مالک‌ بن‌ نسیر کندی

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مالک‌ بن‌ نَسیر البدی الکندی، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد بود که در کربلا حضور داشت. مالک بن نسیر از بنی‌ بداء و از قبیله کنده بود.[۱] او از جنایتکاران حادثه کربلا است که حامل پیام عبیدالله‌ بن‌ زیاد به عمر بن سعد بود، قاتل عمرو بن جنادة بن کعب انصاری و در قتل امام حسین (ع) نیز دست داشت و کلاه‌خود آن حضرت را به یغما برد.‌



مشخصات فردی
نام کامل مالک‌ بن‌ نَسیر البدی الکندی
نقش در واقعه کربلا
نقش‌های برجسته حامل پیام عبیدالله‌ بن‌ زیاد به عمر بن سعد، قاتل عمرو بن جنادة بن کعب انصاری و از قاتلین امام حسین (ع)


فرستاده عبیدالله‌ بن‌ زیاد

کاروان امام حسین (ع) در روز پنجشنبه دوم محرم 61 به سرزمین‌ نینوا رسیدند. در این‌ هنگام‌ سواری‌ را دیدند که‌ کمانی‌ بر دوش‌ افکنده‌ و شتابان‌ از جانب‌ کوفه‌ می‌آید. او مالک‌ بن‌ نَسیر کندی‌ بود. هر دو لشکر به‌ انتظار سوار درنگ‌ کردند. چون‌ وی‌ نزدیک‌ شد، بر حُرّ و یارانش‌ سلام‌ کرد و از سلام‌ کردن‌ بر امام‌ امتناع‌ ورزید. مالک‌ نامه‌ عبیدالله‌ بن‌ زیاد را به‌ حُرّ داد. عبیدالله‌ در این نامه از حُرّ خواسته بود تا بر امام حسین (ع) و یارانش‌ سخت‌ بگیرد و آنان را در زمینی بی‌آب و علف و بی‌حصار متوقف کند و در نامه اضافه کرده بود که فرستاده‌ام‌ مأموریت‌ دارد همراه‌ تو باشد، تا ببیند که‌ چگونه‌ فرمان‌ من‌ انجام‌ می‌شود.[۲] ‌==جواب یزید بن‌ مهاجر به مالک بن نسیر== هنگامی‌که‌ حُرّ نامه‌ را خواند، به‌ امام‌ عرض‌ کرد، این‌ نامه‌ پسر زیاد است‌ و دستور داده‌ تا کار را بر شما دشوار سازم. ابوالشعثاء یزید بن‌ مهاجر کندی نهدی‌ که‌ از ملتزمین‌ رکاب‌ امام‌ بود، پیک‌ ابن‌ زیاد را که هم‌قبیله‌اش بود، را شناخت‌ و به‌ او گفت‌: مادرت‌ به‌ عزایت‌ بنشیند. این‌ چه‌ نامه‌ای‌ است‌ که‌ تو آوردی‌؟ مالک‌ گفت‌: از پیشوای‌ خود فرمان‌ برده‌ام‌ و بر بیعت ‌خویش‌ پایدار مانده‌ام‌. پسر مهاجر به‌ او گفت‌: اشتباه‌ کردی، بلکه‌ با این‌ عملت‌ معصیت‌ خدا نمودی‌ و از پیشوایت‌ در راه‌ نابودی‌ خودت‌ فرمان‌ برده‌ای‌، ننگ‌ برای‌ خود آفریده‌ای‌ و آتش‌ دوزخ‌ را خریداری‌ نموده‌ای‌، پیشوای‌ تو چه‌ پیشوای‌ پلیدی‌ است‌. او از زمره همان‌ پیشوایان‌ به‌ سوی‌ دوزخ‌ است‌ که‌ خداوند در قرآن‌ می‌فرماید: ”وَجَعَلْنا هُم‌ْ اَئِمَّة‌ً یدْعوُن‌َ اِلَی‌ النّارِ وَ یوْم‌َ القِیامَة‌ِ لا ینْصَروُن ‌َ“ و ما آن‌ قوم‌ را پیشوایان‌ ضلالت‌ و دعوت‌ به ‌دوزخ‌ قرار دادیم‌ و روز قیامت‌ هیچ‌ کس‌ آنان را از عذاب‌ دوزخ، نجات‌ نخواهد داد.[۳]

نقش در واقعه کربلا

به شهادت رساندن عمرو بن جنادة

عمرو بن جنادة بن کعب انصاری خزرجی فرزند جُنادة‌ بن‌ حارث‌ صحابی پیامبر (ص) و از یاران امام علی (ع)، که در کربلا نوجوان بود و صبح‌ عاشورا نیز شاهد به‌ شهادت‌ رسیدن‌ پدرش‌ در حمله اول و یا نبرد تن به تن بود، از امام حسین (ع) اذن میدان گرفت. او در حالی‌که‌ رجز می‌خواند، به‌ نبرد پرداخت‌. عمرو بن‌ جناده‌ پس‌ از پیکاری‌ شدید، ردای‌ شهادت‌ پوشید و جسد مطهرش‌ بر زمین‌ افتاد. مالک‌ بن نسیر، سر از بدنش‌ جدا کرد و به‌‌سوی‌ خیمه‌گاه‌ امام‌ پرتاب‌ نمود.[۴]

به شهادت رساندن امام حسین (ع)

عصر عاشورا و پس از شهادت همه اصحاب و خاندان، دشمن به فرمان شمر اطراف امام را احاطه کرد. مالک‌ بن‌ نسیر جزء آن افراد بود. او به‌ آن حضرت دشنام‌ داد و شمشیری‌ بر سر امام فرود آورد که‌ کلاه‌خودش‌ را شکافت‌ و سرش‌ را خون‌آلود ساخت‌. کلاه‌خود بر زمین افتاد و ضارب آن را ربود. امام رو به او کرد و فرمود: هر چه در آن می‌گذاری، می‌خوری یا می‌آشامی، گوارایت مباد. خداوند تو را با ستمگران محشور کند.[۵] آنگاه امام پارچه‌ای‌ به‌ سر بست‌ و کلاه‌ دیگری‌ بر سر گذاشت‌.[۶]

مرگ

پس از واقعه کربلا، مالک‌ بن نسیر کلاه‌خود را به خانه برد و خون آن را شست تا به‌کار آید. همسرش گفت: تو یغمای فرزند پیامبر (ص) را به خانه آوردی؟ آن را از خانه دور کن و بیرون انداز. گویند آن مرد همیشه به تنگدستی، سختی و گدایی زیست تا با فلاکت مُرد.[۷] بنا به نقل بلاذری دستش نیز از کار افتاد.[۸]

منبع

مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 245-247.

پی نوشت

  1. - تاریخ طبری، ج5، ص448.
  2. - الاخبار الطوال، ص251؛ تاریخ طبری، ج5، ص408؛ ارشاد؛ ج2، ص81-84؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص334.
  3. - ر.ک : الامامه و السیاسه، ص249؛ الاخبار الطوال، ص299؛ تاریخ طبری، ج5، ص408؛ العقد الفرید، ج4، ص379. با اشاره به آیه41 سوره قصص.
  4. - ر.ک : الفتوح، ج5، ص110؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص25-26؛ اعیان الشیعه، ج4، ص224.
  5. - ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص408؛ تاریخ طبری، ج5، ص448؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص75؛ تجارب الامم، ج2، ص178-179.
  6. - الاخبار الطوال، ص304؛ تاریخ طبری، ج5، ص448؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص75؛ تجارب الامم، ج2، ص178-179؛ نهایة الارب، ج7، ص194.
  7. - انساب الاشراف، ج3، ص408؛ تاریخ طبری، ج5، ص448؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص75.
  8. - انساب الاشراف، همانجا.