علی اصغر فقیهی

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
استاد علی اصغر فقیهی

علی اصغر فقیهی نویسنده، تاریخ پژوه و معلم ایرانی است.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

علی اصغر فقیهی در سال  1336ه. ق برابر با  1292ه.ش در خانواده‏‌ای روحانی در قم زاده شد. پدر او مرحوم شیخ ابوالحسن فقیهی از مدرسان حوزه‏ علمیه‏ قم و از شاگردان مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری بود.

پس از طی دوران کودکی و مراحل تعلیم در مکتب خانه، به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و آموخته‏‌ها و اندوخته‌‏های علمی و حِکمی خود را در این راه تا مرحله‏ درس «خارج» ارتقا بخشید و از محضر اعاظمی چون آیات عظام مرعشی نجفی، فیض، گلپایگانی، خوانساری، و نیز حضرت امام خمینی بهره‏‌های علمی و معنوی فراوانی برد.

پس از آن به دانشگاه راه یافت و از اساتید بزرگ فارسی و عربی از جمله مرحوم میر محمود شهابی، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر و مرحوم احمد بهمن‌یار کسب علم نمود و پس از ارائه‌‏ رساله‏ پایان دوره‏ خویش با موضوع «تأثیر ایرانیان در بسط تمدن اسلامی» به قم بازگشت و به تدریس در دبیرستان «حکیم نظامی» مشغول شد.

استاد علی اصغر فقیهی، با آن که رشته‏ اصلی فعالیت خود را تدریس می‏‌دانست. پس از تدریس دروسی چون فارسی، عربی، تاریخ و جغرافیا، مدتی مسئولیت دبیرستان را نیز پذیرفت؛ این دوره‏ مدیریت هر چند کوتاه بود، اما گامهایی بزرگ و ابتکاری جالب به همراه داشت. خود او در این باره می‏گوید: «در آن موقع که بنده، دبیرستان را به عهده داشتم. مرحوم آیت اللّه بروجردی به اداره‏ فرهنگ آن روز دستور دادند که در دبیرستان - این مدرسه تنها دبیرستان کامل قم بود - هفته‏‌ای یک بار جلسه‏ وعظ تشکیل داده شود، تا واعظی برای دانش‏ آموزان سخنرانی کند. همچنین مسجدی هم برای آنها در نظر گرفته شود که در آنجا نماز بخوانند. اداره‏ فرهنگ هم، دستور ایشان را به من ابلاغ کرد و من هم که خیلی مشتاق این کار بودم، از فرصت استفاده کردم و گفتم حالا که قرار است چنین کاری صورت بگیرد، باید از مهمترین و معروفترین واعظ شهر - بلکه ایران - برای سخنرانی دعوت کنیم تا اولین جلسه‏ آن، با شکوه زیادی برگزار شود و بچه‌ها برای آن اهمیت قائل شوند. معروفترین واعظ شهر در آن ایام، مرحوم آقا میرزا محمد تقی اشراقی بود؛ که مردی فوق العاده باهوش و خوش حافظه بود. با این که فکر می‌‏کردیم، چنین پیشنهادی ممکن است به ایشان بربخورد و ناراحت شوند، با این حال وقت ملاقات گرفتم و به حضورشان رفتیم. مرحوم میرزا محمد تقی، شخصیتی فوق العاده بود. ناطقی زبر دست و خوش فکر بود که درتمام کارهایش از ابتکاری فوق العاده، بهره می‌‏جست. سخنان او، نقل اقوال دیگران نبود؛ به همین جهت، هر کجا که منبر می‏‌رفت، ازدحام عجیبی پیش می‌‏آمد. به هر حال، قضیه را در میان گذاشتیم و در عین ناباوری دیدیم که ایشان از این موضوع استقبال کردند و آن را پذیرفتند. قرار کار را گذاشتیم و در موعد مقرر، ایشان به مدرسه آمدند و فرمودند:«درباره‏ چه موضوعی باید صحبت کنم؟» عرض کردم: «شما خودتان استاد سخن هستید!» فرمودند: «من تاکنون در چنین محیطی صحبت نکرده‌‏ام.» گفتم: «اگر صلاح می‏دانید درباره‏ علم و صنعت در اسلام، مطالبی بیان بفرمایید.» ایشان حدود یک ساعت و نیم صحبت کردند و بچه‌‏ها هم بادقت به آن گوش دادند و بعد از سخنرانی، هم به سؤالات دانش ‏آموزان پاسخ گفتند. از آن پس، این جلسات ادامه پیدا کرد. حتی در روزهایی که هوا نامساعد بود و نمی‌‏توانستند بیایند، کسی از طرف ایشان می‏‌آمد و صحبت می‏کرد.»

هم نشینی و همکاری با مرحوم آیت اللّه شهید بهشتی از دیگر برگ‏های تاریخ زندگانی اوست. پس از تأسیس مدرسه‏ی دین و دانش در قم، این همکاری و همدلی به نهایت خود رسید.

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشترین شهرت استاد فقیهی شاید در همین زمینه‏ی ادبیات باشد. گفتنی است، یکی از قدیمی‏ترین کتاب‏های دستور در زمینه‏ی املاء و انشاء نیز تألیف این استاد ادبیات می‏‌باشد. ترجمه‏ متون عربی از جمله نهج البلاغه که اولین بار در سال  1374به چاپ رسید.

استاد فقیهی در زمینه‏ی تاریخ مذهبی، نهایت همّت،دقّت و بررسی را در آثار خود داشته‏‌اند و کتاب «تاریخ مذهبی قم» حاوی نکات و اطلاعات بسیار دقیقی از شیوه‌‏ها و آداب عزاداری و ابراز ارادت مردم این سامان به آستان مقدس اهل بیت (ع) در سالیان دور می‏باشد.

تحقیق و تفحّص بر روی آثار مذهبی، مقاتل و دیگر کتب تاریخی، استاد فقیهی را به مرتبه‏‌ای رساند، که می‏‌توان سخنان او را به عنوان یک سخن علمی و مستند پذیرفت.

از دیگر آثار وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

  • تاریخ و عقاید وهابیان
  • تاریخ اسلام و جغرافیای کشورهای اسلامی
  • حج، آنطور که من رفتم
  • عضدالدوله‏ی دیلمی
  • تاریخ مذهبی قم
  • تاریخ آل بویه

دیدگاه در مورد تاریخچه‏ عزاداری حضرت امام حسین (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دراین مورد، کتابهای بسیاری با عنوان «مقتل» وجود دارد و هر اثر مکتوبی درباره‏ واقعه‏ کربلا را شامل می‏‌شود. به همین جهت هم هست که نویسندگان بسیاری از این «مقاتل»، شیعه نیستند. البته همیشه عنوان «مقتل» را به همراه ندارد، ولی درباره‏ واقعه‏ کربلاست. از جمله ی آثار ارزشمندی که به واقعه‏ کربلا پرداخته، می‏توان به «مقاتل الطالبین» ابوالفرج اصفهانی - که کتابی فوق العاده جالب است - و نیز «تاریخ طبری» اشاره کرد.

در مورد عزاداری باید عرض کنم که، تا اوایل قرن چهارم، روش معمول و مرسوم این بود که عده‏ای از شیعیان، جمع می‏شدند، شعر می‏خواندند و گریه می‏کردند؛ امّا در اوایل قرن چهار، جمعیتی پیدا شدند به نام «سلفیه» - که بنیانگذار همین وهابیت هستند - بنده در کتاب وهابیان مفصلا در این باره نوشته‌‏ام... گروهی از علمای اینان، که شعبه‌‏ای از حنبلی‏ها هستند، مدعی شدند که «بدعت» زیاد شده و ما باید این بدعت‌ها را از بین ببریم و برای این کار هم باید به زمان سَلَف صالح باز گردیم. از نظر اینها، سلف صالح، یعنی صحابه‏ پیغمبر و تابعین. به هرحال، یکی از اعتقادات سلفیه این بود که عزاداری برای حضرت امام حسین (ع) درست نیست. همین طور، زیارت قبر حضرت امام حسین (ع). به طور کلی اینها معتقدند که اصلا سفربه منظور زیارت - مگر زیارت سه مسجد - درست نیست.

یکی از علمای حنبلی که در رأس سلفیه آن روز قرار داشت، ابومحمّد بربهاری اشت که شرح حال و افکاری و آرای او را بنده در کتاب وهابیان آورده‏ام. این شخص، نخستین کسی است که عقاید سلفیه را جامه‏ عمل پوشاند. وی که نه برای حضرت امام حسین (ع) عزاداری می‏کرد و نه برای زیارت قبر حضرت می‏رفت، به افرادش دستور داده بود که هر کجا و در هر راهی که به زوّار حضرت امام حسین (ع) برخورد کردند، آنها را بکشند. همین طور هر کس را که برای امام نوحه‌گری کند از میان بردارند. به این سبب در آن ایام هیچ کس نه جرأت رفتن به زیارت قبر امام را داشت و نه شهامت نوحه‌گری را، و اگر هم کسی می‏خواست به این امور دست بزند، در نهایت اختفا آن را انجام می‏داد. امّا هنگامی که آل‌بویه بر سریر قدرت، تکیه زدند - به ویژه در زمان عضدالدوله - مردم، دسته جمعی در کوچه‏‌ها حرکت می‌‏کردند و نوحه می‏‌خواندند و سینه می‏زدند و به احتمال بسیار زیاد، شبیه واقعه‏ روز عاشورا را هم درست می‏‌کردند. ولی چون در این زمان در بغداد، اکثریت غالب با اهل تسنن بود، دائما نزاع و اختلاف پیش می‌‏آمد و غالبا در هر عاشورا، گروهی زخمی و کشته می‏شدند. گاهی اوقات به دستور خلفا، برای جلوگیری از نزاع و کشتار، از انجام مراسم عزاداری ممانعت به عمل می‏‌آمد، لیکن شیعیان عموما کارشان را انجام می‌‏دادند و از خطر هم بیم و هراسی نداشتند؛ که این امر از ویژگی‏‌های شیعیان است.

به هر صورت، مسلم است که قبل از آل بویه، عزاداری وجود داشته. ولی علنی نبوده و در اختفا صورت می‏گرفته است. بعدها ملاحسین واعظ کاشفی- صاحب «فتوت نامه‏ سلطانی» که از نویسندگان کثیر التألیف است و در بسیاری از رشته‌‏ها کتاب دارد- «روضة الشهدا» را نوشت که اثری است بسیار جگرسوز و اشعار آن هم به صورت نوحه و مناسب عزاداری است. این کتاب در آن ایام، علنی بوده؛ از این رو معلوم می‏شود موانعی که قبلا در این زمینه وجود داشته، به هنگام حکومت آل بویه از میان رفته بوده است.

پس از به قدرت رسیدن صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، این گونه شعارها و تظاهرات صورت آشکار به خود گرفت و علنی گردید و در نتیجه، عزاداری سرور شهیدان، که از مهمترین مشخصات شیعه است، رونقی دوچندان یافت.

مسئله‏ گرد هم آمدن شعرا و خواندن اشعاری درباره‏ واقعه‏ کربلا، در دوران صفویه شکل جدی‏تری به خود گرفت. معروف است که روزی «محتشم کاشانی» برای شاه طهماسب صفوی شعری می‏‌سراید و به نزد او می‌‏برد. شاه می‏گوید: «فقط باید درباره‏ واقعه کربلا شعر بگویید و مزدتان را هم از ارواح مطهر ائمه بگیرید!» به این ترتیب، سرودن اشعار در این زمینه قوت گرفت. تا به حدی که دیگر کسی همپای شاعران آن دوره نتوانست بدان صلابت و استواری، شعری در مورد واقعه‏ کربلا بسراید.

منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • درباره «او هیئتی بود: توضیح المسائل نوشت»، خیمه، شماره 9، آذر 1382، ص 44 - 47.