سلیمان بن رزین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۲۳۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «سلیمان بن رزین غلام امام حسین (ع) بود. کُنیه‌اش ابورزین است. بعضی این کنیه را...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:




یزید بن‌ مسعود از طایفه‌ بنی‌سعد با شماری‌ از بزرگان‌ قبایل‌ جلسه‌ای گذاشت‌ و نامه‌ را برای‌ قبایل‌ بنی‌حمیم‌، بنی‌حنظله‌ و بنی‌ سعد قرائت‌ نمود و از آنان‌ خواست‌ تا امام را یاری‌ نمایند. اما آن‌چه‌ از گفته‌های‌ افراد قبایل‌ به‌دست‌ می‌آید، این‌ است‌ که‌ آنان‌ اگر چه‌ ندای‌ یزید بن‌ مسعود را برای‌ قیام‌ اجابت‌ کردند، اما کم‌ترین‌ اعتقادی‌ به ‌حقانیت‌ این‌ راه‌ نداشتند. برای‌ آنان‌ یاری‌ حسین‌ بن‌ علی (ع) به‌ عنوان‌ پیشوای‌ برحق‌ مطرح‌ نبود و هیچ‌ نگفتند که ‌چون‌ جهاد در رکاب‌ امام‌‌  واجب‌ است‌، ما آماده‌ مبارزه‌ هستم‌. محور سخنان‌ ایشان‌ فرمان‌برداری‌ از یزید بن‌مسعود به‌ عنوان‌ رئیس‌ قبیله‌ بود. یزید بن‌ مسعود وقتی‌ از مکنونات‌ خاطر افراد قبیله‌ خود آگاهی‌ یافت‌، نامه‌ای‌ برای ‌امام‌ نوشت و حمایت خود و قبیله‌اش را به اطلاع امام رساند: ” نامه‌ شما به‌دستم‌ رسید و بر مضمون‌ آن‌ آگاهی‌ یافتم‌ و دانستم‌ که‌ شما مرا به‌ اطاعت ‌خود فراخوانده‌اید و از من‌ طلب‌ یاری‌ فرموده‌اید. همانا خداوند تعالی‌ هیچ‌گاه‌ زمین‌ را از انسانی‌ که‌ کار نیکو کند یا به‌ رستگاری‌ فراخواند، خالی‌ نمی‌گذارد. امروز شما حجت‌ خدا بر خلق‌ و امانت‌ الهی‌ بر روی‌ زمین‌ هستید. شما شاخساری‌ از درخت‌ زیتونه‌ احمدیه‌ هستید. رسول‌ الله (ص) ریشه‌ آن‌ درخت‌ و شما شاخه‌های‌ آن‌ می‌باشید. اکنون‌ به‌سوی‌ ما حرکت‌ کنید و بدانید که‌ من‌ همه‌ افراد بنی‌تمیم‌ را به‌ فرمان‌برداری‌ از شما فراخوانده‌ام‌ و آنان ‌چنان‌ به‌ اطاعت‌ شما مشتاقند همچون‌ شترِ بسته‌ در طلب‌ آبشخور. من‌ گردن‌های‌ مردم‌ قبیله‌ بنی‌سعد را برای ‌خدمت‌ به‌ شما نرم‌ ساختم‌ و با نصیحت‌ مشفقانه‌ خود، زنگار سستی‌ از قلوب‌ ایشان‌ زدودم‌ و این‌ قلب‌ها را پاک‌ وروشن‌ نمودم“‌. آن‌گاه خود را آماده‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ امام‌ کرد، ولی‌ قبل‌ از آن‌که‌ خود و قبیله‌اش‌ از بصره‌ خارج‌ شوند، خبر شهادت‌ امام به‌ آنان رسید.
یزید بن‌ مسعود از طایفه‌ بنی‌سعد با شماری‌ از بزرگان‌ قبایل‌ جلسه‌ای گذاشت‌ و نامه‌ را برای‌ قبایل‌ بنی‌حمیم‌، بنی‌حنظله‌ و بنی‌ سعد قرائت‌ نمود و از آنان‌ خواست‌ تا امام را یاری‌ نمایند. اما آن‌چه‌ از گفته‌های‌ افراد قبایل‌ به‌دست‌ می‌آید، این‌ است‌ که‌ آنان‌ اگر چه‌ ندای‌ یزید بن‌ مسعود را برای‌ قیام‌ اجابت‌ کردند، اما کم‌ترین‌ اعتقادی‌ به ‌حقانیت‌ این‌ راه‌ نداشتند. برای‌ آنان‌ یاری‌ حسین‌ بن‌ علی (ع) به‌ عنوان‌ پیشوای‌ برحق‌ مطرح‌ نبود و هیچ‌ نگفتند که ‌چون‌ جهاد در رکاب‌ امام‌‌  واجب‌ است‌، ما آماده‌ مبارزه‌ هستم‌. محور سخنان‌ ایشان‌ فرمان‌برداری‌ از یزید بن‌مسعود به‌ عنوان‌ رئیس‌ قبیله‌ بود. یزید بن‌ مسعود وقتی‌ از مکنونات‌ خاطر افراد قبیله‌ خود آگاهی‌ یافت‌، نامه‌ای‌ برای ‌امام‌ نوشت و حمایت خود و قبیله‌اش را به اطلاع امام رساند: ” نامه‌ شما به‌دستم‌ رسید و بر مضمون‌ آن‌ آگاهی‌ یافتم‌ و دانستم‌ که‌ شما مرا به‌ اطاعت ‌خود فراخوانده‌اید و از من‌ طلب‌ یاری‌ فرموده‌اید. همانا خداوند تعالی‌ هیچ‌گاه‌ زمین‌ را از انسانی‌ که‌ کار نیکو کند یا به‌ رستگاری‌ فراخواند، خالی‌ نمی‌گذارد. امروز شما حجت‌ خدا بر خلق‌ و امانت‌ الهی‌ بر روی‌ زمین‌ هستید. شما شاخساری‌ از درخت‌ زیتونه‌ احمدیه‌ هستید. رسول‌ الله (ص) ریشه‌ آن‌ درخت‌ و شما شاخه‌های‌ آن‌ می‌باشید. اکنون‌ به‌سوی‌ ما حرکت‌ کنید و بدانید که‌ من‌ همه‌ افراد بنی‌تمیم‌ را به‌ فرمان‌برداری‌ از شما فراخوانده‌ام‌ و آنان ‌چنان‌ به‌ اطاعت‌ شما مشتاقند همچون‌ شترِ بسته‌ در طلب‌ آبشخور. من‌ گردن‌های‌ مردم‌ قبیله‌ بنی‌سعد را برای ‌خدمت‌ به‌ شما نرم‌ ساختم‌ و با نصیحت‌ مشفقانه‌ خود، زنگار سستی‌ از قلوب‌ ایشان‌ زدودم‌ و این‌ قلب‌ها را پاک‌ وروشن‌ نمودم“‌. آن‌گاه خود را آماده‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ امام‌ کرد، ولی‌ قبل‌ از آن‌که‌ خود و قبیله‌اش‌ از بصره‌ خارج‌ شوند، خبر شهادت‌ امام به‌ آنان رسید. <ref>ر.ک : الاخبار الطوال، ص288؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص38-39؛ مقتل الحسین مقرم، ص41.</ref>




  دیگر سران بصره دعوت امام را اجابت نکردند. منذر بن‌ جارود که‌ دخترش‌ بحرّیه‌ همسر عبیدالله بن‌ زیاد بود، به‌ گمان‌ این‌که‌ سلیمان‌، قاصد دروغین ‌امام ‌حسین است‌ و نقشه‌ای‌ طراحی‌ شده‌ از طرف‌ عبیدالله برای امتحان او می‌باشد، سلیمان‌ را به‌ همراه‌ نامه‌ امام‌ به عبیدالله تسلیم کرد و باعث‌ قتل‌ سلیمان‌ شد. سلیمان پس از دستگیری توسط مأموران ابن زیاد، به دستور او و توسط سلیمان بن عوف گردن زده شد و بنا به قولی او را دار زدند.
  دیگر سران بصره دعوت امام را اجابت نکردند. منذر بن‌ جارود که‌ دخترش‌ بحرّیه‌ همسر عبیدالله بن‌ زیاد بود، به‌ گمان‌ این‌که‌ سلیمان‌، قاصد دروغین ‌امام ‌حسین است‌ و نقشه‌ای‌ طراحی‌ شده‌ از طرف‌ عبیدالله برای امتحان او می‌باشد، سلیمان‌ را به‌ همراه‌ نامه‌ امام‌ به عبیدالله تسلیم کرد و باعث‌ قتل‌ سلیمان‌ شد. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص37.</ref> سلیمان پس از دستگیری توسط مأموران ابن زیاد، به دستور او و توسط سلیمان بن عوف گردن زده شد و بنا به قولی او را دار زدند. <ref>ر.ک : الاخبار الطوال، ص288؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص38-39؛ مقتل الحسین مقرم، ص41.</ref>




گفت‌وگویی بین او و عبیدالله بن زیاد صورت گرفت و او در جواب عبیدالله که گفت حسین تو را فرستاد تا در امت تفرقه ایجاد کنی، گفت: امام حسین (ع) مصباح هدایت و کشتی نجات است. او مدار وحدت و قطب آسیاب دین است و تو و یزید تفرقه‌افکن، ننگ امت اسلام و منهدم کننده ارکان دین و فضیلت هستید. عبیدالله پس‌ از کشتن‌ سلیمان،‌ در مسجد بصره‌ سخنرانی‌ تهدیدآمیزی کرد و برادرش عثمان را جانشین خود در بصره قرار داد. سپس‌ همراه‌ خانواده‌ و چند تن از بزرگان بصره (ده تن و اندی) از جمله مسلم‌ بن‌ عمرو باهلی‌، شریک‌ بن‌ اعور و منذر بن‌ جارود، به‌ سمت‌ کوفه‌ حرکت‌ کرد.  
گفت‌وگویی بین او و عبیدالله بن زیاد صورت گرفت و او در جواب عبیدالله که گفت حسین تو را فرستاد تا در امت تفرقه ایجاد کنی، گفت: امام حسین (ع) مصباح هدایت و کشتی نجات است. او مدار وحدت و قطب آسیاب دین است و تو و یزید تفرقه‌افکن، ننگ امت اسلام و منهدم کننده ارکان دین و فضیلت هستید. عبیدالله پس‌ از کشتن‌ سلیمان،‌ در مسجد بصره‌ سخنرانی‌ تهدیدآمیزی کرد و برادرش عثمان را جانشین خود در بصره قرار داد. سپس‌ همراه‌ خانواده‌ و چند تن از بزرگان بصره (ده تن و اندی) از جمله مسلم‌ بن‌ عمرو باهلی‌، شریک‌ بن‌ اعور و منذر بن‌ جارود، به‌ سمت‌ کوفه‌ حرکت‌ کرد. <ref>ر.ک : الاخبار الطوال، ص288؛ تاریخ طبری، ج5، ص358؛ الفتوح، ج5، ص38-39؛ مقتل الحسین مقرم، ص41.</ref>




سلیمان نخستین شهید نهضت امام حسین (ع) بود و در هنگام شهادت 35 سال سن داشت. نام سلیمان در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است: ” السَّلامُ عَلی سُلَیمانَ مَولَی الحُسَینِ بنِ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ سُلَیمانَ بنَ عَوفِ الحَضرَمی“.
سلیمان نخستین شهید نهضت امام حسین (ع) بود و در هنگام شهادت 35 سال سن داشت. نام سلیمان در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است: ” السَّلامُ عَلی سُلَیمانَ مَولَی الحُسَینِ بنِ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ سُلَیمانَ بنَ عَوفِ الحَضرَمی“. <ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص357-358، 469؛ الفتوح، ج5، ص37-39؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص93،23؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص199؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ص94-95؛ رجال ابن داوود، ص178؛ نقد الرجال، ص370؛ بحار الانوار، ج44، ص337،339-340، ج45، ص69؛ نهایة الارب، ج20، ص462؛ وسیله الدارین، ص150؛ فرسان الهیجاء، ج1، ص161. </ref>
 
 
==منبع==
 
مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 225-228.
 
==پی نوشت==
۱۰٬۰۷۲

ویرایش