محسن حسن زاده لیله کوهی‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۴ توسط 5.123.151.136 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محسن حسن زاده لیله کوهی (١٣٥٠ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.

محسن حسن زاده لیله کوهی
حسن زاده لیله کوهی.jpg
زادروز 1350 ه.ش
لنگرود
محل زندگی نجف
تخلص ساحر

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محسن حسن زاده لیله کوهی فرزند سیف اللّه متخلّص به ساحر به سال ١٣٥٠ ه. ش در شهرستان لنگرود دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند و سپس توانست از دانشگاه شهید بهشتی تهران در رشته مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شود. سپس در قم رحل اقامت افکند و به تحصیل در دروس حوزوی پرداخت و تا پایان سطح دو پیش رفت.

وی فعالیت‌های شعری خود را به طور رسمی از سال 1365 شمسی و با شرکت در محافل و چاپ اشعار در مطبوعات آغاز کرد و قالب غزل را برای سرودن اشعارش انتخاب نموده ولی در شعر نو (سپید) نیز طبع آزمایی نموده است.

حسن زاده لیله کوهی عضویت در شورای عالی موسیقی صدا و سیما، استاد و عضو هیئت مدیره انجمن شعر و قصه قم، مسئولیت «انجمن ادبی حرم» و مدرس در حوزه علمیه قم در فقه و اصول و همچنین ادبیات می‌باشد

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از لیله کوهی یک مجموعه نثر و شعر به نام «بالهای به خون نشسته‌ی من» و همچنین گزیده اشعارش با نام «فریادهای خسته» به چاپ رسیده است.

اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از تو ای سحر من سپیده را چه کنم‌ اگر که بر تو نگریم دو دیده را چه کنم
اگر سپیدی مو را به خون خضاب کنم‌ دل شکسته و قد خمیده را چه کنم
به روی مرکبِ عریان اگر سوار شوم‌ حسین این گل در خون تپیده را چه کنم
وگر که جان بسپارم کنار پیکر ماه‌ ستارگان به خون آرمیده را چه کنم
اگر به خون دلِ خسته‌اش نیارایم‌ سرشک تازه به دامان چکیده را چه کنم
وگر به آه فغان پرورش بدل نکنم‌ بگو که هستی بر لب رسیده را چه کنم
برای من غزلی چشمِ خون فشان کافیست‌ چرا قصیده بگویم قصیده را چه کنم


تقدیم به آفتاب ظهر عاشورا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آهی اگر برآمده از جان کیستی‌ اشکی اگر چکیده ز چشمان کیستی؟
ای سرخ پوش شعله‌ور شهر آسمان‌ ای آفتاب، سینه سوزان کیستی؟
آتش به دست می‌گذری، سرخ روی من‌ با من بگو که مجمره گردان کیستی؟
هرشب پس از غروب کجا می‌روی به خواب‌ معلوم هست شمع شبستانِ کیستی؟
ما را که در غریبی شب ترک می‌کنی‌ صبح آخرین شام غریبان کیستی؟
دیریست با شتاب از این کوچه می‌روی‌ اما کسی ندیده که مهمان کیستی؟
دیبای دل فریب، فریبای نازنین‌ دنیا از آن توست، تو از آن کیستی؟

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]