سید جعفر حلی‌

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سید جعفر حلی‌
زادروز 1277 ه. ق.
قریه‌ای در نزدیکی حلّه به نام قریه‌ی سادة
مرگ 1315 ه. ق.
جایگاه خاکسپاری وادی السّلام نجف
پیشه شاعر
دیوان سروده‌ها سحر بابل و سجع البلابل
استاد فاضل شریبانی

سیّد جعفر کمال الدّین حلّی نجفی از شعرای شیعی است.

زندگینامه

سیّد جعفر کمال الدّین حلّی نجفی به سال 1277 ه. ق. در قریه‌ای در نزدیکی حلّه به نام قریه‌ی «سادة» متولد شد. سید جعفر در جوانی به نجف هجرت کرد، فقه و اصول را از آقا رضا همدانی و میرزا حسین خلیلی فراگرفت. از شاگردان برجسته‌ی فاضل شریبانی بود. وی در شعر دستی توانا داشت.

او در سال 1315 ه. ق. وفات یافت و در وادی السّلام نجف دفن شد. [۱] پس از وفاتش برادرش سید هاشم اشعار وی را در دیوانی گرد آورد و به نام «سحر بابل و سجع البلابل» در صیدا به چاپ رسانده است (1331 ق). در طبع این کتاب شیخ محمد کاشف الغطا نیز دخالت داشته و مقدمه‌ای نیز بر آن نوشته است. این دیوان مشتمل بر مدایح و مراثی می‌باشد. [۲]

نمونه اشعار

1- و تعطّل الفلک المدار کأنماهو قطبه و علیه کان یدور

2- فکأنما بیض الحدود بواسمابیض الخدود لها ابتسمن ثغور [۳]


1- فلک از گردش بازایستاد گویی که او (امام حسین (ع)) مرکز فلک بود و فلک به دور او می‌چرخید.

2- گویی شمشیرها به او تبسّم می‌کردند و زخم روی گونه‌ی سفید او نیز به شمشیرها لبخند می‌زد.


1- متقلّدین صوارما هندیّةمن عزمهم طبعت فلیس تکهم

2- إن أبرقت رعدت فرائص کلّ ذی‌بأس و أمطر من جوانبها الدّم

3- عبست وجوه القوم خوف الموت و العبّاس فیهم ضاحک یتبسم

4- قلب الیمین علی الشمال و غاص فی‌الأوساط یحصد بالرؤس و یحطم

5- و ثنی أبو الفضل الفوارس نکّصافرأوا أشدّ ثباتهم أن یهزموا

6- ما کرّ ذو بأس له متقدماإلا و فرّ و رأسه المتقدم [۴]


1- آنان (یاران امام حسین «ع») شمشیرهای هندی را حمایل کرده بودند و شمشیرهایشان از اراده‌ی آنها الهام گرفته بود. زیرا این شمشیرها مانند خود آنان خستگی نمی‌پذیرفت.

2- هنگامی‌که شمشیرهایشان برق می‌زد، قهرمانان نیرومند دشمن فریاد می‌زدند و می‌گریختند و پهلویشان دریده می‌شد.

3- دشمن از بیم مرگ چهره‌اش دژم بود و عبّاس (ع) در میان میدان تبسّم بر لب داشت.

4- از چپ و راست و قلب سپاه، نظم لشکر گسیخته شد و عبّاس (ع) آنان را درو می‌کرد و می‌کوبید.

5- او (عبّاس «ع») سواران را درهم کوبید و آنان را به عقب راند و آنها بالاترین استواری و پایداری خود را در فرار دیدند.

6- هیچ قهرمانی با او روبرو نشد مگر این‌که گریخت و هنگام گریز، سرش از تنش جلوتر می‌دوید.

منابع

پی نوشت

  1. همان؛ ص 101.
  2. اعیان الشیعه؛ ج 4، ص 97.
  3. ادب الطف؛ ج 8، ص 113.
  4. همان؛ ص 110 و 111.