام کردند که آمادهاند از حسین (ع) حمایت کنند. در میان آنان یکی از جاسوسان عبیدالله بن زیاد بود که خبر را به عمر بن سعد رساند. عمر بن سعد، ارزق بن الحرث صیداوی را در رأس یک گروه چهار صد نفره مسلح فرستاد تا جلوی آنان را بگیرد. در نزدیکی فرات درگیری پیش آمد. قبیله بنی اسد مجبور به بازگشت شدند. حبیب آنچه را رخ داده بود، به اطلاع امام حسین (ع) رساند. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص480؛ الفتوح، ج5، ص90-91؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص345-346.</ref> | |||
زمانی که عمر بن سعد پیکی به نام قُرَّة بن قیس حَنظلی را نزد امام حسین (ع) فرستاد. آن حضرت از یاران خود پرسید: آیا این مرد را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر پاسخ داد: بلی او از قبیله حنظله تمیمی و خواهرزاده ماست. او را به حُسن نظر میشناختم و گمان نمیکردم او را اینجا ببینم. قرّة بن قیس پیش آمد، سلام کرد و پیام عمر بن سعد را بیان داشت. امام حسین (ع) علت آمدن خود را که دعوت مردم بود، بیان کرد و فرمود: که اگر از آمدن من ناخشنود و پشیمان شدهاند، برمیگردم. آنگاه حبیب بن مظاهر به قره گفت: آیا به سوی مردمی که ستمگرند، برمیگردی؟ این مرد را یاری کن که خداوند بهوسیله او و پدرانش به ما کرامت بخشید. قره پاسخ داد که نزد فرمانده بازمیگردم و پاسخ امام حسین (ع) را میرسانم. سپس درباره خود میاندیشم و تصمیم میگیرم. او پس از رساندن پیام امام حسین (ع) از جنگ کنارهگیری کرد. <ref>وقعة الطف، ص184-185؛ تاریخ طبری، ج5، ص400؛ الفتوح، ج5، ص80؛ ارشاد، ج2، ص37.</ref> | |||
===موعظه سپاه دشمن=== | |||
در عصر تاسوعا دشمن میخواست به خیمههای امام حسین (ع) حمله کند. امام حسین (ع) از برادرش عباس (ع) خواست تا از آنان بپرسد که برای چه آمدهاند؟ عباس با بیست نفر که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز همراه او بودند، به طرف سپاه عمر بن سعد حرکت کرد. گفتند: آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم که یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید. عباس به سوی امام حسین (ع) برگشت تا جریان را به اطلاع ایشان برساند، اما زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر و سایر همراهان ماندند. حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن به ذکر اوصاف امام حسین (ع) و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت و گفت: به خدا سوگند، فردای قیامت در نزد خداوند بد مردمی خواهند بود آنانی که خداوند را ملاقات کنند درحالی که فرزندان پیامبرشان، خاندان و اهل بیت او و عبادت کنندگانی را که شبها به نماز میایستند و همواره یاد خدا میکنند، کشته باشند. اما عزرة بن قیس که خود از جمله کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده و اکنون در سپاه عمر بن سعد بود، سخنان او را حمل بر خودستانی کرد و گفت: حبیب! هر قدر میتوانی از او تعریف کن. زهیر به او گفت: ای عزره، خداوند او را ستوده و هدایت کرده است. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص484؛ تاریخ طبری، ج5، ص416-417؛ الفتوح، ج5، ص95؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص353.</ref> | |||
===شب عاشورا=== | |||
در شب عاشورا و پس از اقدامات امنیتی و آرایش نظامی خیمهها، یاران امام حسین (ع) هر کدام به خیمه خود رفتند و به نماز و دعا مشغول شدند. از آن پس تا هنگام صبح، تنها صدای نیایش و راز و نیاز و انابه و صوت دلپذیر قرآن بود که از خیمهها به گوش میرسید. هر کس گوشه خلوتی را اختیار نموده و با آرامش کامل و با آهنگی موزون، در حال مناجات با خدای خود بود. حبیب نیز غرق لبخند و تبسم بود. یزید بن حصین تمیمی به او گفت: حالا وقت خنده است؟ حبیب در پاسخ گفت: چه وقت بهتر از امشب هنگام شادمانی است؟ <ref>تاریخ طبری، ج5، ص421؛ الفتوح، ج5، ص99؛ اللهوف، ص41؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص353.</ref> همچنین هلال بن نافع، حبیب را از نگرانی زینب (س) درباره وفاداری یاران امام حسین (ع) آگاه ساخت. هلال و حبیب، اصحاب امام حسین (ع) را گرد آوردند و همگی نزد امام حسین (ع) رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر (ص) حمایت خواهند کرد. <ref>موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص407-408؛ معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (ع)، ص319-320.</ref> بدین ترتیب شب عاشورا با بیداری و با دعا و نماز و قرائت قرآن و مناجات و اقدامات امنیتی و آماده کردن سلاحها و اعلام وفاداری به امام حسین (ع) سپری شد و شب به پایان آمد و صبح سرنوشت ساز دهم محرم فرارسید. | |||
===روز عاشورا=== | |||
امام حسین (ع) در روز عاشورا حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ سپاه خود قرار داد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص487؛ الاخبار الطوال،ص303؛ تاریخ طبری، ج5، ص422؛ ارشاد، ج2، ص95.</ref> وقتی امام حسین (ع) برای سپاه عمر بن سعد موعظه میکرد، شمر بن ذی الجوشن سخنانی جسارت آمیز بر زبان آورد که پاسخ صریح حبیب را در پی داشت و به او گفت: ای شمر، به خدا قسم من تو را میبینم که خدا را از هفتاد طریق غیر مستقیم با شک و تردید عبادت میکنی و گواهی میدهم که تو راست گفتهای و نمیفهمی امام حسین (ع) چه میگوید، زیرا بر قلب تو مُهر خورده و حق را به آن راهی نیست. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص424-425؛ ارشاد، ج2، ص98؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص358.</ref> | |||
هنگام شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین (ع) و حبیب بن مظاهر در کنار او حاضر شدند و مسلم از حبیب قول گرفت که تا سر حدّ جان در کنار امام حسین (ع) بجنگد. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص435-436.</ref> | |||
کشی در وصف حالت حبیب بن مظاهر در روز عاشورا آورده است که هر چه به لحظه شهادتش نزدیک میشد، چهرهاش بشاشتر میگردید و با یارانش بیشتر مزاح میکرد بهگونهای که اعجاب ایشان را برانگیخت. <ref>اختیار معرفه الرجال، ص79.</ref> هنگامی که امام حسین (ع) برای ادای نماز ظهر مهلت خواست، حصین بن تمیم به امام حسین (ع) اهانت کرد و گستاخانه پاسخ داد که نماز شما پذیرفته نیست. این بار نیز حبیب بن مظاهر خشمگینانه به او پاسخ داد که: نماز خانواده پیامبر (ص) پذیرفته نمیشود، آن وقت نماز تو پذیرفته میشود؟ حصین به طرف حبیب یورش آورد و حبیب ضربهای به طرف او زد که به اسبش خورد و از اسب به زمین افتاد و همراهانش او را از مرگ حتمی نجات دادند؟ <ref>ر.ک : وقعة الطف، ص229؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص103؛ بحار الانوار، ج45، ص27.</ref> پس از نماز ظهر و به شهادت رسیدن باقیمانده اصحاب، حبیب بن مظاهر به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، میجنگید: | |||
===رجزخوانی=== | |||
زمانی که عمر بن سعد پیکی به نام قُرَّة بن قیس حَنظلی را نزد امام فرستاد. آن حضرت از یاران خود پرسید: آیا این مرد را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر پاسخ داد: بلی او از قبیله حنظله تمیمی و | |||
در عصر تاسوعا دشمن میخواست به خیمههای امام حمله کند. امام از برادرش عباس (ع) خواست تا از آنان بپرسد که برای چه آمدهاند؟ عباس با بیست نفر که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز همراه او بودند، به طرف سپاه عمر بن سعد حرکت کرد. گفتند: آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم که یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید. عباس به سوی امام برگشت تا جریان را به اطلاع ایشان برساند، اما زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر و سایر همراهان ماندند. حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت و گفت: به خدا سوگند، فردای قیامت در نزد خداوند بد مردمی خواهند بود آنانی که خداوند را ملاقات کنند درحالی که فرزندان پیامبرشان، خاندان و اهل بیت او و عبادت کنندگانی را که شبها به نماز میایستند و همواره یاد خدا میکنند، کشته باشند. اما عزرة بن قیس که خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده و اکنون در سپاه عمر بن سعد بود، سخنان او را حمل بر خودستانی کرد و گفت: حبیب! هر قدر میتوانی از او تعریف کن. زهیر به او گفت: ای عزره، خداوند او را ستوده و هدایت کرده است. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص484؛ تاریخ طبری، ج5، ص416-417؛ الفتوح، ج5، ص95؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص353.</ref> | |||
در شب عاشورا و پس از اقدامات امنیتی و آرایش نظامی خیمهها، یاران امام حسین (ع) | |||
امام حسین (ع) در روز عاشورا حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ سپاه خود قرار داد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص487؛ الاخبار الطوال،ص303؛ تاریخ طبری، ج5، ص422؛ ارشاد، ج2، ص95.</ref> وقتی امام حسین (ع) برای سپاه عمر بن سعد موعظه میکرد، شمر بن | |||
هنگام شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین (ع) و حبیب بن مظاهر در کنار او حاضر شدند و مسلم از حبیب قول گرفت که تا سر حدّ جان در کنار امام بجنگد. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص435-436.</ref> | |||
کشی در وصف حالت حبیب بن مظاهر در روز عاشورا آورده است که هر چه به لحظه شهادتش نزدیک میشد، چهرهاش بشاشتر میگردید و با یارانش بیشتر مزاح میکرد بهگونهای که اعجاب ایشان را برانگیخت. <ref>اختیار معرفه الرجال، ص79.</ref> هنگامی که امام حسین (ع) برای ادای نماز ظهر مهلت خواست، حصین بن تمیم به امام اهانت کرد و گستاخانه پاسخ داد که نماز شما پذیرفته نیست. | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{م| اَنَا حَبیبٌ وَ ابی | {{م| اَنَا حَبیبٌ وَ ابی مظَهَّرُ }} | ||
{{م| اَنْتُمْ اَعَدُّ عُدَّةً وَ اَکثَرُ }} | {{م| اَنْتُمْ اَعَدُّ عُدَّةً وَ اَکثَرُ }} | ||
خط ۴۷: | خط ۵۷: | ||
{{م| وَ نَحْنُ اَوْفی مِنْکمْ وَ اَصْبَرُ }} | {{م| وَ نَحْنُ اَوْفی مِنْکمْ وَ اَصْبَرُ }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
همانا من حبیب و پدرم مظهّر است، سواره صحنه پیکار در حالی که آتش جنگ شعله ور شود. | همانا من حبیب و پدرم مظهّر است، سواره صحنه پیکار در حالی که آتش جنگ شعله ور شود. | ||
شما هم سلاحتان بهتر و هم تعدادتان بیشتر است و ما هم از شما باوفاتر و هم از شما شکیباتریم. | شما هم سلاحتان بهتر و هم تعدادتان بیشتر است و ما هم از شما باوفاتر و هم از شما شکیباتریم. | ||
===شهادت=== | |||
حبیب قهرمانانه جنگید. بین حبیب و سپاه دشمن مبارزه سختی درگرفت و او جمعی از ایشان را کشت. تا سرانجام بدیل بن صریم عَقَفانی با حملهای او را مجروح ساخت و شخص دیگر از بنی تمیم نیزه بر او زد که به زمین افتاد. خواست برخیزد که در نهایت، حصین بن تمیم سر از بدن حبیب جدا کرد و او به دیگر شهیدان پیوست. قاتلش سرانجام در کوفه به دست قاسم پسر حبیب به قتل رسید. شهادت حبیب امام حسین (ع) را سخت تکان داد. چهره ایشان درهم شکسته شد. او را ستود و در حقش دعا کرد و فرمود: خود و یاران حامی خود را به حساب خدا میگذارم. <ref>ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص440؛ ینابیع المودة، ج3، ص71.</ref> | |||
حبیب قهرمانانه جنگید. بین حبیب و سپاه دشمن مبارزه سختی درگرفت و او جمعی از ایشان را کشت. تا سرانجام بدیل بن صریم عَقَفانی با حملهای او را مجروح ساخت و شخص دیگر از | پس از اتمام درگیری، گروهی از قبیله بنی اسد، اجساد اصحاب امام حسین (ع) را در مقبرهای دسته جمعی به خاک سپردند، اما حبیب بن مظاهر را در رواق جنوب غربی حرم امام حسین (ع) به خاک سپردند. او پیرترین یار امام حسین (ع) بود و احتمالاً حدود هشتاد سال سن داشت. | ||
در کتابهای فقهی شیعه، روایتی از حماد بن عثمان از حبیب بن مظاهر از ابو عبدالله (ع) درباره طواف حج آمده <ref>برای نمونه نک : من لا یحضره الفقیه، ج2، ص395؛ تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج13، ص379.</ref> که به احتمال بسیار، وی غیر از حبیب بن مظاهر اسدی است. <ref>ر.ک : تنقیح المقال، ج17، ص396-397؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص395، پانویس1؛ قاموس الرجال، ج3، ص100؛ معجم رجال الحدیث، ج4، ص223.</ref> اما حُرِّ عاملی مراد از ابو عبدالله را امام حسین (ع) و حبیب بن مظاهر را صحابی مقتول در کربلا دانسته است. <ref>تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج13، ص379، پانویس1.</ref> | |||
پس از اتمام درگیری، گروهی از قبیله | |||
در کتابهای فقهی شیعه، روایتی از حماد بن عثمان از حبیب بن مظاهر از | |||
نام حبیب بن مظاهر در زیارت ناحیه مقدسه و نیز زیارت امام حسین (ع) در ماه رجب آمده است. <ref>المزار الکبیر، ص493؛ اقبال الاعمال، ج3، ص344،78؛ بحار الانوار، ج45، ص71.</ref> ”السَّلامُ عَلَی حَبیبِ بنِ مُظاهِرٍ اَسَدی“ | نام حبیب بن مظاهر در زیارت ناحیه مقدسه و نیز زیارت امام حسین (ع) در ماه رجب آمده است. <ref>المزار الکبیر، ص493؛ اقبال الاعمال، ج3، ص344،78؛ بحار الانوار، ج45، ص71.</ref> ”السَّلامُ عَلَی حَبیبِ بنِ مُظاهِرٍ اَسَدی“ | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 390-397. | مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 390-397. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده: تاریخ]] | [[رده: تاریخ]] | ||
[[رده: افراد]] | |||
[[رده: شهیدان کربلا]] | [[رده: شهیدان کربلا]] | ||
[[رده: شهدای بعد از نماز ظهر]] | [[رده: شهدای بعد از نماز ظهر]] |
ویرایش