شام

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۸ توسط Rahdar (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.

شام به سرزمین منطقۀ سوریه، فلسطین، لبنان،اردن و اطراف آنها گفته مى‌شده‌است.

تاریخچه

شامات هم مى‌گویند.این سرزمین در صدر اسلام فتح شد و معاویه در دورۀ عثمان والى آنجا بود و امویان از آن پس بر آن منطقه استیلا یافتند و از حکومت مشروع على(ع)سر برتافتند.دمشق،پایتخت امویان بود.یزید هم آنجا حکومت مى‌کرد. [۱]

از سرزمین شام در روایات،نکوهش شده و ائمه از آن به بدى یاد کرده‌اند.اهل شام بویژه در عهد معاویه،با على دشمنى بسیار مى‌کردند و از جمله علل آن تبلیغات گستردۀ معاویه و امویان بر ضد على(ع)و بنى هاشم بود و چون در آن منطقه نفوذ و استیلا داشتند، افکار را بر ضد اهل بیت،منحرف مى‌ساختند و بذر دشمنى آنان را در دلها مى‌پراکندند.در دوره‌هاى بعد هم میان شامیان و عراقیان خصومت و ناسازگارى ادامه یافت و شهرها و مردم عراق،اغلب زیر بار حکومت دمشق نمى‌رفتند.سرهاى مسلم بن عقیل و هانى را پس از شهادتشان به شام که مقر حکومت یزید بود فرستادند.

اسرای کربلا

اهل بیت سیدالشهدا(ع) پس از واقعۀ کربلا که به اسارت دشمن در آمدند، ابتدا به کوفه و از آنجا به شام برده شدند و چند روزى در دمشق اقامت کردند.دیدارشان با یزید در دارالخلافه در همین شهر بود که حضرت زینب و امام سجاد(ع) در بارگاه یزید خطبه خواندند و یزید را رسوا ساختند. [۲] قبر حضرت زینب و رقیه که هر دو بصورت حرم و زیارتگاه شیعه است،در شام است. قبر رقیه نزدیک مسجد جامع دمشق و حرم حضرت زینب در زینبیه،بیرون از دمشق است. [۳] سفر به شام براى اهل بیت حسین(ع)بسیار تلخ و مصیبتهاى دوران اسارت در این دیار،برایشان از سختترین مصیبتها بوده است.وقتى از امام سجاد پرسیدند:در سفر کربلا،سختترین مصیبتهاى شما کجا بود،سه بار فرمود:

«الشام،الشام،الشام». [۴]

منبع

پی‌نوشت

پی‌نوشت

  1. دائرة المعارف الاسلامیّه،ج ۱۳،ص ۸۱.
  2. سفینة البحار،ج ۱،ص ۶۸۰.
  3. دربارۀ شام و قبور متبرکه و مدفونین در آنجا،از جمله ر.ک:«شام سرزمین خاطره‌ها»مهدى پیشوایى.
  4. عنوان الکلام،فشارکى،ص ۱۱۸.