ابوالقاسم زاهی‌

نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۲ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''اشاره''' علی بن اسحاق بن خلف قطّان بغدادی مکنّی به ابو القاسم شاعر مشهور بغد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اشاره

علی بن اسحاق بن خلف قطّان بغدادی مکنّی به ابو القاسم شاعر مشهور بغداد است. او در بیستم ماه صفر سال 318 ه. ق.

متولد شد و در محله‌ی کرخ در قطعه زمین ربیع [۱] سکونت داشت و به «زاهی» شهرت یافته بود.

بنا به گفته یاقوت حموی از «زاه» نیشابور است. وی قصیده‌های نیکو و نمکین می‌سرود. و تشبیه و دیگر صنایع شعری را نیکو می‌دانست. وی شاعر فوق‌العاده‌ای بود که اشعارش در چهار بخش می‌باشد و بیشتر اشعارش درباره‌ی اهل بیت پیامبر (ص) بود و به مذهب آنان متدیّن و با مهرشان پاداش رسالت را می‌پرداخت.

زاهی روز چهارشنبه 20 جمادی الاولی سال 352 هجری وفات یافت و در مقابر قریش دفن شد. [۲]


مدح اهل بیت (ع):


1- یا لائمی فی الولا هل أنت تعتبربمن یوالی رسول اللّه أو یذر؟

2- قوم لو أنّ البحار تنزف بالأقلام مشقا و أقلام الدّنا شجر

3- و الإنس و الجنّ کتّاب لفضلهم‌و الصحف ما احتوت الآصال و البکر

4- لم یکتبوا العشر بل لم یعد جهدهم‌فی ذلک الفضل إلّا و هو محتقر

5- أهل الفخار و أقطاب المدار و من‌أضحت لامرهم الأیّام تأتمر

6- هم آل أحمد و الصید الجحاجحة الزهر الغطارفة العلویّة الغرر

7- و البیض من هاشم و الاکرمون اولواالفضل الجلیل و من سادت بهم مضر

8- فافطن بعقلک هل فی القدر غیرهم؟قوم یکاد إلیهم یرجع القدر

9- اعطوا الصفانهلا اعطوا النبوّة من‌قبل المزاج فلم یلحق بهم کدر

10- و توّجوا شرفا ما مثله شرف‌و قلّدوا خطرا ما مثله خطر

11- حسبی بهم حججا للّه واضحةیجری الصّلاة علیهم أینما ذکروا

12- هم دوحة المجد و الأوراق شیعتهم‌و المصطفی الأصل و الذریّة الثمر [۳]

13- یا آل أحمد ماذا کان جرمکم؟فکلّ أرواحکم بالسیف تنتزع

14- تلفی جموعکم شتیّ مفرّقةبین العباد و شمل الناس مجمتع

15- و تستباحون أقمارا منکّسةتهوی و أرؤسها بالسّمر تقترع

16- ألستم خیر من قام الرّشاد بکم‌و قوّضت سنن التضلیل و البدع؟!

17- و وحّد الصمد الأعلی بهدیکم‌إذ کنتم علما للرّشد یتّبع؟

18- ما للحوادث لا تجری بظالمکم؟ما للمصائب عنکم لیس ترتدع

19- منکم طرید و مقتول علی ظمأو منکم دنف بالسمر منصرع

20- و هارب فی أقاصی الغرب مغترب‌و دارع بدم اللبّات مندرع

21- و من محرّق جسم لا یزار له‌قبر و لا مشهد یأتیه مرتدع

22- و إن نسیت فلا أنسی الحسین و قدمالت إلیه جنود الشرک تقترع

23- فجسمه لحوامی الخیل مطرّدو رأسه لسنان السّمر مرتفع [۴]

24- بنو المصطفی تفنون بالسیف عنوةو یسلمنی طیف الهجوع فأهجع؟

25- ظلمتم و ذبّحتم و قسّم فیئکم‌و جار علیکم من لکم کان یخضع

26- فما بقعة فی الأرض شرقا و مغرباو إلّا لکم فیه قتیل و مصرع [۵]


1- ای ملامت‌گر من، در ولای اهل بیت آیا با دوستی پیامبر موافقی یا مخالف؟

2- قومی که هرگاه با قلم‌ها برای نوشتن از دریاها استفاده کنند و درختهای دنیا قلم گردد.

3- و انس و جن نویسنده فضائلشان باشد و ظرفیت صبح و شام صفحه کاغذ باشد.

4- به اندازه یک دهم فضائلشان را نمی‌گنجد، بل جهد و کوششان در برابر فضل آنها، ناچیز است.

5- افتخارآفرینان و مرکز و مدار جهان که روزگار به امرشان می‌گردد.

6- دودمان احمد، بزرگ سادات درخشان، جوانان علوی سپیده چهره.

7- سپیدان بنی هاشم و جوانمردان با فضیلت، بزرگانی که دودمان" نضر" به بزرگی آنان نازند.

8- با عقلت بیندیش، آیا کسی دیگر به قدر آنان رسد، قومی که تقدیر الهی را به کف گرفته‌اند.

9- به اینان، قبل از خلقتشان صفا عطا شد و نبوّت چون آب صافی بی‌کدر داده شده است.

10- و آنان را تاج شرافتی بی‌مانند و بزرگواری و شخصیت بی‌رقیبی عطا گردیده است.

11- مرا این‌گونه حجّت‌های واضح الهی بسنده است، اینان‌که هرگاه یاد شوند درود بر آنها فرستید.

12- اینان درخت عظمت‌اند و شیعیانشان برگهای آن. ریشه‌ی این درخت مصطفی (ص) و ذریه‌ی او میوه‌ی آنند.

13- ای دودمان احمد، گناه شما چه بوده است که باید ارواح شما با شمشیر از بدنتان جدا شود.

14- اجتماع شما را با سنگ تفرقه میان مردم به جدایی انداخته‌اند، در حالی‌که اجتماع مردم بهم پیوسته باشند.

15- ماههای چهره‌ی شما از بدنهایتان به زیر افتاده و سرها بر سر شاخسار نیزه‌ها قرار گرفته است.

16- آیا شما بهترین رهبر هدایت نبودید؟ آیا شما روش گمراهی و بدعت را نشکستید؟

17- آیا خدای یگانه، بی‌نیاز و برتر، به راهنمایی شما که پرچم‌دار و مقتدای هدایتید به یگانگی پرستیده شد؟

18- پس چرا حوادث بر دشمنان ستمگر شما، نمی‌گذرد و چرا مصیبت‌ها از شما دست برنمی‌دارد؟

19- بعضی از شما روی خاک افتاده و با لب تشنه کشته شده‌اید و پاره‌ای سر بریده‌اش فراز نیزه است.

20- برخی در بلاد غربت، دورترین نقطه مغرب گریخته و با خون‌های لاله‌گون، بر خود زره بسته است.

21- کسانی از شما را سوزانده و خاکسترش بر باد رفته که قبری و آرامگاهی برای توبه‌کنندگان مشهدش به جای نگذاشته‌اند.

22- اگر همه را فراموش کنم، چگونه حسین را که سپاه شرک با کوبیدن شمشیر و نیزه بر او تاختند، توانم فراموش کرد.

23- پیکرش برای تاختن اسبان سیاه، روی خاک افتاده و سرش برفراز نیزه‌ها جای گرفته است.

24- ای فرزندان مصطفی! با شمشیر بر شما حمله کنند و من به خواب آرام رفته، شب استراحت کنم؟

25- شما را ستم کنند، بکشند و اموالتان تقسیم گردد و در برابر این همه جور و جفا چه کس بر شما خضوع کند و حق شما را ادا نماید؟

26- هیچ سرزمینی در شرق و غرب نباشد مگر این‌که کشته‌ای از شما یا به خاک‌افتاده‌ای در آن باشد.


مرثیه‌ی حسین شهید (ع):


1- اعاتب عینی إذا أقصرت‌و أفنی دموعی إذا ماجرت

2- لذکراکم یا بنی المصطفی‌دموعی علی الخطّ قد سطّرت

3- لکم و علیکم جفت غمضهاجفونی عن النوم و استشعرت

4- امثّل أجسادکم بالعراق‌و فیها الأسنّة قد کسّرت

5- أمثّلکم فی عراص الطفوف‌بدورا تکسّف إذ أقمرت

6- غدت أرض یثرب من جمعکم‌کخطّ الصحیفة إذ أقفرت

7- و أضحی بکم کربلا مغرباکزهر النجوم إذا غوّرت

8- کأنّی بزینب حول الحسین‌و منها الذوائب قد نشّرت

9- تمرّغ فی نحره وجههاو تبدی من الوجد ما أضمرت

10- و فاطمة عقلها طایرإذ السوط فی جنبها أبصرت

11- و للسبط فوق الثری جثّةبفیض دم النحر قد عقّرت

12- و أرؤسهم فوق سمر القناکمثل الغصون إذا أثمرت

13- و رأس الحسین أمام الرّفاق‌کغرّة صبح إذا أسفرت [۶]

14- ابکی یا عین ابکی آل رسول اللّه حتّی تخدّ منک الخدود

15- و تقلّب یا قلب فی ضرم الحزن‌فما فی الشجا لهم تفنید

16- فهم النخل باسقات کما قال‌سوام لهنّ طلع نضید

17- و هم فی الکتاب زیتونة النورو فیها لکلّ نار وقود

18- و بأسمائهم إذا ذکر اللّه‌بأسمائه اقتران أکید

19- غادرتهم حوادث الدّهر صرعی‌کلّ شهم بالنفس منه یجود

20- لست أنسی الحسین فی کربلاءو هو ظام بین الأعادی وحید

21- ساجد یلثم الثرا و علیه‌قضب الهند رکّع و سجود

22- یطلب الماء و الفرات قریب‌و یری الماء و هو عنه بعید

23- یا بنی الغدر من قتلتم؟ لعمری‌قد قتلتم من قام فیه الوجود [۷]


1- هرگاه از گریه چشمانم کوتاهی کند، توبیخش کنم و چون سرشکم جاری شود تا پایان بگریم.

2- به یاد شما ای فرزندان مصطفی سرشکم به چهره رقم کشیده است.

3- برای شما و بر شما پلکهایم از بهم آمدن سر باززده نخوابید و هشیار مانده است.

4- من برای پیکرهای شما که در عراق نیزه‌ها بر آنها کارگر شده، خوردش کرده، تشبیهی ندارم.

5- و شما را در عرصه‌ی کربلا، به ماههای درخشنده‌ای که کسوف کند مانند کرده‌ام؟

6- دیگر سرزمین مدینه از جمع شما خالی شد مانند لوحه‌ای است که خطوطش را بزدائید.

7- و زمین کربلا با شما عملی کرد، مانند درخشنده ستارگانی که فرو ریزد.

8- گویا زینب را می‌بینم گرد حسین با گیسوانی پریشان است.

9- صورت به رگهای بریده گردنش فرو برده و آه و ناله از دل دردمندش بیرون می‌دهد.

10- و می‌بینم فاطمه را حیران است وقتی تازیانه به پهلوی زینبش می‌خورد.

11- و سبط پیامبر را که پیکرش روی خاکها مانند قربانی سربریده فتاده است.

12- و سرهای بریده آنان برفراز نیزه‌ها همان شاخسارهای میوه‌دار است.

13- و سر حسین در پیشاپیش سایر سرها مانند سپیدی صبح می‌درخشد.

14- ای دیده‌ها سرشک فرو بارید، سرشک فرو بارید بر آل پیامبر خدا تا گونه‌ها از آن‌ها اثر پذیرد.

15- و ای دلها در آتش اندوه زیر و بالا شوید که اندوه آنان را پایانی نیست.

16- از آن‌جا به نخل‌های بلند خوش‌ترکیب که شکوفه‌هایش بهم بسته، تعبیر شده است. [۸]

17- از آنان در کتاب الهی به زیتون نور و برای روشنی فروغ هدایت به کانون نورانی، تعبیر شده است.

18- اسامی آنان چون یاد خدا شود به اسامی خدا به شدت مقرون گردد.

19- حوادث روزگار هریک از آن بزرگواران را به خاک انداخته و به فزع افتاده‌اند.

20- من حسین را در کربلا فراموش نمی‌کنم در حالی‌که بین دشمنان تشنه و تنها است.

21- و در حال سجود صورت بر خاک نهاده و به رکوع و سجود پردازد و شمشیر آبدار بر او کشیده‌اند.

22- با نزدیکی آب فرات، آب می‌جوید و آن را می‌بیند، ولی از آب دور است.

23- ای ستمگران می‌دانید چه کسی را کشتید؟ به جانم سوگند کسی را کشته‌اید که هستی در وجودش خلاصه شده است.


مدح اهل بیت (ع):


1- قوم سماؤهم السیوف و أرضهم‌أعداؤهم و دم النّحور بحورها

2- یستمطرون من العجاج سحائباصوب الحتوف علی الزحوف مطیرها

3- و حنادس الفتن التی إن أظلمت‌فشموسها آرائهم و بدورها

4- ملکوا الجنان بفضلهم فریاضهاطرّا لهم و خیامها و قصورها

5- و إذا الذّنوب تضاعفت فبحبّهم‌یعطی الأمان أخا الذنوب غفورها

6- تلک النجوم الزّهر فی أبراجهاو من السنین بهم تتمّ شهورها [۹]


1- من از قومی سخن می‌گویم که آسمانشان شمشیر و زمینشان دشمنان و خون گلوهای دشمنان دریاهای آنانست.

2- از گرد و غبار نبرد به عنوان ابر، باران می‌طلبند. باران مرگ بر گروه دشمنانشان.

3- و چون تاریکی‌های فتنه، تیرگی فزاید، خورشید و ماه آن را آراء و افکارشان تشکیل دهد.

4- به فضل اینان می‌توان بهشت را خرید و باغهای آن‌همه و خیام و قصورشان از آن آنها است.

5- وقتی گناهان متراکم شد به مهر آنان گنهکار می‌تواند غفران یابد.

6- اینان اختران رخشان در برج‌های فلک و سال، به تعداد آنان ماههایش تکمیل می‌شود.




منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج‌1،ص:136-140.



پی نوشت

  1. نسبت به ربیع بن یونس پرده‌دار مولای منصور و پدر وزیر «فضل بن ربیع» است.
  2. تاریخ بغداد؛ ج 11، ص 350. دائرة المعارف بستانی؛ ج 9، ص 161. اعلام زرکلی؛ ج 2، ص 695. مجالس المؤمنین؛ ص 495.
  3. الغدیر؛ ج 3، ص 395 و 396.
  4. همان؛ ص 396.
  5. همان؛ ص 397.
  6. همانجا. ادب الطف؛ ج 2، ص 51.
  7. الغدیر؛ ج 3، ص 397 و 398. ادب الطف؛ ج 2، ص 52.
  8. اشاره به آیه 10 سوره ق «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ» و نیز نخل‌های بلند خرما که میوه‌ی آن منظّم روی هم چیده شده است برانگیختیم.
  9. الغدیر؛ ج 3، ص 398.