تعزیه حضرت عباس

نسخه تعزیه حضرت عباس از تعزیه‌های نادر و بسیار قدیمی ایرانی است.


شبیه‌خوانانویرایش

شبیه‌خوانان این تعزیه از مخالف‌خوانان شامل شمر و عمر سعد و از موافق‌خوانان شامل امام حسین(ع)، زینب(س)، عباس(ع)، سکینه و امام زین‌العابدین(ع) هستند.

شرح مجلسویرایش

این تعزیه صحنه خیمه‌های حسین(ع) و کسان او و نیز اشقیا در روز عاشورا، پیش از ظهر نشان داده‌می‌شود. در گوشه‌ای از میدان شمر و عمر سعد، چکمه پوشیده با خود و زره نشسته‌اند و در گوشه‌ای دیگر اهل‌ بیت روی تخت فرش و صندلی می‌نشیند. در ابتدا سکنیه طلب آب می‌کند و حضرت عباس با مشک خالی به راه می‌فتد.

محور تعزیه بر این ماجراست که عباس چون به میدان جنگ می‌رود. حسین نیز به دنبالش روان می‌شود تا او را بازیابد و در محاربه به او یاری کند ولی این دو برادر به نیرنگ دشمنان از هم جدا می‌مانند و یکدیگر را پیدا نمی‌کنند. زمانی که امام حسین(ع) به میدان جنگ می‌رود عباس به خیمه‌گاه بازگشته و چون عباس به میدان می‌رود، حسین به خیمه‌گاه بازمی‌گردد بی آنکه یکدیگر را ببینند. نام تعزیه از همین حادثه گرفته شده و اوج فاجعه زمانی است که این دو یکدیگر را می یابند.

ابزار و وسایلویرایش

ابزار و وسایل اجرای این تعزیه شامل طبل، چند اسب، مشک برای حمل آب، لباس انبیا و اشقیا است.

بخشی از تعزیهویرایش

زمانی که حضرت عباس به شمشیر اشقیا مجروح بر زمین افتاد، امام حسین(ع) خود را به او رسانید و سر برادر را به زانو گذاشت.

عباس(ع):

بود مطلب اولم این بدان بود تا که بر پیکر خسته جان
مرا زنده ای شاه انجم سپاه مبر ای برادر سوی خیمه‌گاه
که دارم خجالت برون از حساب ز روی سکینه من از بهر آب


حسین(ع):

فغان زین سخن سوخت جان و دلم به باد فنا رفت آب و گلم
پس از تو ایا غرقه بحر غم نه من زنده باشم نه اهل حرم
بگو مطلب دیگرت با حسین که سازم روا با دو صد شور و شین


عباس(ع):

دویم مطلبم ای شهنشاه دین رسانی سلامم تو بر عابدین
بگویی که ای نور چشمان من روی چون ز کرب و بلا در وطن
به طفل یتیمم پدروار باش زهر باب او را تو غمخوار باش
دو طفل یتیمم شکسته دل است چو جغدش به ویرانه‌ها منزل است


حسین(ع):

الهی شود کور چشمم کنون نبینم کنون پیکرت غرق خون
الهی نبیند چو این دل غمین خدایا، برادر، برادر چنین
مرا شد ز داغت شکسته کمر شرار غمت سوخت پا تا به سر
خدایا ببین بهر این امتحان چه جور و جفاها کشیدم به جان
بگو ای ضیاء دو چشمان من سیم مطلبت را بوجه حسن


عباس(ع):

سیم مطلبم سینه‌ام گشت چاک یقین میبرم آرزویت به خاک
ندیدم ز جان سیر روی ترا برم ترسم این آرزوی ترا
چو پوشیده خون چشم‌های مرا بکن ز آستین پاک چشم مرا


حسین(ع):

بیا تا که من با دل دردناک کنم خون ز روی تو پاک
خدایا نظر کن به حال حسین که غرقست در ورطه‌ی شور و شین
رضا گشتم از بهر امت خدا به من هر چه رو داد در کربلا