خطبه فاطمه دختر امام حسین(ع) در کوفه

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۰ توسط 89.165.11.205 (بحث) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''خطبه فاطمه دختر امام حسین(ع) در کوفه''' به محض ورود کاروان اسرا به دروازه کو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خطبه فاطمه دختر امام حسین(ع) در کوفه به محض ورود کاروان اسرا به دروازه کوفه ایراد شد و همه حاضران را منقلب ساخت.

متن خطبه

حمد و سپاس می‌گویم خداند را به شماره شن‌ها و ریگ‌ها و هم‌سنگ جهان از عرش تا خاک او را ستایش می‌کنم و به او ایمان آورده‌ام و توکل بر او کردم و گواهی می‌دهم که غیر خداوند یگانه و بی‌شریک معبودی نیست و اینکه محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و اینکه اولاد او را در کنار فرات سر بریدند با آنکه کسی را نکشته بود تا از وی قصاص خواهند. بار خدایا! به تو پناه می‌برم از اینکه دروغ بر تو بندم و خلاف آنچه بر رسول خدا فرستادی، سخنی گویم. رسول تو برای وصی خویش علی بن ابی طالب(ع) از مردم پیمان گرفت اما آنان حقش را غصب کردند و بی‌گناه او را کشتند. باز فرزند او را دیروز در خانه‌ای از خانه‌های خدا شهید کردند. گروهی از مسلمانان به زبان، که نیست باد چنان مسلمانی، تا آن حضرت زنده بود، آبش ندادند و هنگام شهادت تشنگی او را فرو ننشاندند تا تو ای خداوند او را به جوار خود بردی. ستوده خوی، پاک سرشت، هنرهای وی شناخته و روش او روشن، از نکوهش کسی باک نداشت و از ملامت احدی نترسید. او را از کوچکی به اسلام راه نمودی و در بزرگی خصائل وی را ستودی. پیوسته با تو و پیامبرت دل راست داشت تا او را به جوار رحمت خود بردی. بی رغبت در دنیا و حرص بدان. بلکه راغب در آخرت بود. برای رضای تو، در راه تو کوشش نمود. او را پسندیدی و برگزیدی و راه راست را به او نشان دادی.

اما بعد ای اهل کوفه! ای مردم دغا، بی وفا و خودخواه! ما خانواده‌ای هستیم که خداوند ما را به شما آزمایش فرمود و شما را به ما و ما از آزمایش پاک بیرون آمدیم و دانستیم و دریافتیم سر الهی نزد ماست و ماییم حافظ علم و حکمت خدا و ماییم آن حجت که در زمین برای بندگان نصب فرمود.

ما را به بزرگی بنواخت و به رسولش بر بسیاری از آفریدگان خود برتری داد اما شما ما را دروغگو دانستید و ناسپاس نمودید و کشتن ما را حلال شمردید و مال ما را تاراج کردید. گویا ما اولاد ترک و کابل بودیم. چنان که دیروز جد ما را کشتید. از شمشیر شما به کینه‌های گذشته خون می‌چکد. چشم شما بدان روشن گشت و دلتان شاد شد. با خدای تعالی دلیری نمودید و مکری اندیشیدید و مکر خدا بهتر و بالاتر است.

مبادا شما از ریختن خون و بردن مال ما شادمان شوید. چون این مصیبت بزرگ که به ما رسید در کتابی ثبت افتاده‌است. پیش از اینکه خداوند آن را انفاذ کند و آن بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شد، اندوه نخورید و به آنچه خداوند به شما بخشید، ننازید و نبالید که خداوند آن را که به خود ببالد و بنازد، دوست نمیدارد.

هلاک باد شما را! منتظر لعنت و عذاب باشید که گویی اکنون آمده‌است و از آسمان لعنت‌ها پی در پی فرو مبارد و شما را هلاک می‌کند. شمارا در این جهان به جان یکدیگر اندازد. آنگاه در غالب عذاب الیم روز قیامت جاودان مانید که بر ما ستم کردید و لعنت خدا بر ستمکاران باد.

وای بر شما! آیا نمی‌دانید کدام دست بر ما ستم کرد و کدام دل به پیکار ما رغبت نمود و به کدام پای به آهنگ کارزار سوی ما آمدید. دل شما سخت شد و جگرها درشت گردید و بر دل و چشم و گوش شما مهر نهاده شد. شیطان در نظر شما زشتی‌ها را بیاراست و نوید طول اجل داد و بر دیده شما پرده‌ای آویخته است و راه را نمی‌شناسید. هلاک باد شما را! ای اهل کوفه که شما را با رسول خدا کینه‌هاست و از وی خون‌ها خواهید. آنگاه با برادش علی ابن ابی طالب(ع) جد ما و با فرزندان وی که عترت پیغمبر و پاکان و برگزیده‌گانند، بی وفایی کردید. یک شاعری از شما می نازد به آن و میٰ‌گوید ما علی و فرزندانش را با شمشیرها و نیزه‌های هندی کشتیم و زنان‌شان را همچو اسرای ترک اسیر کردیم و ضربهٰ‌ای زدیم آن چنان ضربه‌ای!

خاک و سنگ باد در دهانت ای شاعر! آیا به کشتن آن قوم می‌نازی که خداوند پاک و پاکیزه‌شان کرد و پلیدی را از ایشان دور داشت. پس از این غصه بسوز و مانند پدرت سنگ اسافل خویش را به زمین بسای. هر کس فردا بدان رسد که از پیش فرستاد. بر آن فضل که خداوند ما را ببخشید رشگ میبرد، وای بر شما! گناه ما چیست که دریاهای ما جهان را فرو گرفت و دریای تو آرام است که دعموص را هم نمی‌شناسد. این فضل خداست به هر که خواهد می‌بخشد و خداوند را فضلی عظیم است و کسی را که خداوند برایش نوری قرار نداد، دیگر نوری نخواهد داشت.[۱]

منبع

پی‌نوشت


  1. الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۷-۲۹