سید‌ هاشم وفایی

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سید‌ هاشم وفایی، فرزند سید احمد که تخلص «وفایی» را از نام خانوادگی خود دارد، در سال 1344 شمسی در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد و در جوار نورانی امام رضا (ع) سکونت گزید.

سید‌ هاشم وفایی
سید‌ هاشم وفایی.jpg
زادروز 1344 ه.ش
مشهد
پدر و مادر سید احمد وفایی
ملیت ایرانی
کتاب‌ها «گلبن وفا»، «گلبن شهادت»، «گنجینه برکات»، «آینه وحی»، «شکوفه‌‏های صلوات» و «سرود سجاده‌‏ها»
تخلص وفایی






زندگینامه

سید‌ هاشم وفایی درباره خود می‌گوید: «از طفولیت همراه با پدر در محافل و مجالس اهل بیت (ع) حضور پیدا کرده و شعر خود را مدیون مرحمت و لطف آن ذوات مقدس می‎‏دانم و همواره سعی کردم در مجامع ادبی (رضوی و....) با بهره‏‎برداری از علوم و تجارب اساتیدی چون استاد احمد کمال و غفورزاده «شفق» به غنای ادبی خود بیفزایم و بهره فکری و فطری ببرم».

آثار سید‌ هاشم وفایی

آثار سید‌ هاشم وفایی عبارتند از: «گلبن وفا»، «گلبن شهادت»، «گنجینه برکات»، «آینه وحی»، «شکوفه‌‏های صلوات» و «سرود سجاده‌‏ها». [۱] ‏‌‏‏‏

اشعار

گلزارعشق

کعبه پیدا کـرد قـدر و افتخــار از کربلا این حرم دارد مقــام و اعتبــار از کربلا {{{2}}}
گر که می‌‏تابد چو خورشیدی درخشان، یافته مکتب اســلام لوحی زرنگــار از کربلا {{{2}}}
گلبن ایمـان شکوفـا شد در آن گلـزار عشق یافت با خون شهیدان برگ و بار از کربلا {{{2}}}
بر بلنــدای زمــانــه، بـر فــراز نُه فلک پــرچـم اســلام مانده پایدار از کربلا {{{2}}}
سر زند هر روز گر خورشید با رخســار زرد مـانـده تا روز قیامت شرمسار از کربلا {{{2}}}
گر چه گل‎‏های نبّـوت تشنه ‏لب پرپر شدند نخل دین و معدلت شد استوار از کربلا {{{2}}}
زان همه عشق و جوانمردی و ایمان و شرف عشق و ایثــار و وفا شـد نامدار از کربلا {{{2}}}
نیست در آن باغ جاویدان نشـانی از خزان بر مشــام جـان رسد بوی بهار از کربلا {{{2}}}
آسمان وقتی سر خورشیــد را بر نیزه دید گفت جلـوه کـرده نور کردگار از کربلا {{{2}}}
چون ‏که سرهای شهیدان روی نیـزه رفت، یافت مکتب شیعه هـزاران سربدار از کربلا {{{2}}}
تا که زینب پـایـه‎‏های ظلم را ویران کند در کـلام خویش دارد ذوالفقار از کربلا {{{2}}}
گر سیه‎‏پوش است زهـرا، تا قیامت مانده است بر دل او داغ‎‏هـایی مـاندگـار از کربلا ‏‌‏‏‏‏‏[۲] {{{2}}}
وارث خــون حسیــن و مهــدی آل عـلی روز و شب دارد دلی اندوه‎‏بار از کربلا ‏‌‏‏‏‏‏[۳] {{{2}}}
گرَدی از اندوه و غم فـردا نـدارد بر دلش بر رخ هـر کس که بنشیند غبار از کربلا ‏‌‏‏‏‏‏[۴] {{{2}}}
می‏‎دهـد او را خــدا پــروانه بـاغ بهشت هر که بر بـال دلش دارد شرار از کربلا {{{2}}}
روز رستاخیـز وقتی سر برون آرم ز خاک تربتی دارم به همـره یـادگار از کربلا {{{2}}}
هرکه را باشد «وفائی» نکهتی از کوی دوست
داده بر او حـق مــدال افتخـــار از کـربلا

منابع

طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 831-832.

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.‏
  2. «فلا ندنبک صباحا و مساء و لا بکین لک بدل الدموع دما». ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 320.‏
  3. قال ابوعبدالله امام صادق «ع»: «فی طین قبر الحسین الشفاء من کل داء و هو الدواء الأ کبر». ر.ک: وسایل الشیعه، ج،14ص524.‏
  4. «من دمعت عیناه فینا قطره بواه الله عزوجل الجنة». ر.ک: احقاق الحق، ج 5، ص 523.‏