ابراهیم شایان

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ابراهیم شایان، فرزند حسین در فروردین ماه 1323 در شهر سیستان متولد شد و به مدت 35 سال است که در شهرستان زاهدان زندگی می‏‌کند. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.

ابراهیم شایان
زادروز فروردین ماه 1323 ه.ش
سیستان
پدر و مادر حسین
ملیت ایرانی
محل زندگی زاهدان
کتاب‌ها «منظومه قرآنی» قصیده‏‌ای طویل با 560 بیت از آیات برگزیده قرآن مجید، «انوار آسمانی»، «خون‌بهای عشق»، «فریادهای خاموش» و «زمزمه عشق» گردآوری اشعار کنگره دفاع مقدس
مدرک تحصیلی کارشناسی حقوق







زندگینامه

ابراهیم شایان تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته حقوق از دانشگاه آزاد زاهدان پی گرفت و به دلیل علاقه به ادبیات فارسی و معارف اسلامی سرودن شعر را از نه سالگی تجربه کرد و به دلیل همین علاقه، کتابخانه‌‏ای شخصی با گنجایش سه هزار جلد کتاب را در خانه دارد. کلیه سروده‌‏هایش قرآنی، معارف اسلامی، اخلاقی، آئینی و دفاع مقدس است. ایشان بازنشسته بانک ملی است و با سازمان‌‏ها، نهادها و کانون‌های فرهنگی استان مثل ارشاد اسلامی، صدا و سیما، دانشگاه‌ها و همچنین کنگره‌‏ها و جشنواره‏‌های مختلفی چون بین‌المللی رابطین بهداشت در زاهدان، پروین اعتصامی گیلان، نیمه‌شعبان اراک، شعر عاشورایی اهواز و... همکاری نزدیک و حضوری فعال دارد و از این رهگذر تاکنون تقدیرنامه‏‌های متعددی دریافت نموده است. رتبه اول شعر دهه فجر استان و رتبه دوم شعر ملی وحدت کشوری را در موفقیت‌‏های فرهنگی خویش دارد. ‏‌‏‏‏‏‏‏‏[۱]

آثار ابراهیم شایان

آثار ابراهیم شایان عبارتند از: «منظومه قرآنی» قصیده‏‌ای طویل با 560 بیت از آیات برگزیده قرآن مجید، «انوار آسمانی»، «خون‌بهای عشق»، «فریادهای خاموش» و «زمزمه عشق» گردآوری اشعار کنگره دفاع مقدس.

اشعار

می‌روم در کربلا تا محشری برپا کنم دفتر عشق و شهادت را به خون امضا کنم
پرچم نصرمن‌الله را برافرازم به دوش حکم قرآن را در عالم مو به مو اجرا کنم
خون‌بهای آل زهرا کار این مخلوق نیست می‌روم در کربلا تا با خدا سودا کنم
حکم میرابی گرفتم تا که در گلزار دین جویباری پر ز خون از عترت طاها کنم
پای اشجار رسالت هر جوانی کشته شد جای خونش یک جوان دیگری اهدا کنم
قاسم و عباس و اکبر هم علی اصغرم در ره دین خدا چون دسته گل اهدا کنم
ای خلیل الله نظر کن از منا در کربلا بین که اضحای تو را با خونم عاشورا کنم
در دوات صبر خود ریزم ز خون اصغرم روی دشت کربلا قانون دین املا کنم
گر چه زینب بعد من گردد اسیر و دربه‌در در پناه این اسارت دین حق احیا کنم
روز محشر روی دستم اصغر شش ماهه‌‏ام شکوه زین امت به نزد مادرم زهرا کنم
گرچه بر نیزه نشیند رأس خون‌آلود من دشمن دیرینه را با صوت خود رسوا کنم
روز عاشورا که گردد نوبت جانبازیم حمله بر قلب سپاه و لشکر اعدا کنم
بر سپاه دون بتازم از یمین و از یسار نقش بابایم علی را همچو شیر ایفا کنم
عاقبت از ضرب تیر و نیزه و شمشیر کین جسم و جانم را فدای خالق یکتا کنم
روی خاک کربلا جان می‏‌دهم از تشنگی راه پیوستن به حق را این‌‏چنین پیدا کنم
تربت پاک شهیدان سرمه چشمان من بر اسیری‏‌های طفلان آه و واویلا کنم
روز محشر سیل خون جاری شود از دیده‌ها کَشتی دین را روان بر موج آن دریا کنم
لرزه اندازم به عرش و کرسی و لوح و قلم چون‌‏که از بهر شفاعت دست خود بالا کنم
مشورت کردم به قلب و دیده گریان خود کز برای خون دل راهی به چشمم وا کنم
روز محشر پای میزان عدالت می‌‏روم حکم آزادی «شایان» را خودم امضا کنم



مرا در سینه آهی آتشین است که از داغ دل ام‌البنین است
دلی کز داغ عباس شهیدش خروشان مثل دریایی غمین است
دلی کز هجرت زهرای اطهر درون سینه‌‏اش بیت حزین است
زنی این‌‏گونه در عالم که دیده که گوید نزد زهرا شرمگین است
چنین مادر کجا دیده به عالم که اسوه از برای مسلمین است
چهار فرزند رعنای جوانش فدای راه خیرالمرسلین است
به دشت کربلا محزون و پرپر ابوالفضل امیرالمؤمنین است
بیا ای فاطمه بنت کلابی پیامی بر تو از روح‌‏الامین است
به پاس آن حدیث عشق و ایثار تو را زهرا به محشر همنشین است
ببین ماه منیر آسمان را که نورش برتر از عرش برین است
ولی عباس تو ماه منیر است که ماه آسمان و هم زمین است
اگر ماه بنی‌هاشم فدا شد فداکاری به قرآن مبین است
حسین بن علی فرزند زهرا قیامش از برای حفظ دین است
به سوی کربلا با اهل بیتش روانه با گروهی مؤمنین است
به عاشورای سال شصت و یک هم علمدارش امیری مه‌جبین است
به هفتاد و دو گل در گلشن دین مقابل سی هزار از ظالمین است
صدای کودکان تا عرش اعلی ز عطشانی و ظلم کافرین است
چنان آمد به میدان آن دلاور که گویی آسمان روی زمین است
سپه‌داری که شمشیر قتالش سزاوار هزاران آفرین است
دو دست آن دلاور را بریدند اگر چه یار رب‌العالمین است
به چشم نازنینش تیر دشمن همان چشمی که خیلی نازنین است
به پشت نخله دیدم دشمن دین که در دستش عمودی آهنین است
گرفته راه بر سقای طفلان چو روباه پلیدی در کمین است
چنان زد ناگهان بر فرق عباس که دائم خون جگر ام‌البنین است
وجود پاک و پاره پاره او کتاب راهنمای عارفین است
فدای آن سر رخشنده او که روی نیزه مانند نگین است
به قربان سر و چشم و دو دستش که هر یک شرح عشقی راستین است
کتاب شرح و تفسیر وفایش به تأییدات خیرالخالقین است
شفاعت کن ز «شایان» یا ابوالفضل اگرچه او اقل‌المادحین است

منابع

طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 381-384.

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.‏