حسین بن على (ع): تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
'''حسین ‌بن على'''، امام سوم از امامان دوازده‌گانه شیعه امامیه و یکى از چهارده معصوم است که در [[کربلا]] در سال ۶۰ هجری به همراه اصحابش در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  
'''حسین ‌بن على'''، امام سوم از امامان دوازده‌گانه شیعه امامیه و یکى از چهارده معصوم است که در [[کربلا]] در سال ۶۰ هجری به همراه اصحابش در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  
==نسب==
==نسب==
به اتفاق همه منابع، نام و نسب او [[حسین بن علی|حسین‌ بن علی]]<nowiki/>‌ بن ابی‌طالب‌ بن عبدالمطلب‌ بن هاشم است. جد مادری‌اش پیامبر اکرم صلی‌اللّه علیه‌وآله‌وسلم، پدرش امیرمؤمنان على علیه‌السلام و مادرش فاطمه سلام‌ اللّه علیها دختر رسول خداست <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 399؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 51؛ مفید، ج 2، ص 27.</ref>. پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، [[حسین بن علی|حسین]] نامید <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 356ـ357؛ ابن‌حنبل، ج 1، ص 98، 118؛ دولابى، ص 99؛ کلینى، ج 6، ص 33؛ قس ابن‌سعد، همانجا؛ دولابى، ص 122، که حسین را مشتق از حسن شمرده‌اند.</ref>. بنابر برخى روایات، امام على دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام‌گذارى بر پیامبر پیشى نگرفت <ref>رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1363ش الف، ج 2، ص 25ـ26؛ فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، ج1، ص427ـ 428؛ قس بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 454.</ref>. بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار ــکه در آن زمان هنوز در حبشه بودــ جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد <ref>ابن‌حنبل، ج 1، ص 159؛ دولابى، ص 99، 121؛ طبرانى، ج3، ص 98.</ref>. اما بنابر روایات شیعى، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامى براى او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد <ref>براى نمونه رجوع کنید به کلینى، ج 6، ص 33ـ34؛ ابن‌بابویه، 1385ـ 1386، ج1، ص 137ـ138؛ طوسى، 1414، ص 367؛ براى نقد محتوایى روایات دیگر رجوع کنید به قرشى، ج 1، ص 31ـ32.</ref>. در برخى روایات تأکید شده است که نامهاى حسن و حسین از اسامى بهشتى بوده و پیش از اسلام سابقه نداشته‌اند <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 357؛ دولابى، ص 100؛ براى اقوال مشابه درباره نام‌گذارى امام حسن علیه‌السلام رجوع کنید به حسن‌بن على*، امام.</ref>.کنیه امام حسین در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده <ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن ابی‌شیبه، ج 8، ص 65؛ ابن‌قتیبه، 1960، ص 213؛ طبرانى، ج 3، ص 94؛ مفید، همانجا.</ref>، اما خصیبى <ref>ص 201.</ref> کنیه‌اش را نزد خاصه ابوعلى دانسته است. به [[حسین بن علی|امام حسین (ع)]] القاب فراوانى نسبت داده شده که بسیارى از آن‌ها با القاب برادرش، امام حسن (ع)، مشترک است <ref>رجوع کنید به حسن‌بن على*، امام.</ref>. از القاب خاص امام، زکى، طیب، وفىّ، سید، مبارک <ref>ابن ابی‌الثلج، ص 28؛ ابن‌طلحه شافعى، ج 2، ص 374.</ref>، نافع، الدلیل على ذات‌اللّه <ref>ابن ابی‌الثلج، همانجا.</ref>، رشید، و التابع لمرضاةاللّه <ref>ابن‌طلحه شافعى، همانجا.</ref> بوده است <ref>براى فهرستى از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابن‌شهر آشوب، ج 4، ص 86.</ref>. ابن‌طلحه شافعى <ref>همانجا.</ref> لقب زکى را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل‌الجنه را مهم‌ترین آنها دانسته است. در پاره‌اى از احادیث امامان شیعه نیز امام حسین (ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است <ref>براى نمونه رجوع کنید به حِمْیرى، ص99ـ100؛ ابن‌قولویه، ص216ـ219؛ طوسى، 1414، ص49ـ 50؛ مجلسى، ج 37، ص 94ـ95؛ نیز رجوع کنید به سیدالشهداء.</ref>. در برخى متون ادبى و تاریخىِ متعلق به سده‌هاى چهارم به بعد براى امام [[حسین بن علی|حسین]] لقب امیرالمؤمنین نیز یاد شده است <ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن‌اعثم کوفى، ترجمه فارسى، ص 802، 846؛ ناصرخسرو، ص 72ـ75، 85؛ سنایى، ص 262، 266؛ مجدخوافى، ص 22، 26، 205، 271؛ جنید شیرازى، ص 251ـ252.</ref>، که با توجه به اینکه آن حضرت هیچگاه خلافت ظاهرى نیافت، در خور توجه است.
به اتفاق همه منابع، نام و نسب او [[حسین بن علی|حسین‌ بن علی]]<nowiki/>‌ بن ابی‌طالب‌ بن عبدالمطلب‌ بن هاشم است. جد مادری‌اش پیامبر اکرم صلی‌اللّه علیه‌وآله‌وسلم، پدرش امیرمؤمنان على علیه‌السلام و مادرش فاطمه سلام‌ اللّه علیها دختر رسول خداست <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 399؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 51؛ مفید، ج 2، ص 27.</ref>. پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، [[حسین بن علی|حسین]] نامید <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 356ـ357؛ ابن‌حنبل، ج 1، ص 98، 118؛ دولابى، ص 99؛ کلینى، ج 6، ص 33؛ قس ابن‌سعد، همانجا؛ دولابى، ص 122، که حسین را مشتق از حسن شمرده‌اند.</ref>. بنابر برخى روایات، امام على دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام‌گذارى بر پیامبر پیشى نگرفت <ref>رجوع کنید به ابن‌بابویه، 1363ش الف، ج 2، ص 25ـ26؛ فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، ج1، ص427ـ 428؛ قس بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 454.</ref>. بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار ــکه در آن زمان هنوز در حبشه بودــ جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به [[حسین]] تغییر داد <ref>ابن‌حنبل، ج 1، ص 159؛ دولابى، ص 99، 121؛ طبرانى، ج3، ص 98.</ref>. اما بنابر روایات شیعى، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامى براى او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد <ref>براى نمونه رجوع کنید به کلینى، ج 6، ص 33ـ34؛ ابن‌بابویه، 1385ـ 1386، ج1، ص 137ـ138؛ طوسى، 1414، ص 367؛ براى نقد محتوایى روایات دیگر رجوع کنید به قرشى، ج 1، ص 31ـ32.</ref>. در برخى روایات تأکید شده است که نامهاى حسن و حسین از اسامى بهشتى بوده و پیش از اسلام سابقه نداشته‌اند <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 357؛ دولابى، ص 100؛ براى اقوال مشابه درباره نام‌گذارى امام حسن علیه‌السلام رجوع کنید به حسن‌بن على*، امام.</ref>.کنیه امام حسین در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده <ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن ابی‌شیبه، ج 8، ص 65؛ ابن‌قتیبه، 1960، ص 213؛ طبرانى، ج 3، ص 94؛ مفید، همانجا.</ref>، اما خصیبى <ref>ص 201.</ref> کنیه‌اش را نزد خاصه ابوعلى دانسته است. به [[حسین بن علی|امام حسین (ع)]] القاب فراوانى نسبت داده شده که بسیارى از آن‌ها با القاب برادرش، امام حسن (ع)، مشترک است <ref>رجوع کنید به حسن‌بن على*، امام.</ref>. از القاب خاص امام، زکى، طیب، وفىّ، سید، مبارک <ref>ابن ابی‌الثلج، ص 28؛ ابن‌طلحه شافعى، ج 2، ص 374.</ref>، نافع، الدلیل على ذات‌اللّه <ref>ابن ابی‌الثلج، همانجا.</ref>، رشید، و التابع لمرضاةاللّه <ref>ابن‌طلحه شافعى، همانجا.</ref> بوده است <ref>براى فهرستى از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابن‌شهر آشوب، ج 4، ص 86.</ref>. ابن‌طلحه شافعى <ref>همانجا.</ref> لقب زکى را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل‌الجنه را مهم‌ترین آنها دانسته است. در پاره‌اى از احادیث امامان شیعه نیز امام حسین (ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است <ref>براى نمونه رجوع کنید به حِمْیرى، ص99ـ100؛ ابن‌قولویه، ص216ـ219؛ طوسى، 1414، ص49ـ 50؛ مجلسى، ج 37، ص 94ـ95؛ نیز رجوع کنید به سیدالشهداء.</ref>. در برخى متون ادبى و تاریخىِ متعلق به سده‌هاى چهارم به بعد براى امام [[حسین بن علی|حسین]] لقب امیرالمؤمنین نیز یاد شده است <ref>براى نمونه رجوع کنید به ابن‌اعثم کوفى، ترجمه فارسى، ص 802، 846؛ ناصرخسرو، ص 72ـ75، 85؛ سنایى، ص 262، 266؛ مجدخوافى، ص 22، 26، 205، 271؛ جنید شیرازى، ص 251ـ252.</ref>، که با توجه به اینکه آن حضرت هیچگاه خلافت ظاهرى نیافت، در خور توجه است.
==ولادت و شهادت==
==ولادت و شهادت==
در اینکه زادگاه امام حسین (ع) مدینه است، اختلافى نیست <ref>براى نمونه رجوع کنید به مفید، همانجا؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 41.</ref>. سال تولد او را نیز سال سوم <ref>رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 463؛ طوسى، 1401، همانجا؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 1، ص 392.</ref>، چهارم <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 399؛ یعقوبى، ج 2، ص 246؛ دولابى، ص 102، 121؛ طبرى، ج 2، ص 555؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 51؛ مفید، همانجا.</ref>، پنجم <ref>ابن‌عبدالبرّ، ج1، ص393.</ref> و ششم هجرى <ref>حاکم نیشابورى، ج 3، ص177؛ ابن‌عساکر، ج 14، ص 116.</ref> ذکر کرده‌اند. روز ولادت وى، بنابر قول مشهور، سوم شعبان بوده است <ref>مجلسى، ج 44، ص201.</ref>، اما برخى، زادروز امام را آخر ربیع‌الاول <ref>رجوع کنید به طوسى، 1401، همانجا.</ref>، پنجم ماه شعبان <ref>ابوالفرج اصفهانى؛ مفید، همانجاها؛ ابن‌طلحه شافعى، ج 2، ص 372.</ref> یا یکى از نخستین شبهاى ماه شعبان <ref>ابن‌سعد؛ طبرى؛ دولابى، همانجاها.</ref> نوشته‌اند. بنابه روایتى، امام در غروب پنج‌شنبه متولد شد <ref>ابن‌بابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 282؛ براى اقوال مختلف درباره روز و ماه و سال تولد امام رجوع کنید به فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، ج 1، ص 420؛ مِزّى، 1422، ج 6، ص 398ـ399.</ref>. فاصله تولد امام حسین و امام حسن را شش ماه و ده روز <ref>رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 464؛ ابن ابی‌الثلج، ص 8.</ref>، ده ماه و بیست و دو روز <ref>ابن‌قتیبه، 1960، ص 158.</ref> و یک سال و ده ماه <ref>دولابى، ص 101؛ ابن‌عبدالبرّ؛ ابن‌عساکر، همانجاها.</ref> گزارش کرده‌اند.پس از تولد، پیامبر همان آدابى را براى او به جا آورد که درباره حسن‌بن على انجام داده بود، مانند گفتن [[اذان]] و اقامه در گوش نوزاد و عقیقه کردن. به نوشته ابن‌سعد <ref>ج 6، ص 400ـ401.</ref>، امّفضل <ref>همسر عباس‌بن‌ عبدالمطلب.</ref>، به امر پیامبر، دایگى امام را برعهده گرفت و بدین ترتیب امام برادر رضاعى قُثم‌بن عباس، که او نیز شیرخواره بود، گردید <ref>نیز رجوع کنید به ابن‌اعثم کوفى، ج4، ص323؛ قس ابن‌حنبل، ج 6، ص 340؛ دولابى، ص 106؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 308،320، 348ـ349، که این موضوع را به امام حسن (ع) نسبت داده‌اند.</ref>. اما کلینى <ref>ج 1، ص 465.</ref> روایاتى نقل کرده است که بنابر آن‌ها امام حسین (ع) از هیچ زنى، حتى مادرش فاطمه زهرا (س)، شیر نخورد. امام حسین (ع) در دهم محرّمِ <ref>روز عاشورا.</ref> سال 61 هجرى در سرزمین نینوا <ref>کربلا.</ref> در عراق به شهادت رسید <ref>ابن‌سعد، ج6، ص441؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص512؛ طبرى، ج 5، ص 394،400؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 41ـ42؛ قس طبرى، ج 5، ص 394، که بنابر روایتى شهادت امام را در ماه صفر دانسته است؛ ابن ابی‌الثلج، همانجا، که سال شهادت را شصتم هجرى ذکر کرده است.</ref>.روز شهادت امام را جمعه <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، همانجا؛ طبرى، ج 5، ص 422؛ ابوالفرج اصفهانى؛ طوسى، 1401، همانجاها.</ref>، شنبه <ref>طبرى؛ ابوالفرج اصفهانى؛ طوسى، 1401، همانجاها.</ref>، یکشنبه <ref>دولابى، ص 133.</ref> و دوشنبه <ref>کلینى؛ طوسى، 1401، همانجاها.</ref> گزارش کرده <ref>نیز رجوع کنید به فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، همانجا.</ref> و در این میان روز جمعه را قول صحیح و مشهور شمرده‌اند <ref>رجوع کنید به مسعودى، تنبیه، ص 303؛ ناطق‌بالحق، ص 11.</ref>. ابوالفرج اصفهانى <ref>همانجا.</ref> قول شهادت امام در روز دوشنبه را قولى شایع میان مردم دانسته و آن را از نظر محاسبات تقویمى مردود شمرده است <ref>نیز رجوع کنید به ناطق‌بالحق، همانجا.</ref>.سن امام را به هنگام شهادت 56 سال و پنج ماه <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد؛ ابوالفرج اصفهانى، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به ابن‌قتیبه، 1960، ص 213؛ بلاذرى، 1996ـ2000؛ یعقوبى، همانجاها؛ طبرانى، ج3، ص115، که سن امام را 56 سال نوشته‌اند.</ref>، 57 سال و پنج ماه <ref>فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، همانجا؛ نیز رجوع کنید به کلینى، ج1، ص :463 57 سال و چند ماه؛ ابن‌ابی‌الثلج؛ مسعودى، تنبیه، همانجاها: 57 سال.</ref> و 58 سال <ref>ابن‌سعد؛ ابن‌قتیبه، 1960، همانجاها؛ طبرانى، ج3، ص98ـ99، 103، 105؛ طوسى، 1401، همانجا.</ref> ذکر کرده‌اند <ref>براى اقوال گوناگون درباره سن امام به هنگام شهادت ‌و روز و ماه‌ و سال‌آن رجوع کنید به مزّى،1422 ، ج6،ص445ـ446.</ref>.
در اینکه زادگاه امام حسین (ع) مدینه است، اختلافى نیست <ref>براى نمونه رجوع کنید به مفید، همانجا؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 41.</ref>. سال تولد او را نیز سال سوم <ref>رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 463؛ طوسى، 1401، همانجا؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 1، ص 392.</ref>، چهارم <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 399؛ یعقوبى، ج 2، ص 246؛ دولابى، ص 102، 121؛ طبرى، ج 2، ص 555؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 51؛ مفید، همانجا.</ref>، پنجم <ref>ابن‌عبدالبرّ، ج1، ص393.</ref> و ششم هجرى <ref>حاکم نیشابورى، ج 3، ص177؛ ابن‌عساکر، ج 14، ص 116.</ref> ذکر کرده‌اند. روز ولادت وى، بنابر قول مشهور، سوم شعبان بوده است <ref>مجلسى، ج 44، ص201.</ref>، اما برخى، زادروز امام را آخر ربیع‌الاول <ref>رجوع کنید به طوسى، 1401، همانجا.</ref>، پنجم ماه شعبان <ref>ابوالفرج اصفهانى؛ مفید، همانجاها؛ ابن‌طلحه شافعى، ج 2، ص 372.</ref> یا یکى از نخستین شبهاى ماه شعبان <ref>ابن‌سعد؛ طبرى؛ دولابى، همانجاها.</ref> نوشته‌اند. بنابه روایتى، امام در غروب پنج‌شنبه متولد شد <ref>ابن‌بابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 282؛ براى اقوال مختلف درباره روز و ماه و سال تولد امام رجوع کنید به فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، ج 1، ص 420؛ مِزّى، 1422، ج 6، ص 398ـ399.</ref>. فاصله تولد امام حسین و امام حسن را شش ماه و ده روز <ref>رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 464؛ ابن ابی‌الثلج، ص 8.</ref>، ده ماه و بیست و دو روز <ref>ابن‌قتیبه، 1960، ص 158.</ref> و یک سال و ده ماه <ref>دولابى، ص 101؛ ابن‌عبدالبرّ؛ ابن‌عساکر، همانجاها.</ref> گزارش کرده‌اند.پس از تولد، پیامبر همان آدابى را براى او به جا آورد که درباره حسن‌بن على انجام داده بود، مانند گفتن [[اذان]] و اقامه در گوش نوزاد و عقیقه کردن. به نوشته ابن‌سعد <ref>ج 6، ص 400ـ401.</ref>، امّفضل <ref>همسر عباس‌بن‌ عبدالمطلب.</ref>، به امر پیامبر، دایگى امام را برعهده گرفت و بدین ترتیب امام برادر رضاعى قُثم‌بن عباس، که او نیز شیرخواره بود، گردید <ref>نیز رجوع کنید به ابن‌اعثم کوفى، ج4، ص323؛ قس ابن‌حنبل، ج 6، ص 340؛ دولابى، ص 106؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 308،320، 348ـ349، که این موضوع را به امام حسن (ع) نسبت داده‌اند.</ref>. اما کلینى <ref>ج 1، ص 465.</ref> روایاتى نقل کرده است که بنابر آن‌ها امام حسین (ع) از هیچ زنى، حتى مادرش فاطمه زهرا (س)، شیر نخورد. امام حسین (ع) در دهم محرّمِ <ref>روز عاشورا.</ref> سال 61 هجرى در سرزمین نینوا <ref>کربلا.</ref> در عراق به شهادت رسید <ref>ابن‌سعد، ج6، ص441؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص512؛ طبرى، ج 5، ص 394،400؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 41ـ42؛ قس طبرى، ج 5، ص 394، که بنابر روایتى شهادت امام را در ماه صفر دانسته است؛ ابن ابی‌الثلج، همانجا، که سال شهادت را شصتم هجرى ذکر کرده است.</ref>.روز شهادت امام را جمعه <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، همانجا؛ طبرى، ج 5، ص 422؛ ابوالفرج اصفهانى؛ طوسى، 1401، همانجاها.</ref>، شنبه <ref>طبرى؛ ابوالفرج اصفهانى؛ طوسى، 1401، همانجاها.</ref>، یکشنبه <ref>دولابى، ص 133.</ref> و دوشنبه <ref>کلینى؛ طوسى، 1401، همانجاها.</ref> گزارش کرده <ref>نیز رجوع کنید به فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، همانجا.</ref> و در این میان روز جمعه را قول صحیح و مشهور شمرده‌اند <ref>رجوع کنید به مسعودى، تنبیه، ص 303؛ ناطق‌بالحق، ص 11.</ref>. ابوالفرج اصفهانى <ref>همانجا.</ref> قول شهادت امام در روز دوشنبه را قولى شایع میان مردم دانسته و آن را از نظر محاسبات تقویمى مردود شمرده است <ref>نیز رجوع کنید به ناطق‌بالحق، همانجا.</ref>.سن امام را به هنگام شهادت 56 سال و پنج ماه <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد؛ ابوالفرج اصفهانى، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به ابن‌قتیبه، 1960، ص 213؛ بلاذرى، 1996ـ2000؛ یعقوبى، همانجاها؛ طبرانى، ج3، ص115، که سن امام را 56 سال نوشته‌اند.</ref>، 57 سال و پنج ماه <ref>فضل‌بن حسن طبرسى، 1417، همانجا؛ نیز رجوع کنید به کلینى، ج1، ص :463 57 سال و چند ماه؛ ابن‌ابی‌الثلج؛ مسعودى، تنبیه، همانجاها: 57 سال.</ref> و 58 سال <ref>ابن‌سعد؛ ابن‌قتیبه، 1960، همانجاها؛ طبرانى، ج3، ص98ـ99، 103، 105؛ طوسى، 1401، همانجا.</ref> ذکر کرده‌اند <ref>براى اقوال گوناگون درباره سن امام به هنگام شهادت ‌و روز و ماه‌ و سال‌آن رجوع کنید به مزّى،1422 ، ج6،ص445ـ446.</ref>.
خط ۱۲: خط ۱۲:


==امامت در دوران خلافت معاویه==
==امامت در دوران خلافت معاویه==
پس از وفات امام حسن علیه‌السلام، مردم کوفه براى قیام برضد معاویه به امام حسین علیه‌السلام نامه نوشتند، اما امام ضمن آنکه مشروعیت حکومت معاویه بر مسلمانان را رد کرد و بر جهاد با ظالمان تأکید نمود، از قیام دورى گزید و آن را به پس از مرگ معاویه موکول کرد <ref>همان، ج 6، ص 422ـ423؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 458ـ459؛ مفید، ج 2، ص 32.</ref>. معاویه نیز از قیام امام بیم داشت و پس از شهادت امام حسن از امام خواست که از قیام بپرهیزد و امام پایبندى خود را به عهدنامه صلح به وى یادآورى کرد <ref>ابن‌سعد، همانجا؛ قس بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 459ـ460.</ref>. معاویه نیز به تعهد مالى سالیانه خود ادامه داد <ref>بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 460.</ref>.معاویه خود به‌خوبى از میزان نفوذ امام حسین علیه‌السلام در مدینه آگاه بود، چنان‌که به فردى از قریش گفته بود هرگاه حلقه‌اى از جمعیت در مسجدالنبى دیدى که سخن هزلى در آن نیست، آن حلقه حسین است <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 414.</ref>. زمانى که معاویه براى یزید بیعت می‌گرفت، امام از معدود کسانى بود که بیعت با یزید را نپذیرفت و در خطابه‌اى قاطع معاویه را محکوم کرد <ref>همان، ج 6، ص 422؛ یعقوبى، ج 2، ص 228؛ ابن‌اعثم کوفى، ج 4، ص 337ـ339، 342ـ343؛ طبرى، ج 5، ص 303.</ref> و، برخلاف دیگر افراد بنی‌هاشم، هدیه معاویه را نیز قبول نکرد <ref>ابن‌اعثم کوفى، ج 4، ص 339.</ref>. معاویه نیز، با توجه به جایگاه امام، به یزید توصیه کرده بود که با امام مدارا کند و در صدد بیعت گرفتن از امام نباشد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 423؛ طبرى، ج 5، ص 322؛ ابن‌اعثم کوفى، ج 4، ص 349ـ350؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 215ـ216.</ref>.
پس از وفات امام حسن علیه‌السلام، مردم کوفه براى قیام برضد معاویه به امام [[حسین]] علیه‌السلام نامه نوشتند، اما امام ضمن آنکه مشروعیت حکومت معاویه بر مسلمانان را رد کرد و بر جهاد با ظالمان تأکید نمود، از قیام دورى گزید و آن را به پس از مرگ معاویه موکول کرد <ref>همان، ج 6، ص 422ـ423؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 458ـ459؛ مفید، ج 2، ص 32.</ref>. معاویه نیز از قیام امام بیم داشت و پس از شهادت امام حسن از امام خواست که از قیام بپرهیزد و امام پایبندى خود را به عهدنامه صلح به وى یادآورى کرد <ref>ابن‌سعد، همانجا؛ قس بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 459ـ460.</ref>. معاویه نیز به تعهد مالى سالیانه خود ادامه داد <ref>بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 460.</ref>.معاویه خود به‌خوبى از میزان نفوذ امام حسین علیه‌السلام در مدینه آگاه بود، چنان‌که به فردى از قریش گفته بود هرگاه حلقه‌اى از جمعیت در مسجدالنبى دیدى که سخن هزلى در آن نیست، آن حلقه حسین است <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 414.</ref>. زمانى که معاویه براى یزید بیعت می‌گرفت، امام از معدود کسانى بود که بیعت با یزید را نپذیرفت و در خطابه‌اى قاطع معاویه را محکوم کرد <ref>همان، ج 6، ص 422؛ یعقوبى، ج 2، ص 228؛ ابن‌اعثم کوفى، ج 4، ص 337ـ339، 342ـ343؛ طبرى، ج 5، ص 303.</ref> و، برخلاف دیگر افراد بنی‌هاشم، هدیه معاویه را نیز قبول نکرد <ref>ابن‌اعثم کوفى، ج 4، ص 339.</ref>. معاویه نیز، با توجه به جایگاه امام، به یزید توصیه کرده بود که با امام مدارا کند و در صدد بیعت گرفتن از امام نباشد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 423؛ طبرى، ج 5، ص 322؛ ابن‌اعثم کوفى، ج 4، ص 349ـ350؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 215ـ216.</ref>.
==شمایل و سیره==
==شمایل و سیره==
در بیشتر منابع حدیثى و تاریخى و رجالىِ کهن از شباهت حسین‌بن على به پیامبر اکرم سخن گفته شده <ref>رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 366، 453؛ دولابى، ص 104؛ طبرانى، ج 3، ص 95؛ ناطق‌بالحق، ص 11؛ مفید، ج 2، ص 27.</ref> و در یک روایت، امام حسین شبیه‌ترین فرد به پیامبر وصف شده است <ref>رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص 261؛ بخارى، ج 4، ص 216؛ ترمذى، ج 5، ص 325.</ref>. بنابر روایتى دیگر از امام على، آن حضرت فرزندش حسین را شبیه‌ترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 413؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 123.</ref>.امام حسین علیه‌السلام سپید چهره بود <ref>ناطق‌بالحق، همانجا.</ref>. گاه عمامه‌اى از خز <ref>طبرانى، ج 3، ص 101.</ref> و گاه عمامه‌اى سیاه بر سر می‌گذاشت <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 415؛ ابن‌ابی‌شیبه، ج 6، ص 46؛ طبرانى، ج 3، ص 100.</ref>. موى سر و محاسن خود را خضاب می‌نمود <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 413ـ 417؛ ابن ابی‌شیبه، ج 6، ص 3، 15.</ref>. نقش دو انگشترى او یکى «لااله‌الّااللّه، عُدَّةٌ للِقاءاللّه» و دیگرى «ان‌اللّه بالغٌ اَمْرَه» بود <ref>کلینى، ج 6، ص 473ـ474؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 193، 194، 543.</ref>.امام حسین علیه‌السلام 25 بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 410؛ طبرانى، ج 3، ص 115؛ ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 397.</ref>. با مسکینان می‌نشست، دعوت آنان را می‌پذیرفت و با آنان غذا می‌خورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت می‌کرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمی‌کرد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 413.</ref>. دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه می‌گفت که حسین همچون پدرش على اهل غدر و حیله نیست <ref>ابن‌اعثم کوفى، ج 3، ص 40.</ref> و عمروبن عاص او را محبوب‌ترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان می‌دانست <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 408؛ ابن‌ابی‌شیبه، ج 7، ص 269.</ref>.او همواره احترام برادرش، امام حسن علیه‌السلام، را پاس می‌داشت و در برابرش سخن نمی‌گفت، چنان‌که محمدبن حنفیه با امام حسین چنین برخورد می‌کرد <ref>رجوع کنید به مجلسى، ج 43، ص 319؛ نیز براى روایتى دیگر درباره احترام امام‌حسین به امام حسن علیه‌السلام رجوع کنید به بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 481؛ و براى احترام محمدبن حنفیه به امام‌حسین رجوع کنید به ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 74.</ref>. امام بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود <ref>رجوع کنید به ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 73.</ref>. اگر سائلى از او درخواست می‌کرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه می‌کرد و هر چه در اختیار داشت، به او می‌داد <ref>ابن‌عساکر، ج 14، ص 185.</ref>. او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش‌رفتاریشان آزاد می‌کرد. به نقلى، کنیزى را که معاویه همراه با اموال و لباسهاى فراوانى برایش هدیه فرستاده بود، در ازاى خواندن آیاتى از قرآن و سرودن شعرى درباره فناى دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید <ref>ابن‌عساکر، ج 70، ص 196ـ197؛ براى موارد مشابه رجوع کنید به ابن‌حزم، ج 8، ص 515؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 476.</ref>. حتى یک‌بار یکى از غلامانش کار ناشایستى کرد که درخور عقاب بود ولى چون غلام آیه «والعافین عن‌الناس» را خواند، او را بخشید، سپس غلام گفت : «واللّه یحب‌المحسنین»، و امام او را در راه خدا آزاد کرد <ref>بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 478ـ479.</ref>. دَین اسامةبن زید را، که در بستر بیمارى افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت <ref>ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 72ـ73.</ref>. بنابه روایتى، زمین و اشیایى را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید <ref>قاضى نعمان، ج 2، ص 339.</ref>. دیه مردى را در ازاى پاسخ به سه پرسش به طور کامل پرداخت و انگشتری‌اش را نیز بدو عطا کرد <ref>مجلسى، ج 44، ص 196؛ نیز رجوع کنید به ابن ابی‌الدنیا، ص 140؛ کلینى، ج 4، ص 47؛ ابن‌بابویه، 1362ش، ج 1، ص 135ـ136، درباره بخشش حسنین علیهماالسلام.</ref>. کرم او به حدى بود که زن و مردى یهودى به سبب این خلق نیکوى او مسلمان شدند <ref>ابن شهرآشوب، ج 4، ص 83.</ref>. او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار اعطا کرد و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالى که می‌گفت این جبران‌کننده تعلیم تو نیست <ref>همان، ج 4، ص 73ـ74.</ref>. درباره حلم امام گفته‌اند که وقتى مردى شامى به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد <ref>رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج 43، ص 224ـ225.</ref>. گفته شده است اثر انبان آذوقه‌اى که براى ایتام و مساکین بر پشتش حمل می‌کرد، در روز شهادت آشکار بود <ref>ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 73.</ref>.
در بیشتر منابع حدیثى و تاریخى و رجالىِ کهن از شباهت حسین‌بن على به پیامبر اکرم سخن گفته شده <ref>رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 366، 453؛ دولابى، ص 104؛ طبرانى، ج 3، ص 95؛ ناطق‌بالحق، ص 11؛ مفید، ج 2، ص 27.</ref> و در یک روایت، امام حسین شبیه‌ترین فرد به پیامبر وصف شده است <ref>رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 3، ص 261؛ بخارى، ج 4، ص 216؛ ترمذى، ج 5، ص 325.</ref>. بنابر روایتى دیگر از امام على، آن حضرت فرزندش حسین را شبیه‌ترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است <ref>رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 413؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 123.</ref>.امام حسین علیه‌السلام سپید چهره بود <ref>ناطق‌بالحق، همانجا.</ref>. گاه عمامه‌اى از خز <ref>طبرانى، ج 3، ص 101.</ref> و گاه عمامه‌اى سیاه بر سر می‌گذاشت <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 415؛ ابن‌ابی‌شیبه، ج 6، ص 46؛ طبرانى، ج 3، ص 100.</ref>. موى سر و محاسن خود را خضاب می‌نمود <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 413ـ 417؛ ابن ابی‌شیبه، ج 6، ص 3، 15.</ref>. نقش دو انگشترى او یکى «لااله‌الّااللّه، عُدَّةٌ للِقاءاللّه» و دیگرى «ان‌اللّه بالغٌ اَمْرَه» بود <ref>کلینى، ج 6، ص 473ـ474؛ ابن‌بابویه، 1417، ص 193، 194، 543.</ref>.امام حسین علیه‌السلام 25 بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 410؛ طبرانى، ج 3، ص 115؛ ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 397.</ref>. با مسکینان می‌نشست، دعوت آنان را می‌پذیرفت و با آنان غذا می‌خورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت می‌کرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمی‌کرد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 413.</ref>. دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه می‌گفت که حسین همچون پدرش على اهل غدر و حیله نیست <ref>ابن‌اعثم کوفى، ج 3، ص 40.</ref> و عمروبن عاص او را محبوب‌ترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان می‌دانست <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 408؛ ابن‌ابی‌شیبه، ج 7، ص 269.</ref>.او همواره احترام برادرش، امام حسن علیه‌السلام، را پاس می‌داشت و در برابرش سخن نمی‌گفت، چنان‌که محمدبن حنفیه با امام حسین چنین برخورد می‌کرد <ref>رجوع کنید به مجلسى، ج 43، ص 319؛ نیز براى روایتى دیگر درباره احترام امام‌حسین به امام حسن علیه‌السلام رجوع کنید به بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 481؛ و براى احترام محمدبن حنفیه به امام‌حسین رجوع کنید به ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 74.</ref>. امام بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود <ref>رجوع کنید به ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 73.</ref>. اگر سائلى از او درخواست می‌کرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه می‌کرد و هر چه در اختیار داشت، به او می‌داد <ref>ابن‌عساکر، ج 14، ص 185.</ref>. او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش‌رفتاریشان آزاد می‌کرد. به نقلى، کنیزى را که معاویه همراه با اموال و لباسهاى فراوانى برایش هدیه فرستاده بود، در ازاى خواندن آیاتى از قرآن و سرودن شعرى درباره فناى دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید <ref>ابن‌عساکر، ج 70، ص 196ـ197؛ براى موارد مشابه رجوع کنید به ابن‌حزم، ج 8، ص 515؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 476.</ref>. حتى یک‌بار یکى از غلامانش کار ناشایستى کرد که درخور عقاب بود ولى چون غلام آیه «والعافین عن‌الناس» را خواند، او را بخشید، سپس غلام گفت : «واللّه یحب‌المحسنین»، و امام او را در راه خدا آزاد کرد <ref>بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 478ـ479.</ref>. دَین اسامةبن زید را، که در بستر بیمارى افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت <ref>ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 72ـ73.</ref>. بنابه روایتى، زمین و اشیایى را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید <ref>قاضى نعمان، ج 2، ص 339.</ref>. دیه مردى را در ازاى پاسخ به سه پرسش به طور کامل پرداخت و انگشتری‌اش را نیز بدو عطا کرد <ref>مجلسى، ج 44، ص 196؛ نیز رجوع کنید به ابن ابی‌الدنیا، ص 140؛ کلینى، ج 4، ص 47؛ ابن‌بابویه، 1362ش، ج 1، ص 135ـ136، درباره بخشش حسنین علیهماالسلام.</ref>. کرم او به حدى بود که زن و مردى یهودى به سبب این خلق نیکوى او مسلمان شدند <ref>ابن شهرآشوب، ج 4، ص 83.</ref>. او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار اعطا کرد و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالى که می‌گفت این جبران‌کننده تعلیم تو نیست <ref>همان، ج 4، ص 73ـ74.</ref>. درباره حلم امام گفته‌اند که وقتى مردى شامى به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد <ref>رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج 43، ص 224ـ225.</ref>. گفته شده است اثر انبان آذوقه‌اى که براى ایتام و مساکین بر پشتش حمل می‌کرد، در روز شهادت آشکار بود <ref>ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 73.</ref>.