تعزیه قاسم بن حسن

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۲ توسط Esmaeili (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نسخه تعزیه قاسم بن حسن از تعزیه‌های قدیمی ایرانی است.

شبیه‌خوانان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شمر - عمر سعد - امام حسین - قاسم - شاهزاده عبدالله - مادر قاسم - زینب - عروس (فاطمه) - ام‌لیلا.

ابزار و وسایل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

طبل - شمشیر - یک سینی - مقداری حنا - نقل - پارچه - گلاب‌پاش پر از گلاب - اسب که پارچه مشکی بر زین آن افکنده‌اند - کتل - سپر - حجله قاسم - پارچه سفید برای کفن - چند اسب.

شرح صحنه تعزیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در گوشه‌ای از میدان اشقیا (شمر - عمرسعد) با لباس اشقیا که معمولا شمر و عمرسعد چکمه‌پوشند با خود و زره، در گوشه‌ای دیگر از میدان انبیا (قاسم - شاهزاده عبدالله - مادر قاسم- زینب - عروس(فاطمه) - امام حسین - ام‌لیلا و زنان (با لباس مخصوص حرم) روی تخت و صندلی مفروش نشسته‌اند.

شرح مجلس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در این تعزیه قاسم فرزند امام حسن در آخرین لحظات عمر به خاطر وضعیت پدر، بر کنار سفره عقد می‌نشیند و سپس به میدان جنگ می‌رود و شهید می‌شود.

بخشی از تعزیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

(طبال می‌نوازد، دست شمر به علامت سکوت بالا می‌رود و طبل از نوا فرو می‌افتد.)

شمر: (با صدای غرا و خشن می‌خواند:)

هل من مبارز ای گهر و معدن سخا هل من مبارز ای شه بی‌خویش و اقربا
هل من مبارز ای که ز روی و ز موی تو پیدا سواد سوره واللیل و الضحی
هل من مبارز ای که به درد غریبی‌ات گریان تمام عالم و آدم ز ما سوی
هل من مبارز ای که به شمشیر اهل کین باید به خون خویش زنی حال دست و پا

(طبال چند دقیقه طبل جنگ می‌زند و با اشاره عمر سعد خاموش می‌شود.)

عمرسعد: (خشن و غرا)

هل من مبارز ای خلف شیر کردگار هل من مبارز ای شه بی‌خویش و اقربا
هل من مبارز ای که ز روی و ز موی تو ارکان ممکنات وجودست پایدار
هل من مبارز ای که در این دشت پرفغان امروز نوبت تو بود شیر کردگار

(طبال چند دقیقه‌ای‌طبل میزند و بعد خاموش می‌شود و در مجلس امام گفتگویی آغاز می‌شود این گفتگو گاهی نشسته، گاهی ایستاده و گاه در حال قدم زدن صورت می‌گیرد.)

امام حسین: (با لحنی سوزناک)

ای جد نامدار ز امت هزار باد هرگز کسی به ملک غریبی چون من مباد
یکجا به گوش من می‌رسد آواز العطش یک سو حرم در آه که اصغر نموده غش
من راضیم به کشته شدن در ره خدا جانم به لب برآمده از دست اشقیا

قاسم: (با لحن و صدای حزن آلود)

ای که جناب یتیم حسن فدات شود الهی آن که به قربان خاک پات شود
گره شده به دلم ظلم‌های این اعدا ز حد گذشت ستم، هر زمان ز روی جفا
عمو ز من بشنو، دست من بدامانت بده اجازه که جان را کنم به قربانت

منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]