صامت بروجردى: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(دو مدخل یکی شد باید این صفحه تغییر مسیر شود)
برچسب: جایگزین شد
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==زندگینامه==
نامش میرزا محمد باقر،فرزند پنجشنبه،تخلص شعرى‌اش«صامت»،زادگاهش بروجرد،از شعراى پرآوازه آیینى در سده سیزدهم و چهاردهم هجرى است.منظومه گلشن زهرا و کتاب ریاض الشّهاده از اوست.
در تذکره حسین حزین آمده است:
«...در حدود هزار و دویست و شصت دیده به جهان گشود.او مردى فاضل و پرهیزگار و معتقد بود.در گذر حاج سهراب از پیشه سَقَط فروشى[خرده فروشى]امرار معاش مى‌کرد.
صفات اخلاقى و خصایص نفسانى او بین خاص و عام مشهور.فن شعر را از میرزا عبد المجید نوائى فرا گرفت و کتاب ریاض الشّهاده را تشکیل داد.آن کتاب مکرّر به چاپ رسیده.او پنجشنبه شانزدهم محرم سال هزار و سیصد و سى و یک قمرى درگذشت و در گورستان کوى صوفیان آرمید هنوز قبرش پیدا است.دو تاریخ از میرزا حاجب بر سنگ لحد اوست»:
(داده یزدان جاى(صامت)سوى جنّات نعیم).
(جنان گردیده مأوى محمد باقر صامت) <ref>دورنمایى از شهرستان بروجرد یا تذکره حسین حزین،ص 293 و 294.</ref>
==سبک شعرى==
صامت بروجردى داراى طبعى رسا و توانا بوده و رویکرد جدّى او به مقوله‌هایى که در شعر آیینى مطرح است آثار منظوم او را منزلتى خاص بخشیده است و مراثى و مناقب او از دیرباز مورد عنایت شیفتگان آل اللّه و ستایشگران اهل بیت عصمت و طهارت بوده است.وى از شیوه کلامى سبک عراقى در سرودن آثارش سود جسته است.
===دامنه تاثیر آثار عاشورایى===
منظومه‌هاى آیینى صامت بروجردى خصوصا مراثى عاشورایى او در سده اخیر بازتاب چشمگیرى در محافل دینى و هیأت‌هاى مذهبى داشته و ستایشگران آل اللّه با قرائت آثار ماتمى او نام و یادش را زنده نگاه داشته‌اند.صامت بروجردى را باید از پیشگامان شعر آیینى در یک صد ساله اخیر دانست.
==برگزیده آثار عاشورایى==
کلّیات صامت بروجردى بارها به چاپ رسیده و حاوى انواع قالب‌هاى شعرى در موضوعات آیینى است.غزلیات او نیز حال و هواى خاص به خود دارد.براى نمونه منتخبى از آثار ماتمى او را مرور مى‌کنیم:
===مدیحه مرثیه===
{{شعر}}
{{ب| گر على بعد از نبى بر مؤمنان مولا نبود | اسمى از اسلام و از اسلامیان بر جا نبود... }}
{{ب| آنکه را«لولا على»بُد عمدۀ اسباب کار | در خلافت لایق این دعوى بیجا نبود }}
{{ب| اى پناه بى‌پناهان یا على،در کربلا | گر تو بودى در برِ دشمن،حسین تنها نبود... }}
{{ب| هیچ لامذهب نکشته میهمان را تشنه‌لب | خود گرفتم آب مهر مادرش زهرا نبود }}
{{ب| کى کند رأس مسلمان را مسلمان بر سنان | در برِ گبر و نصارا این عمل زیبا نبود }}
{{ب| آن تن نازک که شد از نعل اسبان توتیا | زیب آغوش نبى و سید بطحا نبود؟! }}
{{ب| آن‌که از شمشیر خود پیشانى اکبر شکافت | آگه از حال حسین و ناله لیلا نبود }}
{{ب| آن سرى کاندر برِ حق بود دایم در سجود | روى خاکستر به کنج مطبخ او را جا نبود }}
{{ب| آل طاها را کشیدن جانب بزم شراب | خوش نما در پیش چشم کافر و ترسا نبود }}
{{ب| آن لبى کز وى صداى صوت قرآن شد بلند | درخورِ چوب یزید شوم بى‌پروا نبود }}
{{ب| ماند گر این ماتم عظمى به عالم ناتمام | بیش ازین دیگر به(صامت)طاقت انشا نبود <ref>کلیات صامت بروجردى،تهران،کتابفروشى علمیّه،بى‌تا،ص 40.</ref> }}
{{پایان شعر}}
===مدیحه‌سرایى===
{{شعر}}
{{ب| روز ایجاد که حق خلقت دنیا مى‌کرد | در پسِ پرده على بود و تماشا مى‌کرد }}
{{ب| بلکه از آینه«کنتُ نبیّا»چو نبى | سیر در آب و گل آدم و حّوا مى‌کرد }}
{{ب| بود سرمنزل آدم به شبستان عدم | که دو تا قدِّ رسا در بر یکتا مى‌کرد... }}
{{ب| کاش در یارى فرزند غریبش ز نجف | یک زمانى به صف کرب و بلا جا مى‌کرد... }}
{{ب| یا على!ساقى کوثر تو و،از شمر،حسین | قطره آبى به لب تشنه تمنّا مى‌کرد!... }}
{{ب| شمر خنجر به گلوى شه لب‌تشنه نهاد | زینب غمزده با گریه تماشا مى‌کرد }}
{{ب| آن یکى سوختن خیمه او داشت هوس | و آن دگر آتش بیداد مهیا مى‌کرد }}
{{ب| هر یتیمى شرر شعله‌اش اندر دامن | روى از خیمه سراسیمه به صحرا مى‌کرد }}
{{ب| چادر آن یک ز سر زینب بیکس مى‌برد | و آن دگر رو به حرم از پى یغما مى‌کرد }}
{{ب| کرد خولى چو سر خسرو دین زیب تنور | کاش از دود دل فاطمه پروا مى‌کرد }}
{{ب| برد سیلاب فنا خرمن صبر(صامت) | اندر آن روز که این مرثیه انشا مى‌کرد <ref>همان،ص 40 و 41.</ref> }}
{{پایان شعر}}
===زبان حال حضرت سکینه(علیها السلام)===
{{شعر}}
{{ب| دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر | تن مبارکت از آفتاب بردارم }}
{{ب| نداد شمر امان کز رخت نگاهى سیر | براى توشه شام خراب بردارم }}
{{ب| اگر به خواب رود بى‌تو دیده‌ام امشب | دگر به روز جزایش ز خواب بردارم }}
{{ب| مرا که سوختن دل به اختیارى نیست | چگونه از سر آتش کباب بردارم؟ }}
{{ب| براى گریه اگر کوفیان مجال دهند | بناى عالم امکان ز آب بردارم }}
{{ب| اگر به شام،یزیدم به بزم خود طلبد | چگونه پا سوى بزم شراب بردارم؟ }}
{{ب| کنم حکایت چوب و لب حسین(صامت)! | به روز حشر چو سر از تراب بردارم <ref>همان،ص 139.</ref> }}
{{پایان شعر}}
===مرثیه عاشورایى===
{{ب| شنیده‌اى که حسین جا به کربلایى داشت | ندیده‌اى که چه رنج و چه ابتلایى داشت }}
{{ب| شنیده‌اى که لبش تر نشد ز آب فرات | ندیده‌اى که چه آه شرر فزایى داشت }}
{{ب| شنیده‌اى که گلستان دین خزان گردید | ندیده‌اى که چه گلهاى باصفایى داشت... }}
{{ب| شنیده‌اى که حسین شد قدش کمان اما | ندیده‌اى که چه گلبانگ وا اخایى داشت }}
{{ب| شنیده‌اى که على اکبرش ز زین افتاد | ندیده‌اى که چه فریاد وا ابایى داشت... }}
{{ب| شنیده‌اى که نبودش به دهر نوحه‌گرى | ندیده‌اى که چو(صامت)سخن‌سرایى داشت <ref>همان،ص 160 و 161.</ref> }}
{{پایان شعر}}
===در واقعه عاشورا===
{{شعر}}
{{ب| نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش | که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش }}
{{ب| هر زمان پیک غمى مى‌رسد از کرب و بلا | که رسد بوى ملالى به مشام از سخنش }}
{{ب| محشر آن روز به پا گشت که از ملک حجاز | پسر فاطمه در کرب و بلا شد وطنش }}
{{ب| خون کنم گریه ز ناکامى نودامادش | یا بسوزم ز غم اکبر گل پیرهنش }}
{{ب| خاک شد بر سر اسلام چو بر خاک افتاد | قد عباس غضنفر فر لشکرشکنش }}
{{ب| آن‌که بد زینت آغوش نبى پیکر او | ماند آخر به سر خاک تن بى‌کفنش }}
{{ب| اى که گفتى ننهادند کفن بر تن او | مگر از ضرب سم اسب به جا بود تنش }}
{{ب| بعد تاراج از آن شاه سلیمان دربان | ماند یک خاتمى آن هم به کف اهرمنش }}
{{ب| (صامت)از زندگى خود به جهان دارد ننگ | بس که شد عرصه به جان تنگ ز درد و محنش <ref>همان،ص 162.</ref> }}
{{پایان شعر}}
===غزل مرثیه===
{{شعر}}
{{ب| چرا لباس عزا،دوستان!به بر نکنید؟ | ز ناله عالم ایجاد را خبر نکنید }}
{{ب| چرا دو دست براى حسین به سر نزنید؟ | ز گریه رخنه به بنیاد خشک و تر نکنید }}
{{ب| بود بهاى جنان روز حشر گوهر اشک | براى چیست که تحصیل این گهر نکنید؟ }}
{{ب| شکسته شد پر و بال کبوتران حرم | چرا چو جغد سر خود به زیر پر نکنید... }}
{{ب| فکنده شال عزا بو البشر به گردن خویش | چرا ز داغ پسر یارى پدر نکنید؟ }}
{{ب| به خاک ماریه افتاد جسم شاه شهید | چرا به پیکر صد پاره‌اش گذر نکنید }}
{{ب| براى حبّ وطن گر ز کربلا دورید | ز دل چرا به سوى کربلا سفر نکنید }}
{{ب| گذشت از سر جان شاه دین براى شما | شما چرا به رهش ترک جان و سر نکنید؟ }}
{{ب| بهار عمر على اکبرش خزان گردید | چرا هواى گلستان ز سر به در نکنید؟ }}
{{ب| به شام زینب دلخون بود خرابه نشین | فغان چرا از غمش شام تا سحر نکنید }}
{{ب| به بوسه‌گاه نبى مى‌زند به چوب یزید | چرا شکایت او را به دادگر نکنید؟ }}
{{ب| به پا نموده قیامت ز شعر خود(صامت) | ازین قیامت عظمى چرا حذر نکنید؟! <ref>همان،ص 136.</ref> }}
{{پایان شعر}}
==منابع==
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 469-473.
==پی نوشت==
[[رده:افراد]]
[[رده:هنرمندان]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران قرن سیزدهم]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
<br />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۸