۶٬۰۷۷
ویرایش
جز (←جنگاوری ابراهیم) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
===تاریخ تولد=== | ===تاریخ تولد=== | ||
در مورد تاریخ تولد او اختلاف است. چون به روایتی در آخر سال 53 هجری،<ref>- ر.ک : عیون الاخبار، ج1، ص229؛ فتوح البلدان، ص410؛ تاریخ طبری، ج5، ص297.</ref> او 23 ساله و یا در سال 61 هجری،<ref>- تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص176.</ref> 28 ساله بوده پس باید در سالهای 28، 30 و یا 33 هجری متولد شده باشد. او در شهر بصره متولد شد.<ref>- انساب الاشراف، ج2، ص148. </ref> | در مورد تاریخ تولد او اختلاف است. چون به روایتی در آخر سال 53 هجری،<ref>- ر.ک : عیون الاخبار، ج1، ص229؛ فتوح البلدان، ص410؛ تاریخ طبری، ج5، ص297.</ref> او 23 ساله و یا در سال 61 هجری،<ref>- تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص176.</ref> 28 ساله بوده پس باید در سالهای 28، 30 و یا 33 هجری متولد شده باشد. او در شهر بصره متولد شد.<ref>- انساب الاشراف، ج2، ص148. </ref> | ||
===خصوصیات عبیدالله=== | |||
عبیدالله ظاهری زیبا داشت اما بسیار زشت سیرت و جبّار بود.<ref>- ر.ک : المعارف، ص347؛ انساب الاشراف، ج6، ص423-426؛ تاریخ طبری، ج6، ص88،86؛ شذرات الذهب، ج1، ص74؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص179؛ البدایه و النهایه، ج8، ص282.</ref> وی بسیار پرخور نیز بود.<ref>- ر.ک : المعارف، ص347؛ انساب الاشراف، ج6، ص423-426؛ تاریخ طبری، ج6، ص88،86؛ شذرات الذهب، ج1، ص74؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص179؛ البدایه و النهایه، ج8، ص282.</ref> | |||
عبیدالله چندین همسر داشت: بحریه دختر منذر بن جارود عبدی، اَروی دختر ابومُعَیط، هند دختر اَسماء بن خارجه فَزاری، اُمّمسکین دختر عاصم نوه عمر بن خطّاب که در ابتدا همسر یزید بود و پس از طلاق از او همسر عبیدالله شد.<ref>- ر.ک : المحبر، ص447؛ کتاب نسب قریش، ص196؛ المعارف، ص188؛ انساب الاشراف، ج5، ص203؛ الاخبار الطوال، ص295،231.</ref> | |||
عبیدالله در اواخر حکومتش بر بصره، کاخی موسوم به ” البَیضاء“ در آنجا ساخت که با تصاویری آراسته شده بود. وی کاخ دیگری نیز به نام ”الحمراء“ در بصره ساخت. او زمستان را در حمراء و تابستان را در بیضاء میگذراند.<ref>- البلدان ا بن فقیه، ص443؛ الفتوح، ج5، ص168،135. </ref> از عبیدالله نسلی باقی نماند.<ref>- المعارف، ص347. </ref> | |||
==نبرد بخارا== | ==نبرد بخارا== | ||
در آخر سال 53 هجری، معاویه به او حکومت خراسان را داد و به او نصایحی نمود.<ref>- ر.ک : تاریخ خلیفة بن خیاط، ص135؛ تاریخ طبری، ج 5، ص296-297. </ref> عبیدالله پس از رسیدن به خراسان به سال 54 با لشکری که شمار آن را بیست و چهار هزار تن نوشتهاند،<ref>- فتوح البلدان، ص410. </ref> به طخارستان حمله کرد و از جیحون گذشت و با شتر به سوی کوههای بخارا پیش رفت. او همچنین نهر بلخ را قطع نمود. گویند او نخستین امیر عرب بود که چنین کرد.<ref>- البلدان یعقوبی، ص297.</ref> وی شهرهای رامثین، زامین، نسف و نیمی از بیکند را که از توابع بخارا بودند، فتح نمود.<ref>- ر.ک : سیر اعلام النبلاء، ج3، ص545؛ تاریخ ا بن خلدون، ج3، ص18.</ref> خاتون شهربانوی بخارا از ترکان کمک خواست. با او سخت جنگیدند، اما عبیدالله آنان را شکست داد و سپس دست به تخریب و غارت زد. خاتون با تعهد پرداخت یک میلیون درهم تقاضای صلح نمود و عبیدالله وارد شهر شد<ref>- ر.ک : تاریخ خلیفة بن خیاط، ص137؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص236-237؛ تاریخ طبری، ج 5، ص297-298؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص178؛ البدء و التاریخ، ج6، ص4؛ تاریخ دمشق، ج37، ص442؛ تاریخ ا بن خلدون، ج3، ص18. </ref> و گروه بخاریه را که تیراندازان ماهری بودند از بخارا به بصره آورد<ref>- تاریخ طبری، ج 5، ص297-298؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص178؛ البدء و التاریخ، ج6، ص4؛ تاریخ دمشق، ج37، ص442؛ تاریخ ا بنخلدون، ج3، ص18. </ref> و آنان را در محلهای که به نام آنان به بخاریه مشهور شد، جای داد و برای آنان خانههایی بنا کرد. <ref>- ر.ک : فتوح البلدان، ص376؛ معجم البلدان، ذیل بخاری و بخاریه. </ref> | در آخر سال 53 هجری، معاویه به او حکومت خراسان را داد و به او نصایحی نمود.<ref>- ر.ک : تاریخ خلیفة بن خیاط، ص135؛ تاریخ طبری، ج 5، ص296-297. </ref> عبیدالله پس از رسیدن به خراسان به سال 54 با لشکری که شمار آن را بیست و چهار هزار تن نوشتهاند،<ref>- فتوح البلدان، ص410. </ref> به طخارستان حمله کرد و از جیحون گذشت و با شتر به سوی کوههای بخارا پیش رفت. او همچنین نهر بلخ را قطع نمود. گویند او نخستین امیر عرب بود که چنین کرد.<ref>- البلدان یعقوبی، ص297.</ref> وی شهرهای رامثین، زامین، نسف و نیمی از بیکند را که از توابع بخارا بودند، فتح نمود.<ref>- ر.ک : سیر اعلام النبلاء، ج3، ص545؛ تاریخ ا بن خلدون، ج3، ص18.</ref> خاتون شهربانوی بخارا از ترکان کمک خواست. با او سخت جنگیدند، اما عبیدالله آنان را شکست داد و سپس دست به تخریب و غارت زد. خاتون با تعهد پرداخت یک میلیون درهم تقاضای صلح نمود و عبیدالله وارد شهر شد<ref>- ر.ک : تاریخ خلیفة بن خیاط، ص137؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص236-237؛ تاریخ طبری، ج 5، ص297-298؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص178؛ البدء و التاریخ، ج6، ص4؛ تاریخ دمشق، ج37، ص442؛ تاریخ ا بن خلدون، ج3، ص18. </ref> و گروه بخاریه را که تیراندازان ماهری بودند از بخارا به بصره آورد<ref>- تاریخ طبری، ج 5، ص297-298؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص178؛ البدء و التاریخ، ج6، ص4؛ تاریخ دمشق، ج37، ص442؛ تاریخ ا بنخلدون، ج3، ص18. </ref> و آنان را در محلهای که به نام آنان به بخاریه مشهور شد، جای داد و برای آنان خانههایی بنا کرد. <ref>- ر.ک : فتوح البلدان، ص376؛ معجم البلدان، ذیل بخاری و بخاریه. </ref> | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۴: | ||
==فرستادن سر عبیدالله نزد امام سجاد (ع)== | ==فرستادن سر عبیدالله نزد امام سجاد (ع)== | ||
مختار سر عبیدالله را توسط فرستادهای نزد امام سجاد (ع)، محمد بن حنفیه و سایر بنیهاشم به مدینه فرستاد<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص100؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص259؛ قس دینوری، الاخبار الطوال، ص295 و ا بن اعثم کوفی، الفتوح، ج6، ص282-283؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج6، ص22؛ نزد محمد بن حنفیه. مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص298؛ نزد عبدالله بن زبیر به مکه. </ref> و به فرستادهاش گفته بود هنگامی که امام با مردم مشغول خوردن غذا بود، وارد شود و او چنین کرد. امام سجاد (ع) که کسی او را بعد از شهادت پدرش خندان ندیده بود، خندید و فرمود: دوزخ جای او باد. زمانی که سر پدرم را نزد عبیدالله بردند، او مشغول خوردن بود.<ref>- الطبقات الکبری، ج5، ص100؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص259؛ العقد الفرید، ج4، ص377.</ref> همچنین امام سجاد (ع) دستور داد که در میان مردم میوه پخش کنند.<ref>- تاریخ یعقوبی، ج2، ص259.</ref> | مختار سر عبیدالله را توسط فرستادهای نزد امام سجاد (ع)، محمد بن حنفیه و سایر بنیهاشم به مدینه فرستاد<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص100؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص259؛ قس دینوری، الاخبار الطوال، ص295 و ا بن اعثم کوفی، الفتوح، ج6، ص282-283؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج6، ص22؛ نزد محمد بن حنفیه. مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص298؛ نزد عبدالله بن زبیر به مکه. </ref> و به فرستادهاش گفته بود هنگامی که امام با مردم مشغول خوردن غذا بود، وارد شود و او چنین کرد. امام سجاد (ع) که کسی او را بعد از شهادت پدرش خندان ندیده بود، خندید و فرمود: دوزخ جای او باد. زمانی که سر پدرم را نزد عبیدالله بردند، او مشغول خوردن بود.<ref>- الطبقات الکبری، ج5، ص100؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص259؛ العقد الفرید، ج4، ص377.</ref> همچنین امام سجاد (ع) دستور داد که در میان مردم میوه پخش کنند.<ref>- تاریخ یعقوبی، ج2، ص259.</ref> | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 81-110. | مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 81-110. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده: تاریخ]] | [[رده: تاریخ]] |