۶٬۰۷۷
ویرایش
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
امام چند ماهی که در مکه حضور داشت دائم در حال گفتوگو و رد و بدل کردن نامه و پیک به مردم بلاد کوفه و بصره بود. در همان روزهایی که سیل نامه از کوفه به مکه روان شده بود، امام حسین (ع) برای فعال کردن شیعیان در بصره، نامهای به سران پنجگانه بصره به اسامی مالک بن مِسمَع بَکری، اَحنَف بن قیس، یزید بن مسعود نهشلی، منذر بن جارود عبدی و مسعود بن عمرو اَزدی نوشت و آنان را به یاری خود خواند: | امام چند ماهی که در مکه حضور داشت دائم در حال گفتوگو و رد و بدل کردن نامه و پیک به مردم بلاد کوفه و بصره بود. در همان روزهایی که سیل نامه از کوفه به مکه روان شده بود، امام حسین (ع) برای فعال کردن شیعیان در بصره، نامهای به سران پنجگانه بصره به اسامی مالک بن مِسمَع بَکری، اَحنَف بن قیس، یزید بن مسعود نهشلی، منذر بن جارود عبدی و مسعود بن عمرو اَزدی نوشت و آنان را به یاری خود خواند: | ||
خداوند متعال، محمد بن عبدالله (ص) را از میان آفریدگان برگزید و او را به شرف نبوت مفتخر ساخت و به عزت رسالت گرامی داشت. پس از مدتی جان شریفش را ستاند و او را به سوی خویش برد، در حالی که حضرتش به وظیفه رسالت خود نیکو عمل نمود و بندگان خدا را پند و اندرز داد. اکنون ما خاندان و فرزندان و جانشینان و وارثان او هستیم و بیش از هر کس شایستگی تکیه زدن بر جایگاه او را داریم. اما گروهی بر ما غلبه کرده و حق ما را از دستمان گرفتند و ما نیز به خاطر حفظ وحدت مسلمین خاموش نشستیم و امید به آسودگی امت داشتیم. البته ما نیک میدانستیم که خود برای این حق مسلّم سزاوارترین فرد هستیم و بر آن کس که زمام امر را در دست گرفته، برتری داریم. اکنون من نماینده خویش ابارزین را همراه این نامه به جانب شما میفرستم و شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم. آگاه باشید که سنت را نابود کردهاند و بدعتها را آشکار نمودهاند. شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید، من به راه و روش دیانت رهنمونتان خواهم شد. والسلام. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص357؛ الفتوح، ج5، ص37.</ref> | خداوند متعال، محمد بن عبدالله (ص) را از میان آفریدگان برگزید و او را به شرف نبوت مفتخر ساخت و به عزت رسالت گرامی داشت. پس از مدتی جان شریفش را ستاند و او را به سوی خویش برد، در حالی که حضرتش به وظیفه رسالت خود نیکو عمل نمود و بندگان خدا را پند و اندرز داد. اکنون ما خاندان و فرزندان و جانشینان و وارثان او هستیم و بیش از هر کس شایستگی تکیه زدن بر جایگاه او را داریم. اما گروهی بر ما غلبه کرده و حق ما را از دستمان گرفتند و ما نیز به خاطر حفظ وحدت مسلمین خاموش نشستیم و امید به آسودگی امت داشتیم. البته ما نیک میدانستیم که خود برای این حق مسلّم سزاوارترین فرد هستیم و بر آن کس که زمام امر را در دست گرفته، برتری داریم. اکنون من نماینده خویش ابارزین را همراه این نامه به جانب شما میفرستم و شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم. آگاه باشید که سنت را نابود کردهاند و بدعتها را آشکار نمودهاند. شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید، من به راه و روش دیانت رهنمونتان خواهم شد. والسلام. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص357؛ الفتوح، ج5، ص37.</ref> | ||
این نامه را توسط نماینده خود، سلیمان بن رزین فرستاد. همسرش نیز در این سفر او را همراهی میکرد. سلیمان به خانه ماریه دختر منقذ عبدی از طایفه عبدالقیس که از شیعیان فعال بصره بود، وارد شد. در آستانه قیام امام حسین (ع) خانه وی، محل تجمع دوستداران اهل بیت بود. <ref>الاخبار الطوال، ص280؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص37.</ref> یزید بن مسعود از طایفه بنی سعد با شماری از بزرگان قبایل جلسهای گذاشت و نامه را برای قبایل بنی حمیم، بنی حنظله و بنی سعد قرائت نمود و از آنان خواست تا امام را یاری نمایند. اما آنچه از گفتههای افراد قبایل بهدست میآید، این است که آنان اگرچه ندای یزید بن مسعود را برای قیام اجابت کردند، اما کمترین اعتقادی به حقانیت این راه نداشتند. برای آنان یاری امام حسین (ع) به عنوان پیشوای برحق مطرح نبود و هیچ نگفتند که چون جهاد در رکاب امام واجب است، ما آماده مبارزه هستم. محور سخنان ایشان فرمانبرداری از یزید بن مسعود به عنوان رئیس قبیله بود. | این نامه را توسط نماینده خود، سلیمان بن رزین فرستاد. همسرش نیز در این سفر او را همراهی میکرد. سلیمان به خانه ماریه دختر منقذ عبدی از طایفه عبدالقیس که از شیعیان فعال بصره بود، وارد شد. در آستانه قیام امام حسین (ع) خانه وی، محل تجمع دوستداران اهل بیت بود. <ref>الاخبار الطوال، ص280؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص37.</ref> یزید بن مسعود از طایفه بنی سعد با شماری از بزرگان قبایل جلسهای گذاشت و نامه را برای قبایل بنی حمیم، بنی حنظله و بنی سعد قرائت نمود و از آنان خواست تا امام را یاری نمایند. اما آنچه از گفتههای افراد قبایل بهدست میآید، این است که آنان اگرچه ندای یزید بن مسعود را برای قیام اجابت کردند، اما کمترین اعتقادی به حقانیت این راه نداشتند. برای آنان یاری امام حسین (ع) به عنوان پیشوای برحق مطرح نبود و هیچ نگفتند که چون جهاد در رکاب امام واجب است، ما آماده مبارزه هستم. محور سخنان ایشان فرمانبرداری از یزید بن مسعود به عنوان رئیس قبیله بود. | ||
===نامه یزید بن مسعود به امام حسین (ع)=== | ===نامه یزید بن مسعود به امام حسین (ع)=== | ||
یزید بن مسعود وقتی از مکنونات خاطر افراد قبیله خود آگاهی یافت، نامهای برای امام نوشت و حمایت خود و قبیلهاش را به اطلاع امام رساند: | |||
نامه شما به دستم رسید و بر مضمون آن آگاهی یافتم و دانستم که شما مرا به اطاعت خود فراخواندهاید و از من طلب یاری فرمودهاید. همانا خداوند تعالی هیچگاه زمین را از انسانی که کار نیکو کند یا به رستگاری فراخواند، خالی نمیگذارد. امروز شما حجت خدا بر خلق و امانت الهی بر روی زمین هستید. شما شاخساری از درخت زیتونه احمدیه هستید. پیامبر (ص) ریشه آن درخت و شما شاخههای آن هستید. اکنون به سوی ما حرکت کنید و بدانید که من همه افراد بنی تمیم را به فرمانبرداری از شما فراخواندهام و آنان چنان به اطاعت شما مشتاقند همچون شترِ بسته در طلب آبشخور. من گردنهای مردم قبیله بنی سعد را برای خدمت به شما نرم ساختم و با نصیحت مشفقانه خود، زنگار سستی از قلوب ایشان زدودم و این قلبها را پاک و روشن نمودم“. آنگاه خود را آماده حرکت به سوی امام کرد، ولی قبل از آنکه خود و قبیلهاش از بصره خارج شوند، خبر شهادت امام به آنان رسید. <ref>ر.ک : الاخبار الطوال، ص288؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص38-39؛ مقتل الحسین مقرم، ص41.</ref> | نامه شما به دستم رسید و بر مضمون آن آگاهی یافتم و دانستم که شما مرا به اطاعت خود فراخواندهاید و از من طلب یاری فرمودهاید. همانا خداوند تعالی هیچگاه زمین را از انسانی که کار نیکو کند یا به رستگاری فراخواند، خالی نمیگذارد. امروز شما حجت خدا بر خلق و امانت الهی بر روی زمین هستید. شما شاخساری از درخت زیتونه احمدیه هستید. پیامبر (ص) ریشه آن درخت و شما شاخههای آن هستید. اکنون به سوی ما حرکت کنید و بدانید که من همه افراد بنی تمیم را به فرمانبرداری از شما فراخواندهام و آنان چنان به اطاعت شما مشتاقند همچون شترِ بسته در طلب آبشخور. من گردنهای مردم قبیله بنی سعد را برای خدمت به شما نرم ساختم و با نصیحت مشفقانه خود، زنگار سستی از قلوب ایشان زدودم و این قلبها را پاک و روشن نمودم“. آنگاه خود را آماده حرکت به سوی امام کرد، ولی قبل از آنکه خود و قبیلهاش از بصره خارج شوند، خبر شهادت امام به آنان رسید. <ref>ر.ک : الاخبار الطوال، ص288؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص38-39؛ مقتل الحسین مقرم، ص41.</ref> | ||