عبید الله بن حر جعفى: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «کسى که سید الشهدا«ع»از او یارى خواست،امّا توفیق همراه شدن در کاروان کربلا نی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
کسى که سید الشهدا«ع»از او یارى خواست،امّا توفیق همراه شدن در کاروان کربلا نیافت و امام را یارى نکرد.امام در منزلگاه قصر مقاتل،خیمۀ او را دید،حجاج بن مسروق را فرستاد تا او را دعوت کند تا به اردوى امام بپیوندد و یاریش کند.وى بهانه آورد که از کوفه به این خاطر بیرون آمدم که با حسین نباشم،چون در کوفه یاورى براى او نیست.
'''عبیدالله بن حر جعفی''' کسى بود که [[حسین بن على (ع)|سیدالشهدا(ع)]] از او یارى خواست، امّا توفیق همراه شدن در کاروان [[کربلا]] نیافت و امام را یارى نکرد.


پاسخ او را که به امام گفتند،حضرت همراه عده‌اى نزد او رفت و پس از گفتگوهایى پیرامون اوضاع کوفه،امام از او خواست تا با آب توبه خطاهاى گذشته‌اش را بشوید و به نصرت اهل بیت بشتابد.عبید الله بازهم نپذیرفت و این کرامت و توفیق را ردّ کرد و از روى خیر خواهى!حاضر شد که اسب زین شده و شمشیر برّان خویش را به امام دهد.
==زندگینامه==
امام در منزلگاه [[قصر مقاتل]]، خیمۀ او را دید، [[حجاج‌ بن‌ مسروق‌ جعفی‌|حجاج بن مسروق]] را فرستاد تا او را دعوت کند تا به اردوى امام بپیوندد و یاریش کند. وى بهانه آورد که از [[کوفه]] به این خاطر بیرون آمدم که با حسین نباشم، چون در کوفه یاورى براى او نیست.


چون امام مأیوس شد که او سعادت را دریابد،فرمود:اسب و شمشیرت از آن خودت،ما از خودت یارى و فداکارى مى‌خواستیم.اگر حاضر به جانبازى نیستى،ما را نیازى به مال تو نیست:«یا بن الحرّ!ما جئناک لفرسک و سیفک،انّما آتیناک لنسألک النّصرة،فان کنت بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فى شىء من مالک و لم اکن بالّذى اتّخذ المضلّین عضدا، لأنّی قد سمعت رسول اللّه«ص»و هو یقول:من سمع داعیة اهل بیتى و لم ینصرهم على حقّهم الاّ اکبّه الله على وجهه فى النّار». <ref>الفتوح،ابن اعثم کوفى،ج 5،ص 84،موسوعة کلمات الامام الحسین،ص 365.</ref> آنگاه امام از پیش او به خیمۀ خویش برگشت!...
پاسخ او را که به امام گفتند، حضرت همراه عده‌اى نزد او رفت و پس از گفتگوهایى پیرامون اوضاع کوفه، امام از او خواست تا با آب توبه خطاهاى گذشته‌اش را بشوید و به نصرت [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]] بشتابد. عبیدالله بازهم نپذیرفت و این کرامت و توفیق را ردّ کرد و از روى خیر خواهى!حاضر شد که اسب زین شده و شمشیر برّان خویش را به امام دهد.


وى پس از حادثۀ کربلا،بشدّت از آن کوتاهى در یارى کردن امام پشیمان شده بود و خود را ملامت مى‌کرد و با شعرى که با مطلع«فیا لک حسرة ما دمت حیّا...» شروع مى‌شود،این اندوه و ندامت را بیان کرده است. <ref>حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 363 به نقل از مقتل خوارزمى.</ref> در برخى نقلها نام او عبد الله بن حرّ نقل شده است.
چون امام مأیوس شد که او سعادت را دریابد، فرمود: اسب و شمشیرت از آن خودت، ما از خودت یارى و فداکارى مى‌خواستیم. اگر حاضر به جانبازى نیستى، ما را نیازى به مال تو نیست. «یا بن الحرّ!ما جئناک لفرسک و سیفک،انّما آتیناک لنسألک النّصرة،فان کنت بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فى شىء من مالک و لم اکن بالّذى اتّخذ المضلّین عضدا، لأنّی قد سمعت رسول اللّه«ص»و هو یقول:من سمع داعیة اهل بیتى و لم ینصرهم على حقّهم الاّ اکبّه الله على وجهه فى النّار». <ref>الفتوح،ابن اعثم کوفى،ج ۵،ص ۸۴،موسوعة کلمات الامام الحسین،ص ۳۶۵.</ref> آنگاه امام از پیش او به خیمۀ خویش برگشت!...


عمرو بن قیس نیز از کسانى بود که در همین منزلگاه امام حسین«ع»از او یارى خواست و او بهانه آورد.نصرت خواهى امام،تکلیف مى‌آورد و هر که نداى«هل من ناصر»امام را بشنود و پاسخ ندهد،جهنّمى است.این نداى استنصار،همواره در تاریخ وجود دارد.همه جا کربلا و هر روز عاشوراست و سعادت،در فدا کردن هستى و مال و جان در راه دین و به فرمان امام و رهبر الهى است و چه شقاوتى بالاتر از آنکه انسان، دعوت امام معصوم را پاسخ ندهد و نسبت به جان خویش در راه خدا بخل ورزد،جانى که امانت الهى است!
وى پس از حادثۀ [[کربلا]]، بشدّت از آن کوتاهى در یارى کردن امام پشیمان شده بود و خود را ملامت مى‌کرد و با شعرى که با مطلع «فیا لک حسرة ما دمت حیّا...» شروع مى‌شود،این اندوه و ندامت را بیان کرده است.<ref>حیاة الامام الحسین،ج۳،ص ۳۶۳ به نقل از مقتل خوارزمى.</ref> در برخى نقلها نام او عبدالله بن حرّ نقل شده‌است.


[[عمرو بن قیس]] نیز از کسانى بود که در همین منزلگاه امام حسین(ع) از او یارى خواست و او بهانه آورد.


نصرت خواهى امام، تکلیف مى‌آورد و هر که نداى «هل من ناصر» امام را بشنود و پاسخ ندهد،جهنّمى است. این نداى استنصار، همواره در تاریخ وجود دارد. همه جا کربلا و هر روز عاشوراست و سعادت، در فدا کردن هستى و مال و جان در راه دین و به فرمان امام و رهبر الهى است و چه شقاوتى بالاتر از آنکه انسان، دعوت امام معصوم را پاسخ ندهد و نسبت به جان خویش در راه خدا بخل ورزد،جانى که امانت الهى است!


==منبع==


*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=559291&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج۱، ص ۳۰۴-۳۰۵.]


 
==پی‌نوشت==
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 304-305.
<references />
checkuser
۲٬۳۶۳

ویرایش