سقایى

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یکى از منصبهاى حضرت عباس(ع)در عاشورا سقایی بود.

فضیلت

اصل آب‌رسانى به تشنگان در تعالیم دینى بسیار پسندیده است. امام صادق(ع)فرموده است: «افضل الصدقة ابراد کبد حراء» برترین صدقه،خنک کردن جگر سوخته و تشنه است.و نیز فرموده است:«من سقى الماء فى موضع یوجد فیه الماء کان کمن اعتق رقبة و من سقى الماء فى موضع لا یوجد فیه الماء کان کمن احیى نفسا و من احیى نفسا فکأنما احیى الناس جمیعا»هر که در جایى که آب هست مردم را سیراب کند،گویا برده‌اى را آزاد کرده است و هر که آب دهد در جایى که آب نیست،گویا کسى را زنده ساخته است و کسى که یک نفر را زنده کند،گویا به همۀ مردم حیات بخشیده است.و در روایت دیگرى از امام باقر(ع)است که خداوند سقایى براى جگرهاى تشنه را دوست مى‌دارد:«ان الله یحب ابراد الکبد الحراء». [۱]

سقای کربلا

در کربلا، آب‌رسانى به خیمه‌ها و حرم سیدالشهدا(ع) بر عهدۀ اباالفضل(ع) بود و او را لقب «سقاى دشت کربلا»داده‌اند، مثل لقب قمر بنى هاشم،یا علمدار حسین:«و کان العباس السقاء،قمر بنى هاشم،صاحب لواء الحسین...» [۲]

در ایام عاشورا و محرم نیز،عده‌اى به یاد آن حماسه و به نشانۀ سقایى حضرت عباس و تشنگى اهل بیت،به سقایى و آب دادن به مردم و دسته‌هاى عزادار مى‌پردازند،چه با مشک،چه با آماده‌سازى منبع آب در معابر عمومى،یا تهیۀ آب خنک.و این را پیروى از شیوۀ مردانگى علمدار کربلا مى‌دانند.البته سقایى،به معناى فروش آب و تقسیم آب در خانه‌ها هم به عنوان یک حرفه،گفته مى‌شده است.سقاى کربلا،آن چنان فتوت داشت که با لب تشنه وارد فرات شد ولى خود،آب نخورد و ایثارگرى را به اوج رساند و عاقبت هم روز عاشورا،جان را در راه آب‌آورى براى ذریۀ تشنه‌کام پیامبر از دست داد و دستانش قلم شد و مشک پرآب را نتوانست به خیام حسینى برساند و در کنار فرات،بر خاک افتاد.


بر توسن موج خشم،آوا زده بود مانند على بر صف هیجا زده بود
آبى مگر آورد حرم را ز فرات سقاى حسین،دل به دریا زده بود
سقاى کربلا و علمدار شاه دین فرزند شیر حق و هُژَبرِ کُنامها
با کام تشنه آب ننوشیدى از فرات یاد لب حسین و دگر تشنه‌کامها
افسوس شد امید تو از آب، ناامید با اینکه شد ز جانب تو اهتمامها
دستت جدا شد از تن و دست خدا شدى حق در عوض سپرد به دستت زمامها [۳]


سقاخانه

به محلى که مخصوص آب دادن به عزاداران و هیأتهاست،یا به ظرف بزرگى از سنگ که مخصوص این کار،تراشیده مى‌شد،«سقاخانه»گفته مى‌شد.به نوشتۀ لغت نامۀ دهخدا:

محلى که در آن آب ریزند که تشنگان خود را سیراب نمایند،جایى که در آنجا براى تشنگان آب ذخیره کنند و آنجا را متبرک دانند.

منبع

پی‌نوشت

  1. هر سه حدیث در وسائل الشیعة،ج ۶،ص ۳۳۰ و ۳۳۱.
  2. بحار الأنوار،ج ۴۵،ص ۴۰.
  3. سید رضا بهشتى«دریا».