اسارت

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۹ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

دستگیر کردن، افرادى از لشکر مخالف یا افراد عادى را در جنگها بعنوان اسیر گرفتن و برده ساختن.

در جنگهاى صدر اسلام نیز گروهى از کفّار، اسیر گرفته مى‌شدند، یا بعضى از مسلمانان به اسارت مشرکین در مى‌آمدند. در حادثۀ کربلا،این فاجعه که اهل بیت امام حسین (ع) را پس از عاشورا اسیر گرفته و شهر به شهر گرداندند [۱] و در کوفه و شام به نمایش گذاشتند، نقض آشکار قوانین اسلام بود؛ چرا که هم اسیر گرفتن مسلمان صحیح نیست و هم اسیر کردن زن مسلمان. آنگونه که على (ع) نیز در جنگ جمل،اسیر کردن را روا نشمرد و عایشه را همراه عدّه‌اى زن به شهر خودش بازگرداند. البته بسر بن ارطاة به دستور معاویه بر یمن حمله کرد و زنان مسلمان را به اسارت گرفت. به اسیرى بردن عترت پیامبر در دورۀ حکومت اموى،اهانت به مقدّسات دین بود، تا آنجا که در دربار شام، یکى از شامیان از یزید مى‌خواست که فاطمه (س) دختر سید الشهدا (ع) را بعنوان کنیز، به او ببخشد! که با اخطار حضرت زینب (س) رو به رو شد. [۲]

گرچه یزید، اهل بیت امام حسین (ع) را براى ترساندن مردم دیگر اسیر کرد و شهر به شهر با خفّت و خوارى گرداند، ولى این دودمان عزت و آزادگى، از اسارت هم بعنوان سلاحى در مبارزه با باطل و افشاى چهرۀ دشمن استفاده کردند و با خطبه‌ها و سخنرانیهاى بیدارگرشان حیلۀ دشمن را نقش بر آب کردند. خطابه‌هاى زینب کبرى و امام سجاد (ع) و دختر امام حسین (ع) در کوفه و شام، نمونه‌اى از مبارزه در اسارت بود. حضرت زینب (س)، حتّى در مجلس یزید و پیش روى او به این اسیر گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دین او اعتراض کرد:

«أ ظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الأرض و آفاق السّماء،فاصبحنا نساق کما تساق الاسارى انّ بنا على اللّه هوانا...آمن العدل یا بن الطّلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول اللّه سبایا قد هتکت ستورهنّ و ابدیت وجوههنّ تحدو بهنّ الاعداء من بلد الى بلد و یستشرفهنّ اهل المناهل و المعاقل...» [۳]

مى‌توان گفت امام حسین (ع) با تدبیر و حسابگرى دقیق، زنان و فرزندان را همراه خود به کربلا برد، تا راوى رنجها و گزارشگر صحنه‌هاى عاشورا و پیام رسان خون شهیدان باشند و سلطۀ یزیدى نتواند بر آن جنایت عظیم، پرده بکشد یا قضایا را به گونه‌اى وانمود کند. از این رو، وقتى ابن عباس به سید الشهدا (ع) گفت چرا زنان و کودکان را به عراق مى‌برى، پاسخ داد:

«قد شاء اللّه ان یراهنّ سبایا...» [۴]

خدا خواسته که آنان را اسیر ببیند.

این اشاره به همان برنامۀ حساب شده است. به گفتۀ مرحوم مرحوم کاشف الغطاء:اگر حسین و فرزندان او کشته مى‌شدند، ولى آن سخنرانی‌ها و افشاگری‌هاى اهل بیت (ع) در آن موقعیّت‌هاى حسّاس نبود، آن آثار و اهدافى که امام حسین در واژگون ساختن حکومت یزیدى داشت محقّق نمى‌شد. [۵]

اسارت اهل بیت با آن وضع رقت‌بار، عواطف مردم را به نفع جبهۀ حق و به زیان حکومت یزید برانگیخت و سخنان زینب (س) و سجاد (ع) در طول اسارت، لذّت پیروزى نظامى را در ذائقۀ یزید و ابن زیاد، چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحریف تاریخ را گرفت و به بازماندگان و خانواده‌هاى شهدا درس داد که شهیدان با خونشان و بازماندگان با رساندن پیام خون، باید حق را یارى کنند، شهیدان کارى حسینى کنند و ماندگان، کارى زینبى! اسارت، هرگز به معناى تسلیم شدن و انگیزه و هدف را فراموش کردن نیست.

زینب (ع) قافله سالار کاروان اسارت بود و مردانه و صبورانه، آن دوران تلخ را به پایان رساند.


ما وارث شهادت و ایثاریم بنیانگذار عزّت و آزادى ما شور پرشرارۀ ایمانیم آنجا که نیست جرأت فریادى
در بطن این اسارت ما خفته است آزادى تمام گرفتاران مرگ پرافتخار پدرهامان سرمایۀ حیات هدفداران
رفتیم پیشواز اسارتها تا کاخهاى ظلم براندازیم تا در زمان قحطى حق‌جویان آبى به آسیاب حق اندازیم
ما رهسپار شهر خموشانیم شهرى که سایه‌بان زده از وحشت شاید به تازیانۀ یک فریاد بیدارشان کنیم، از این غفلت
در کوفه و دمشق بپا سازیم طوفانى از وزیدن صرصرها هر جا که شهر خفته و تاریکى است روشن کنیم جلوۀ اخگرها [۶]

منابع

  • برگرفته از جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 43-45.

پی نوشت

  1. بحار الأنوار،ج 45،ص 58.
  2. تاریخ طبرى(چاپ قاهره)،ج 4،ص 353.
  3. مقتل الحسین،مقرّم،ص 462.
  4. حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 297.
  5. همان،ص 298.
  6. قبلۀ این قبیله(از مؤلّف)،ص 96.