احمد جام‌

احمد بن محمد بن جریر ملقب به شیخ الاسلام معین الدّین و مکنّی به ابی نصر و معروف به «احمد جام» شیخ ژنده پیل و اهل عرفان به سال 441 ه.ق در «انامق» [۱] متولد شد.

احمد جام‌
احمد جام.jpg
نام اصلی احمد بن محمد بن جریر
زادروز 441 ه.ق
انامق از دیار ترشیز یا کاشمر فعلی
مرگ 536 هجری
نام(های)
دیگر
ملقب = شیخ الاسلام معین الدّین و مکنّی به ابی نصر
تخلص احمد جام

زندگینامهویرایش

هدایت می‌نویسد: «در کتب معرفت دو کس را شیخ الاسلام لقب داده‌اند اول خواجه عبد اللّه انصاری که او را پیر هری نیز خوانند و از آن پس شیخ بزرگ احمد جامی که از مشاهیر و مشایخ بود و حالاتش علی التفصیل در کتب قوم مرقوم است و از او کرامات عالیه نقل کرده‌اند و چند تن فرزند از او به وجود آمده که همه عالم عامل و عارف کامل و صاحب فضل و تصانیف عالیه بوده‌اند.»

ابو نصر در بدو حال با اهل لهو و لعب زندگانی می‌نمود، امّا در بیست و دو سالگی جذبه‌ای از جذبات الهی به وی رسید و حالتی غریب و کششی عجیب دریافت و جامی از خم خانه‌ی شراب محبت کشید و به مقام توبه و انابه و ندامت رسید و شوریده و مجذوب گردید. پدر و مادر و وطن را گذاشته به جانب کوه شتافت و در آنجا به خدمت حضرت خضر (ع) رسیده تلقین ذکر یافت و هیجده سال در کوه به ریاضت و عبادت مشغول بود و بعد از چهل سالگی به خلق و آبادی رجوع فرمود، و طالبان را راه توبه و تلقین ذکر خفی و تربیت در طریقت و وصول به حقیقت نمود. [۲] شیخ ابو سعید ابی الخیر زمان رحلت خود وصیت کرد که: «خرقه‌ی مرا به چنین جوانی جامی که در فلان هنگام به خانقاه من آید بسپارید» و هم گفته که: «علم ولایت ما را بر بام خانه‌ی خماری کوفتند.»

کرامات شیخ احمد بسیار است و معاصرین وی از عرفا شیخ ابو القاسم گرگانی و از حکما ابو علی سینای بلخی است از تألیفات او کتاب «سراج السائرین» است. وی «دیوان اشعاری» دارد که مشتمل بر مناقب ائمه اطهار (ع) است. ابو نصر به سال 536 هجری وفات یافت. [۳]

اشعارویرایش

ای ز مهر حیدرم هر لحظه در دل صد صفاست‌ از پی حیدر حسن ما را امامی رهنماست
همچو کلب افتاده‌ام بر خاک درگاه حسین‌ خاک نعلین او اندر دو چشمم توتیاست
عابدین تاج سر و باقر دو چشم روشنست‌ دین جعفر بر حقست و مذهب موسی رواست
ای موالی وصف سلطان خراسان را شنو ذرّه‌ای از خاک قبرش دردمندان را شفاست
پیشوای مؤمنانست ای مسلمانان تقی‌ گر نقی را دوستداری در همه مذهب رواست
عسکری نور دو چشم عالمست و آدمست‌ همچو مهدی یک سپهسالار در عالم کجاست
قلعه خیبر گرفته آن شهنشاه عرب‌ آنکه در بازوی حیدر نامه‌ی از لافتاست
شاعران از بهر سیم و زر سخن‌ها گفته‌اند «احمد جامی» غلام خاصّ شاه اولیاست [۴]

منابعویرایش

پی نوشتویرایش

  1. انامق: موضعی از مواضع ترشیز.
  2. مجالس المؤمنین؛ ج 2، ص 39.
  3. کشف الظنون؛ ذیل مفتاح النجاة.
  4. مجالس المؤمنین؛ ج 2، ص 39 و 40.