احمد سمیع
احمد سمیع، متخلص به «سائل اهوازی» در فروردین ماه سال 1338 میان خانوادهای مذهبی در شهر اهواز متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
احمد سمیع | |
---|---|
زادروز | فروردین ماه سال 1338 ه.ش اهواز |
ملیت | ایرانی |
کتابها | «سرچشمه اشک»، «صحیفه غم» در دو جلد، «سوگواره» در سه جلد، «صحیفه شادی»، «ارمغان بیقراری»، «زمزمههای عشق» در دو جلد، «نی ناله عشاق»، «دل نغمهها»، «شرارههای قلم» و «زیارت جامعه و مجموعه شعر» |
تخلص | سائل اهوازی |
مدرک تحصیلی | کارشناسی مهندسی عمران |
زندگینامه
تحصیلات خود را در رشته مهندسی عمران در دانشکده صنعت نفت به پایان رسانید و پس از آن تحت عنوان کارشناس آموزشی در مرکز آموزش شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب مشغول به کار شد.
آثار احمد سمیع
احمد سمیع اگرچه حدود 42 سال است که در کسوت مداح اهل بیت (ع) خدمت میکند، اما فعالیتهای شعری خود را از 47 سالگی با سرودن اشعار آیینی و نوحه آغاز کرد. از ایشان 14 مجموعه شعر به چاپ رسیده که عبارتاند از: «سرچشمه اشک»، «صحیفه غم» در دو جلد، «سوگواره» در سه جلد، «صحیفه شادی»، «ارمغان بیقراری»، «زمزمههای عشق» در دو جلد، «نی ناله عشاق»، «دل نغمهها»، «شرارههای قلم» و «زیارت جامعه و مجموعه شعر». [۱]
اشعار
لبیک یا حسین (ع)
مرا میکشاند صدایی غریب | دلم میرود در فضایی غریب | |
مرا میبرد در دل انقلاب | به همراه خود ردپایی غریب | |
به طوفان و دریایی از خون سرخ | در آن کشتی و ناخدایی غریب | |
به باغ شقایق ، طلوع شفق | بهشتی ز گل ، با صفایی غریب | |
ور آنجا که آتش به جان میزند | نوای نی از نینوایی غریب | |
در آنجا که خورشید گم میشود | ز نور رخ آشنایی غریب | |
چه میبینم اینجا ، نی غرق خون | کفن کرده در بوریایی، غریب |
یا حسین (ع)
ز روی نیزه میآید نوای حنجری خونین | برآید وا غریبا از زبان کوثری خونین | |
انا العطشان، انا المظلوم | ||
کنار نیزه طفلی نازنین پیوسته میلرزد | ز سوز آه جانکاهش زمین پیوسته میلرزد | |
فلک غم دیده و عرش برین پیوسته میلرزد | نمایان روی نیزه مرغ بی بال و پری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم | ||
رسد بر عالم هستی دمادم بانگ و فریادش | دلش باشد اسیر صید و در دامان صیادش | |
رسد با دلربا آهنگ قرآنی به امدادش | نوا دارد سر مانده جدا از پیکری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم | ||
زند بر سینه بانویی کنار پیکری بی سر | چو میبیند به روی نی سر فرزند پیغمبر | |
ندارد هیچ امت این چنین ظلم و ستم باور | که باشد روی نیزه آفتاب انوری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم | ||
نشسته شبنم خون رنگ بر گلبرگ رخسارش | صدای آه جانسوز یتیمان داده آزارش | |
گل زهرا ز روی نی نظر دارد به رخسارش | چو بیند خار صحرا کرده پای دختری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم | ||
مسیح است این مگر بر آسمان نیزه جا دارد | و یا باشد کلیم الله که صحبت با خدا دارد | |
و یا احمد شده ظاهر که جا بر نیزهها دارد | کلام الله جاری بر زبان اختری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم | ||
سری دور از بدن کو هستی خود را فدا کرده | که هفتاد و دو قربانی به دشت کربلا کرده | |
از این سر باختن در راه دین غوغا بپا کرده | بیادش«سائل» غمدیده دارد دفتری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم | ||
نظاره میکند از روی نی بر حال بیمارش | که نتواند رود در خیمهها از بهر دیدارش | |
زمانی خون همی گرد به حالِ خواهر زارش | دمادم ناله خیزد از لب مه منظری خونین | |
انا العطشان ، انا المظلوم |
برای علی اصغر (ع)
به شوق پر زدن افتاده با پری کوچک | در آسمان رهایی کبوتری کوچک | |
فراتر از همه هستی شعاع باور اوست | که جا گرفته صبورانه در سری کوچک | |
دوباره قلب زمان میتپد به کرب و بلا | در انتظار حضور دلاوری کوچک | |
هوای دیدن خورشید کرده بی تابش | گرفته تیر سه پر را به حنجری کوچک | |
نهال تازه قران حیات تازه گرفت | ز قطره قطره خون پیمبری کوچک |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 666-668.
پی نوشت
- ↑ گفتوگوی مؤلف با شاعر.