اسید بن ‌مالک حضرمی‌

اسید بن ‌مالک حضرمی از کفار و سرسپردگان عبیدالله‌ بن‌ زیاد و یکی از سربازان عمر بن سعد در کربلا بود. او علاوه بر اینکه در قتل عبدالله‏ بن مسلم‌ بن عقیل[۱] و عبدالله ‏بن عقیل[۲] دست داشت، لباس امام را هم ربود[۳] و از جمله ده نفری بود که‌ داوطلب‌ شد تا بر بدن مطهر امام حسین (ع) اسب بتازاند.[۴]


مشخصات فردی
نقش در واقعه کربلا
نقش‌های برجسته قاتل عبدالله ‏بن مسلم‌ بن عقیل، از جمله ده نفری بود که‌ داوطلب‌ شد تا بر بدن مطهر امام حسین (ع) اسب بتازاند


زندگینامه

ابوعمرو زاهد او را ‌زنازاده‌ می‌داند.[۵] بنا به قولی او همسر طَوْعَه‌ بود[۶] که به مسلم‌ بن عقیل پناه داده بود و پسرش بلال‌ جریان را به عبدالرحمن ‌پسر محمد بن‌ اشعث‌ خبر داد. به این ترتیب عبیدالله به مخفی‌گاه مسلم پی برد.[۷] در برخی منابع از او با نام اسید حضرمی یاد شده است.

نقش در واقعه کربلا

در منابع از چند نفر به صورت انفرادی (عمرو بن‌ صُبَیح‌ صیداوی‌، عامر بن صعصعه، اسید بن مالک و زید بن رقّاد)،[۸] و نیز از لشکر کوفه به‌طور دسته‌جمعی به عنوان قاتل عبدالله ‏بن مسلم‌ بن عقیل یاد شده است. چند تن عضو جوخه تیرباران امام بودند یکی از آنان اسید بن ‌مالک حضرمی بود.

گرفتن صله از عبیدالله‌ بن‌ زیاد‌

اسید بن‌ مالک به دلیل اینکه بر پیکر مقدس امام اسب تازانده بود، برای گرفتن صله از عبیدالله‌ بن‌ زیاد‌ در دارالاماره روبه‌روی عبیدالله‌ ایستاد و این‌ شعر را خواند:[۹]

نَحْن‌ُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهرِ
بِکل‌ِّ یعْبُوب‌ٍ شَدیدِ الاَسرِ

ماییم‌ آن‌ کسانی‌ که‌ استخوان‌های‌ سینه‌اش‌ را پس‌ از پشتش‌ با اسب‌های‌ تیز رو، بلند قامت‌ و قوی‌ هیکل‌ در هم‌ شکستیم‌.

ابن‌ زیاد فرمان‌ داد تا جایزه‌ ناچیزی‌ به‌ او بدهند.

مرگ

مختار این گروه ده نفره را دستگیر کرد و دستور داد همه را به پشت بخوابانند و با میخ‌های آهنین دست و پایشان را به زمین بکوبند و دستور داد اسب‌هایی با نعل آهنین بر بدن‌های پلید آنان تاختند و آنقدر ادامه دادند تا به هلاکت رسیدند. سپس جسدهای آنان را سوزاندند.[۱۰]

منبع

مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 261-263.

پی نوشت

  1. - ر.ک : کتاب نسب قریش، ص45؛ تاریخ خلیفه بن خیاط، ص145؛ المعارف، ص204؛ تاریخ طبری، ج5، ص469؛ مقاتل الطالبیین، ص92؛ رجال طوسی، ص80؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص93؛ شرح الاخبار، ص195؛ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج1، ص339.
  2. - الطبقات الکبری، ج5، ص477.
  3. - انساب الاشراف، ج3، ص409.
  4. - اللهوف، ص121،112؛ بحار الانوار، ج45، ص374،60.
  5. - اللهوف، ص121،112؛ بحار الانوار، ج45، ص374،60.
  6. - ر.ک : تاریخ طبری، ج5، ص371؛ مقاتل الطالبیین، ص104؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص31؛ تجارب الامم، ج2، ص50.
  7. - ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص338؛ الاخبار الطوال، ص240؛ تاریخ طبری، ج5، ص350-353؛ الفتوح، ج5، ص50؛ مقاتل الطالبیین، ص104؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص29.
  8. - ر.ک : کتاب نسب قریش، ص45؛ تاریخ خلیفه بن خیاط، ص145؛ الطبقات الکبری، ج5، ص475؛ المعارف، ص204؛ تاریخ طبری، ج5، ص468؛ مقاتل الطالبیین، ص92؛ رجال طوسی، ص80؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص92؛ شرح الاخبار، ص195؛ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج1، ص339.
  9. - اللهوف، ص54.
  10. - اللهوف، ص54.