جواد محدثی‌

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۴ توسط Faraji (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جواد محدثی (١٣٣٢ ه. ش) محقق، نویسنده و شاعر ایرانی است[۱] که به زبان عربی نیز شعر می‌سراید.[۲]

حجة الاسلام جواد محدثی
جواد محدثی.jpg
زادروز ١٣٣٢ ه.ش
سراب آذربایجان

زندگینامهویرایش

جواد محدثی در سال ١٣٣٢ ه. ش در شهرستان سراب (آذربایجان شرقی) به دنیا آمد پدر و پدر بزرگش روحانی بودند و در مکتب مرحوم میرزا جلیل واعظ سرابی به درس و تدریس پرداختند. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در قم گذراند از سال ١٣٣٤ ه. ش وارد حوزه علمیه شد و در مدرسه علیمه منتظریه معروف به حقانی به تحصیل پرداخت در این مدرسه که با مدیریت آیت الله قدوسی و همکاری آیت الله بهشتی، آیت الله جنتی و آیت الله مصباح یزدی اداره می‌شد درس‌های حوزه را از مقدمات تا خارج فقه فرا گرفت. ایشان به آموزش ادبیات فارسی و روش نگارش و تحقیق پرداخته است و همچنین در مراکز مختلفی به عنوان عضو هیئت علمی، طرح و برنامه، بررسی و نظارت حضور و همکاری داشته است.[۳]

سبک شعریویرایش

جواد محدثی بیشتر در مایه‌ی شعر نو کار می‌کند و تاکنون چند مجموعه‌ی شعر تحت عناوین: «اسیر آزادی بخش»، «قبله این قبیله»، «میثاق»، منتشر شده و کتاب‌هایی هم در زمینه‌های دیگر نظیر: «آشنایی با اسوه‌ها»، «آشنایی با سوره‌ها»، «آشنایی با علوم قرآن»، «فرهنگ عاشورا» و ... از آثار اوست.

اشعارویرایش

ای که آمیخته مهرت با دل‌ کرده عشق تو مرا دریا دل
بذر عشقی که به دل کاشته‌ام‌ جز هوای تو ندارد حاصل
از می عشق تو عاقل، مجنون‌ وز خُم مِهر تو مجنون، عاقل
کربلا سر زد و پیدا شد حق‌ جلوه‌ای کردی و گم شد باطل
گر شود کار جهان زیر و زبر نشود عشق تو از دل زایل
دارم امید که گردد روزی‌ قابل لطف تو این ناقابل [۴]


فرزند یقین:ویرایش

الگوی شجاعت و ادب، اکبر دردانه‌ی فاطمی نسب، اکبر
فرزند یقین ز نسل ایمان بود پرورده‌ی دامن کریمان بود
آن یوسف حسن، ماه کنعانی‌ در خلق و خصال، احمد ثانی
آن شاهد بزم، سرو قامت بود دریا دل و کوه استقامت بود
آن دم که لباس رزم، می‌پوشید از کوثر عشق، جرعه می‌نوشید
از فرط عطش، فتاده بود از تاب‌ گردید، ز دست جدّ خود سیراب
در راه خدا، ذبیح دین گردید بر حلقه‌ی عاشقان، نگین گردید
داغش کمر حسین را، بشکست‌ با خون سرش، حنای خونین بست
دیباچه‌ی داستان حق، اکبر قربانی آستان حق، اکبر [۵]


کدام عاشق در این ره در بلا نیست‌ کدامین دل شما را مبتلا نیست؟
اگر در سوگتان شد دیده نمناک‌ اگر از عشقتان دل گشت غمناک
گواه عشق ما این دیده و دل‌ رساند اشک و غم ما را به منزل
کنون ماییم و درد داغداری‌ کنون ماییم و اشک و سوگواری
هنوز اشک عزا پیوسته جاری است‌ رواق چشممان آیینه‌کاری است
غدیر ما محرّم دارد امروز محرّم، بذر غم می‌کارد امروز [۶]


از عاشورای آن سال به خون آغشته تاکنون‌هماره؛ هم چنان فریاد «هَلْ مِنْ ناصِر» ش در سینه‌ی تاریخ پابرجاست از آن فریاد دعوتگر که در «متن زمان» جاری است و پیغامش، شعار شور و بیداری است میان حقّ و باطل، «داد» یا «بیداد» نبردی جاودان برپاست در این میدان و این پیکار ندای دعوتش چشم انتظار پاسخی از «ما» ست که حق تنهاست و ... هرجا کربلا، هر روز عاشورا است.» [۷]


«بیاد کربلا دلها غمین است»:ویرایش

بسوز ای دل که امروز اربعین است‌ عزای پور ختم المرسلین است
مرام شیعه در خون ریشه دارد نگهبانی ز خط خون چنین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


حسین بن علی سالار دین است امام و رهبر اهل یقین است
قیام کربلایش تا قیامت‌ سراسر درس، بهر مسلمین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


حسین است آنکه با حق همنشین است خدا را حجت و دین را امین است
حسین است آنکه در خط شهادت‌ امام اولین و آخرین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


حسین است آنکه حق را جاودان کرد حسین است آنکه باطل را عیان کرد
حسین است آن که حکم دین بیان کرد حسین است آنکه با قرآن قرین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


دلا، کوی حسین، عرش زمین است مطاف و کعبه دلها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند حسین بن علی، آن را نگین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


افق، از خون پاکان، لاله‌گون است نهال دین حق، محتاج خون است
برای یاری حق، بهترین کار شهادت در ره قرآن و دین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


شهادت، زندگی در لامکانی است شهادت، لطف حق، لطفی نهانی است
شهادت، چون حیات جاودانی است‌ میان مرگ‌ها، زیباترین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


دل ما در پی آن کاروان است که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است‌ که گریان دیده‌ی روح الامین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


پیام خون، خطاب آتشین است بقاء دین، رهین اربعین است
که تاریخ پر از خون و شهادت‌ سراسر اربعین در اربعین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


به دوران سیاه سلطه شب که می‌دوزند از افشاگران، لب
جهاد حضرت سجاد و زینب بیان خطبه‌های آتشین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


اسیران را چو بر محمل نشاندند تو گوئی تیر غم بر دل نشاندند
گلی را چیده و در گل نشاندند رقیه آن گل شاداب دین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است


دیار شام، با غمها قرین است قلوب شیعیان زان غم، حزین است
مزار زینب و قبر رقیه‌ تجلیگاه عشق عارفین است
بیاد کربلا دلها غمین است‌ دلا خون گریه کن چون اربعین است [۸]


آثارویرایش

کتاب‌هاویرایش

پیوند به بیرونویرایش

منابعویرایش

پی نوشتویرایش

  1. پرتال جام علوم انسانی
  2. تذکره شعرای معاصر: ص 240 و 241.
  3. وب سایت گروه مطالعات فرهنگ و ارتباطات دینی
  4. فرهنگ عاشورا؛ ص 315.
  5. همان؛ ص 324.
  6. همان؛ ص 384.
  7. قبله این قبیله، ص 74.
  8. میراث عشق، ص 413- 416.