طرب اصفهانى: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تغییرمسیر به طرب شیرازی‌)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==زندگینامه==
#تغییر_مسیر [[طرب شیرازی‌]]
 
نامش میرزا ابو القاسم محمد نصیر تخلص شعرى‌اش«طرب»زادگاهش اصفهان و کوچک‌ترین فرزند محمد رضا قلى خان شیرازى متخلص به«هما»است.
 
در سال 1276 ه.ق در اصفهان به دنیا آمد و به سال 1330 ه.ق در سن 54 سالگى در زادگاهش بدرود حیات گفت و در بقعه امام زاده احمد به خاک سپرده شد.
 
طرب در خاندانى ادب‌پرور نشو و نما پیدا کرد.پدرش هماى شیرازى <ref>1212-1290.</ref>و برادرانش میرزا محمد حسین«عنقا» <ref>1260-1308.</ref>و محى الدین محمد«سها» <ref>1262-1338.</ref> از چهره‌هاى ممتاز شعر و ادب در سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم به شمار مى‌رفتند.
 
مرحوم استاد جلال الدین همایى <ref>سنا.</ref>در مقدمه دیوان طرب نگاشته‌اند:
 
«...طرب در کودکى و اوایل عهد جوانى اکثر اوقات پیش«عنقا»به درس و مشق اشتغال داشته و به دستور و انتخاب او نمونه‌هاى برگزیده نظم و نثر فارسى و عربى شعرا و نویسندگان بزرگ قدیم و معاصر را براى خود مى‌نوشته و از برمى‌کرده و دقایق معانى و لطایف و اشارات آن را به خاطر مى‌سپرده است...دومین برادر بزرگتر«طرب»که از اساتید مسلم شعر و ادب بود...میرزا محمد <ref>سها.</ref>است...او نیز در سهم خود از وظایف بزرگترى و تعلیم رموز و دقایق شعر و شاعرى درباره طرب کوتاهى نکرده بود؛مراتب صدق و صفا و مودّت و یگانگى او مخصوصا بعد از وفات«طرب»بروز کرد که در سرپرستى و تربیت و تکفّل معیشت بازماندگان و اولاد صغار او که از آن جمله خود این حقیر است <ref>جلال الدین همایى.</ref> انصافا پدرى و بزرگوارى فرمود...از جمله یادگارهاى خطوط ایام کودکى(طرب) بخشى است از چهار مقاله عروضى و چند صفحه از اواخر کتاب انیس العشّاق از حسن بن محمد رامى تألیف سنه 826 ق در تشبیهات شاعرانه...طرب در خوشنویسى خط نستعلیق استاد یگانه مسلم عهد خود در اصفهان بود و در این فن از شیوه میر عماد حسنى معروف <ref>مقتول 1024 ق.</ref>و محمد صالح-که بزرگ‌ترین خوشنویس عهد شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوى بوده و بهترین یادگار خطش در کتیبه‌هاى مدرسه چهار باغ سلطانى و عمارت چهل ستون و عالى قاپو اصفهان موجود است-پیروى مى‌نمود...نمونه کتیبه‌نویسى‌هاى او در مسجد رکن الملک تخت فولاد و مسجد آخوند ملا محمد حسین کرمانى در محله گلبهار و سراى ملک در بازار شاه اصفهان به یادگار مانده...طرب در خط،ارشد شاگردان میرزا عبد الرحیم <ref>افسر.</ref>اصفهانى شاعر خوشنویس معروف است که وفاتش على التحقیق بعد از سنه 1308 و به بعض احتمالات در سال 1315 قمرى است... <ref>دیوان طرب،ص 48،53،54،59،60،72.</ref> »
 
==سبک شعرى==
 
«طرب»در غزل از شیوه بانیان نهضت بازگشت ادبى پیروى مى‌کرد و در سبک عراقى غزل مى‌سرود ولى بعدها که به قصیده‌سرایى روى آورد از شیوه متقدمان در این قالب شعرى بهره مى‌گرفت و به سبک خراسانى طبع‌آزمایى مى‌کرد و در قالب مثنوى به شیوه حکیم ابو القاسم فردوسى شعر مى‌سروده و در مراثى عاشورایى،سبک محتشم کاشانى را به کار مى‌گرفت.
 
===دامنه تاثیر آثار عاشورایى===
 
طرب اصفهانى را باید از ادامه دهندگان شیوه محتشم کاشانى در مرثیه‌سرایى دانست و هفت بند او که در مراثى سالار شهیدان و واقعه کربلا سروده شده متاثر از دوازده‌بند محتشم کاشانى است و به اقتضاى او سخن گفته است.وى از چهره‌هاى ممتاز شعر آیینى در سده اخیر به شمار مى‌رود و اشعار مناقبى او در قالب‌هاى متنوع شعرى در مناقب ائمه اطهار و خاندان عصمت و طهارت-علیهم السلام-خصوصا کریمه اهل بیت حضرت معصومه-سلام اللّه علیها-در شمار آثار ممتاز آیینى به شمار مى‌رود و رویکرد جدى او به مقوله‌هاى مذهبى و ارزشى در بالندگى نخل برومند شعر آیینى در سده اخیر بى‌تاثیر نبوده است.
 
===برگزیده آثار عاشورایى===
 
طرب اصفهانى هفت‌بندى در مرثیه خامس آل عبا دارد که اقتفاگونه‌اى است از دوازده بند محتشم کاشانى و در زمره آثار منظوم و موفق عاشورایى در سده اخیر به شمار مى‌رود:
 
==هفت بند عاشورایى==
{{شعر}}
{{ب| اى دل!به ناله کوش که ماه محرم است | آفاق باژگونه و ایام درهم است }}
 
{{ب| شد خواب و خور حرام به سکان روزگار | گویا دوباره نوبت ماه محرم است }}
 
{{ب| تنها نه فرشیان به عزایش علم زدند | از این الم،علم به سر عرش اعظم است }}
 
{{ب| از دیوسیرت آدمیان بس جفا که دید | آن خسروى که فخر بنى نوع آدم است }}
 
{{ب| آوخ که خوار شد به سر رهگذار شام | شاهنشهى که بو البشر از وى مکرم است }}
 
{{ب| از بدترین عالمیان بس ستم کشید | شاهى که بهترین همه اهل عالم است }}
 
{{ب| ذرّات کن فکان همه در غم نشسته‌اند | تنها مرا نه دل ز عزایش پر از غم است }}
 
{{ب| تنها نه خاکیان که ز غم در عزاى او | در طاق عرش روح الامین جفت ماتم است }}
 
{{ب| شد ختم تشنگى به على اکبر حسین | در لعل لب گرفته از آن روى خاتم است }}
 
{{ب| انگشت داده همره انگشترى به خصم | شاهى که نقش نامش بر خاتم جم است }}
 
{{ب| عیسى صفت چها ز یهودان کوفه دید | آن عیسى‌یى که حضرت زهراش مریم است }}
 
{{ب| آن سر که بود دوش بنى متّکاى او | خاکستر تنور شد اى و اى جان او }}
 
{{ب| داد از تو اى سپهر که بیداد کرده‌اى | باز این چه فتنه‌اى است که بنیاد کرده‌اى؟ }}
 
{{ب| غمگین نموده‌اى تو دل دوستان حق | و آن گاه جان دشمنِ‌شان شاد کرده‌اى }}
 
{{ب| کُشتى شه حجازى و سلطان شام را | در جام،باده تا خط بغداد کرده‌اى }}
 
{{ب| کردى خراب عاقبت از کین مدینه را | پس شام شوم را ز نو آباد کرده‌اى }}
 
{{ب| جاى نگار دست عروس فکار را | رنگین ز خون تارک دامان کرده‌اى }}
 
{{ب| اى سست مهر سخت دل آزار اهل بیت | گاهى به شام و گه با سناباد کرده‌اى }}
 
{{ب| آبى که داده‌اى تو بر اطفال تشنه‌لب | سرچشمه‌اش ز دشنه فولاد کرده‌اى }}
 
{{ب| اى سرو ذکر قامت اکبر نموده‌اى | زین قصه پا به گل قد شمشاد کرده‌اى }}
 
{{ب| آنان که بود صد چو سلیمان غلامِ‌شان | بنیاد عمرشان همه بر باد کرده‌اى }}
 
{{ب| اى تشنه‌لب!ثواب شهیدت دهند اگر | خردى چو آب از لب او یاد کرده‌اى }}
 
{{ب| حاصل به غیر باد ندارى چو نى(طرب)! | از جور چرخ هرچه تو فریاد کرده‌اى }}
 
{{ب| داد از تو و جفاى تو اى آسمان دون | یک‌باره زین الم نشدى از چه واژگون }}
 
{{ب| چو شد گهِ شهادت سلطان کربلا | افتاد شور و لرزه در ارکان کربلا }}
 
{{ب| توفان غم رسید چو بر کشتىِ حسین | خون گریه کرد نوح به توفان کربلا }}
 
{{ب| چوگان زلف چون على اکبر ز هم گشود | بس سر چو گو فتاد به میدان کربلا }}
 
{{ب| برخاست چون جرس ز پىِ کاروان شام | افغان کودکان ز بیابان کربلا }}
 
{{ب| آوخ ز تیر حرمله افتاد از نوا | اصغر که بود بلبل دستان کربلا }}
 
{{ب| از خون پاک تازه جوانان هاشمى | شد گلشنى عیان به گلستان کربلا }}
 
{{ب| از تندباد حادثۀ دهر اى عجب! | شد سوسنى خموش به بستان کربلا }}
 
{{ب| ایوان کربلا شدى اى کاش سرنگون | چون شد شهید خسرو ایوان کربلا }}
 
{{ب| چون دیو خاتم از کف او درربود خصم | بنشست بر سریر سلیمان کربلا }}
 
{{ب| شیران خشمناک ز زخم سنان و تیر | خفتند هرطرف به نیستان کربلا }}
 
{{ب| دردا!ز ریشه کنده شد از تیشه ستم | اکبر که بود سرو خرامان کربلا }}
 
{{ب| ناگاه از فراز سنان سنان <ref>سنان بن انس.</ref> دون | خورشید سر زدى ز گریبان کربلا }}
 
{{ب| آوخ که شد به نیزه همان سر که مصطفى | مى‌گفت بارهاش که:روحى لَکَ الفِدا }}
 
{{ب| از زین چو پشت شاه زمان بر زمین رسید | بگذشت خون ز زین و به عرش برین رسید }}
 
{{ب| تا حشر سر به زیر بود آسمان ز شرم | ز آن ظلم‌ها که بر سر سلطان دین رسید }}
 
{{ب| چون دایه بود روح الامین آن جناب را | زین داغ تا چه بر دل روح الامین رسید }}
 
{{ب| یاسین به دور صفحه امکان قلم کشید | آیات نیز چون به امام مبین رسید }}
 
{{ب| خون از زمین رسید به چرخ برین ز کین | چون پیکر امام زمان بر زمین رسید }}
 
{{ب| کو آن زبان که شرح دهم تا چه از جفا | بر آل مصطفى ز یزید لعین رسید }}
 
{{ب| کو آن زبان که گویمت از ظلم کوفیان | بر عترت رسول چنان و چنین رسید }}
 
{{ب| افتاد حور عین ز سر تخت بر زمین | چون این خبر به خلد سوى حورعین رسید }}
 
{{ب| هر چند بیش گویمت از جور اشقیا | بر اهل بیت پاک نبى بیش ازین رسید }}
 
{{ب| هرگه که از یسار و یمین شه نظر فکند | شمر از یسار و مالک یسر از یمین رسید }}
 
{{ب| خوش بود روز قاسم داماد و نوعروس | ناگام شام فرقت‌شان از کمین رسید }}
 
{{ب| مادر مگر نبود که بس ناله سر کند | تا بیندش چه در نفس واپسین رسید }}
 
{{ب| آن ظلم‌ها که چرخ به آل رسول کرد | جان رسول تا به قیامت ملول کرد }}
 
{{ب| روز ازل بر اهل ولا چو صلا زدند | فال به نام شه کربلا زدند }}
 
{{ب| چون پهن گشت خوان شهادت نخست روز | اول به خاندان نبى این صلا زدند }}
 
{{ب| کس بر صلاى غم به جز از وى بلى نگفت | روز ازل صلا چو بر اهل ولا زدند }}
 
{{ب| کرد آسمان ز بار شهادت ابا و لیک | این قرعه را به طالع آل عبا زدند }}
 
{{ب| چون شد لواى تعزیت شاه دین بلند | کرّ و بیان به عرش برین این لوا زدند }}
 
{{ب| زینب ز بس که جور و جفا دید و صبر کرد | آتش به جان صبر ازین ماجرا زدند }}
 
{{ب| گشتند شیر گیر همه روبهانِ شام | زنجیر ظلم شیر خدا را به پا زدند }}
 
{{ب| سیلى و تازیانه بر اطفال بیگناه | شرم از خدا نکرده ز روى جفا زدند }}
 
{{ب| پنهان هزار نامه نوشتند عاقبت | بر نى سرِ مطهر او بر ملا زدند }}
 
{{ب| در کربلا صلاى بلا دارد چون حسین | مستان عشق نعره قالوا بلى زدند }}
 
{{ب| خرگاه آسمان شدى اى کاش واژگون | خرگاه شاه دین چو به کرب و بلا زدند }}
 
{{ب| آتش زدند چون به سراپرده حسین | افتاد در زمین و زمان بانگ شور و شین }}
 
{{ب| این آتش از کجاست که ما را به جان فتاد | کز شعله‌اش شراره به کون و مکان فتاد }}
 
{{ب| باز این چه فتنه‌اى است ندانم که در جهان | از جور آسمان به زمین ناگهان فتاد }}
 
{{ب| تنها نسوخت جان من از غم شراره‌اش | زین غم شراره بر دل پیر و جوان فتاد }}
 
{{ب| در حیرتم چگونه زمین و زمان به پاست؟ | چون بر زمین ز اسب،امامِ زمان فتاد! }}
 
{{ب| آوخ از آن دمى که سکینه به اشک و آه | چون طفل اشک از عقب کاروان فتاد }}
 
{{ب| خورشید دیگرى ز سنان دیده جلوه‌گر | زینب چو چشم او به فراز سنان فتاد }}
 
{{ب| مى‌خواست شمع از دل زینب سخن کند | بنگر چگونه آتشش اندر زبان فتاد؟ }}
 
{{ب| رخهاى سرخ‌تر ز گل،از تاب تشنگى | بر خاک راه،زرد چو برگ خزان فتاد }}
 
{{ب| دیر مغان به رتبه فرون‌تر شد از حرم | آن شاه را گذر چو به دیار مغان فتاد }}
 
{{ب| خورشید آسمان نبى چون افول یافت | از شش جهت خروش به هفت آسمان فتاد }}
 
{{ب| اى کربلا ز شور تو اشکم رود ز چشم | اى نینوا ز سوز تو سوزم به جان فتاد }}
 
{{ب| تنها نه دیدۀ(طرب)از غصّه خون گریست | بنگر که خون ز چشم شفق چرخ چون گریست }}
 
{{ب| از یاد تشنگان دل ریشم کباب شد | اى دیده خون ببار اگرت قطع آب شد }}
 
{{ب| اى روزگار از ازل این داشتى بنا | کآباد از تو شام و مدینه خراب شد }}
 
{{ب| تنها نسوخت جان من از این غم اى عجب | زین غم کباب جانِ همه شیخ و شاب شد }}
 
{{ب| باد صبا ز کاکل اکبر گذر نمود | در چین گذشت و چین همه پر مشک ناب شد }}
 
{{ب| رنگین نمود گیسوى مشکین به خون عروس | داماد را چو دید کف از خون خضاب شد }}
 
{{ب| شد منقلب چو حالت اطفال تشنه‌لب | ارکان روزگار پر از انقلاب شد }}
 
{{ب| چون آفتاب تا به سنان شد سر حسین | زین غم سیاه و تیره رخ آفتاب شد }}
 
{{ب| پژمرده دید چون ز عطش روى گلرخان | زینب ز اشک دامن او پرگلاب شد }}
 
{{ب| نیلى رخ سکینه ز سیلى شمر شد | گردون کبود جامه و نیلى ثیاب شد }}
 
{{ب| در خواب جز دو طفل که مردند از عطش | هرگز شنیده‌اى مُتَعطِّش به خواب شد؟ }}
 
{{ب| هر کار را حساب بود جز که از یزید | بر اهل بیت ظلم برون از حساب شد }}
 
{{ب| داد از جفاى چرخ که بر آل بو تراب | جز آب تیغ،تشنه‌لبان را نداد آب <ref>همان،ص 492 تا 499.</ref> }}
 
{{پایان شعر}}
 
 
==منابع==
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 463-469.
 
==پی نوشت==
 
[[رده:افراد]]
[[رده:در سده‌های نخستین]]
[[رده:مؤلفین]]
[[رده:شاعران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۰

تغییرمسیر به: