سید اکبر میرجعفری
سید اکبر میر جعفری شاعر معاصر ایرانی است. وی در شعر بیشتر تمایل به کار در شعر کلاسیک و در قالب غزل و مثنوی دارد.
سید اکبر میر جعفری | |
---|---|
زادروز | 1348 ه.ش اردستان |
محل زندگی | قم |
دربارهی شاعر
سید اکبر میر جعفری فرزند ولی اللّه در سال 1348 ه. ش در زواره اردستان دیده به جهان گشود. وی در شهر مقدس قم نشو و نما یافت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر به پایان برد، و ادامهی تحصیلات را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران پی گرفت و فارغ التحصیل شد.
میر جعفری از سال 1371 شمسی با چاپ اشعارش در مطبوعات کشور رسما به جرگهی شاعران پیوست. مجموعهی اشعار ایشان در کتاب «گزیده ادبیات معاصر شماره 61» به چاپ رسیده است. کتاب نثری با عنوان «حرفی از جنس زمان» که تحلیل شعر بعد از انقلاب اسلامی است، را نیز در کارنامه خود دارد وی هم چنین در تألیف کتب ادبیات فارسی دوره دبیرستان به عنوان کمک مؤلف همکاری نموده است.
ایشان هم اکنون به عنوان کارشناس دفتر تألیف و برنامهریزی کتابهای درسی به کار اشتغال دارد.
اشعار
از زخم مشک آب:
این را نسیم گفت شامی که میوزید | طوفان شکست خورد ای شاخههای بید! | |
پیچیده در غبار، آورد بیسوار | پیغام خویش را اسبی که میورزید | |
آخر خدای عشق از خون خود گذشت | او را شهید خواست او را شهید دید! | |
ساقی رقیه را با چشم خویش دید | کز زخم مشک آب بر خاک میچکید | |
لب تشنه کشتهاید مهمان خویش را | ای قوم با یزید الطافتان مزید! | |
اینک نماز و خون آغشته درهماند | قاضی شریحها! فتوا نمیدهید؟! | |
حق السّکوت قوم، یک لقمه قوت قوم | کمکم زیاد شد از جانب یزید | |
این را نسیم گفت صبحی که میوزید | ای شاخههای بید طوفان به پا کنید |
وزش فرات:
تا آفتاب از حرکات تو میوزد | از سمت سیب عطر صفات تو میوزد | |
دل میدهیم، پنجره را باز میکنیم | باران گرفته یا کلمات تو میوزد | |
دل میشویم، محض تپیدن به پای تو | بر خاک کوچهای که حیات تو میوزد | |
اینک چقدر بوی شهادت، چه قدر صبح | اینک چقدر از نفحات تو میوزد | |
امشب بهار میدمد از خون روشنت | فردا بهشت از برکات تو میوزد | |
من ایستادهام به تماشای زیستن | جایی که موجموج فرات تو میوزد | |
با هر اذان به یاد همان ظهر چاکچاک | گیسوی خونچکان صلات تو میوزد | |
کشتی شکستگان تو را بیم موج نیست | آن جا که بادبان نجات تو میوزد |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1661.