۶٬۰۷۷
ویرایش
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
==گفتوگوی حضرت زینب (س) و عبیدالله== | ==گفتوگوی حضرت زینب (س) و عبیدالله== | ||
در دارالاماره سر امام حسین (ع) را در طشتی روبهروی عبیدالله قرار دادند و او با چوب بر صورتش میزد که مورد اعتراض صحابی پیامبر (ص)، زید | در دارالاماره سر امام حسین (ع) را در طشتی روبهروی عبیدالله بن زیاد قرار دادند و او با چوب بر صورتش میزد که مورد اعتراض صحابی پیامبر (ص)، زید بن ارقم<ref>- الاخبار الطوال، ص259-260؛ تاریخ طبری، ج5، ص456؛ ارشاد، ج2، ص114.</ref> یا انس بن مالک<ref>- البدء و التاریخ، ج6، ص11؛ البدایه و النهایه، ج6، ص232.</ref> قرار گرفت. در همان مجلس نیز سخنانی بین حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) با عبیدالله بن زیاد رد و بدل شد که باعث خشم و رسوایی عبیدالله بن زیاد گردید. او خطاب به حضرت زینب (س) گفت: | ||
سپاس خداوندی را که شما را رسوا کرد و کشت و قصه و فتنه شما را دروغ گردانید. | سپاس خداوندی را که شما را رسوا کرد و کشت و قصه و فتنه شما را دروغ گردانید. | ||
زینب (س) گویی هیچ اتفاقی رخ نداده و فقط برای یک مناظره علمی به این مجلس آمده، | زینب (س) گویی هیچ اتفاقی رخ نداده و فقط برای یک مناظره علمی به این مجلس آمده، عبیدالله بن زیاد را به چیزی نشمرد و او را پیش روی مردمان تحقیر کرد و فرمود: | ||
سپاس خداوندی را که ما را به وجود پیامبر (ص) گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه فرمود. نه چنان است که تو میگویی، بلکه تبهکار و رسوا و بدکار تکذیب میشود و آنان ما نیستیم. دیگرانند.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص457؛ ارشاد، ج2، ص472؛ اللهوف، ص191؛ نهایة الارب، ج7، ص200.</ref> | سپاس خداوندی را که ما را به وجود پیامبر (ص) گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه فرمود. نه چنان است که تو میگویی، بلکه تبهکار و رسوا و بدکار تکذیب میشود و آنان ما نیستیم. دیگرانند.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص457؛ ارشاد، ج2، ص472؛ اللهوف، ص191؛ نهایة الارب، ج7، ص200.</ref> | ||
عبیدالله بن زیاد از این پاسخ حیرت کرد و گفت: کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ | |||
- ”ما رَأیتُ اِلاّ جَمیلاً“ جز زیبایی ندیدم. سپس در ادامه سخنان خود، مطمئن، کو بنده و با صلابت فرمود: شهید شدن برای ایشان مقدر شده بود. به سوی مقتل خویش رفتند. به زودی خداوند میان آنان و تو را فراهم میآورد تا در پیشگاه الهی حجت گویید و از او داوری خواهید. نگاه کن که در آن روز، پیروزی و رستگاری از آن کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه!<ref>- وقعة الطف، ص262؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص42؛ ارشاد، ج2، ص472؛ اللهوف، ص191.</ref> | - ”ما رَأیتُ اِلاّ جَمیلاً“ جز زیبایی ندیدم. سپس در ادامه سخنان خود، مطمئن، کو بنده و با صلابت فرمود: شهید شدن برای ایشان مقدر شده بود. به سوی مقتل خویش رفتند. به زودی خداوند میان آنان و تو را فراهم میآورد تا در پیشگاه الهی حجت گویید و از او داوری خواهید. نگاه کن که در آن روز، پیروزی و رستگاری از آن کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه!<ref>- وقعة الطف، ص262؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص42؛ ارشاد، ج2، ص472؛ اللهوف، ص191.</ref> | ||
عبیدالله بن زیاد به شدت خشمگین شد. سخن زینب (س) فخرفروشی قبیلهای او و ریشهی تباهش را بر باد داد. | |||
عبیدالله خُرد شده بود. او از شنیدن این پاسخ پایمال شد. با درماندگی از آخرین سلاحش که دشنام بود، استفاده کرد. به زینب (س) گفت: | عبیدالله بن زیاد خُرد شده بود. او از شنیدن این پاسخ پایمال شد. با درماندگی از آخرین سلاحش که دشنام بود، استفاده کرد. به زینب (س) گفت: | ||
- سرانجام خداوند دل مرا از سرکش و دیگر سرکشان خاندان تو خنک کرد. | - سرانجام خداوند دل مرا از سرکش و دیگر سرکشان خاندان تو خنک کرد. | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
- مرا با سجع چه کار؟ کلمات همانگونه که از سینهام میجوشد، بر زبانم جاری میشود.<ref>- وقعة الطف، ص262؛ تاریخ طبری، ج5، ص457؛ الفتوح، ج5، ص122-123؛ ارشاد، ج2، ص473.</ref> | - مرا با سجع چه کار؟ کلمات همانگونه که از سینهام میجوشد، بر زبانم جاری میشود.<ref>- وقعة الطف، ص262؛ تاریخ طبری، ج5، ص457؛ الفتوح، ج5، ص122-123؛ ارشاد، ج2، ص473.</ref> | ||
==گفتوگوی امام سجاد (ع) و عبیدالله== | ==گفتوگوی امام سجاد (ع) و عبیدالله== | ||
ا بنزیاد درمانده و خُرد، از گفتوگو با زینب (س) صرفنظر کرد. در این هنگام به امام سجاد (ع) نگریست و پرسید: نامت چیست؟ | ا بنزیاد درمانده و خُرد، از گفتوگو با زینب (س) صرفنظر کرد. در این هنگام به امام سجاد (ع) نگریست و پرسید: نامت چیست؟ |