قعقاع بن شور ذهلی
قَعقاعبن شور، از عمال و طرفداران عبیداللهبن زیاد بود.
قَعقاعبن شوربن عمروبن شیبانبن ذهلبن ثعلبه، از قبیله بکربن وائل است.[۱]
اولین بارکه از قَعقاعبن شور سخن به میان میآید، در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) است. بنا به روایتی از ابوذر غفاری از قول پیامبراکرم(ص): هر کس مرا ترک کند، خداوند را ترک گفته و هر کس علی(ع) را ترک گوید، مرا ترک گفته است. مرحوم ثقفی در ادامه مینویسد: یکی از کسانی که امیرالمؤمنین علی(ع) را ترک گفت و به معاویه پیوست و همنشین او شد، قَعقاعبن شور بود.[۲]
یاران امیرالمؤمنین علی(ع)، هنگام گرفتاری و یا تمایل به مال و منال دنیا با او مکر میکردند و مرتکب خیانت میشدند. یکی از آنان قَعقاعبن شور بود. امیرالمؤمنین در مورد او میفرماید: من قَعقاعبن شور را والی کسکر کردم. او در آنجا زنی اختیار کرد و صد هزار درهم مهریه به او داد. اگر آن زن کفو او بود که این مقدار مهریه برای او معین نمیکرد؛ او نیز فرار کرد و به معاویه پیوست.[۳]
در زمان ولایت زیادبن ابیه بر کوفه، در خدمت او بود. زمانی که زیاد بر ضد حُجربن عَدی(مقتول 51) از سران قریش شهادت گرفت، قَعقاعبن شور نیز در زمره شهادتدهندگان بود.[۴]
در هنگام قیام مسلمبن عقیل، او نقش تعیینکننده در پراکنده کردن مردم از اطراف مسلم داشت:
هنگام قیام، مسلمبن عقیل، عبدالرحمنبن شریح شبامی را به مقابله با محمدبن اشعث فرستاد. ابناشعث چون کثرت آن جماعت را که به سویش میآمدند، دید، از جنگ کناره گرفت و عقب نشست. قَعقاعبن شور کسی را نزد محمدبن اشعث فرستاد که من از جانب عرا بر ابنعقیل حمله بردهام، به من بپیوند، اما با حملهای او نیز عقب نشست و به دارالاماره پناه برد.[۵]
مسلمبن عقیل دارالاماره را محاصره کرد. عبیداللهبن زیاد چون خود را گرفتار دید، از راه مکر و حیله وارد شد، او از بیست تن بزرگان کوفه که گرد او را گرفته بودند، تنی چند را میان مردم فرستاد تا به وسیله زر و زور و تزویر جمعیت را پراکنده سازند. آنان میدانستند مردم بیتدبیر و آشوبگر را چهگونه میتوان از هیجان باز داشت. یکی از این افراد سرشناس قعقاعبن شور بود. او به میان مردم رفت و آنان را از حمله سپاهیان شام به کوفه ترساند.[۶] به این ترتیب در طی یک روز هجده هزار نفر مردمی که بر سر جان خود با مسلم پیمان بسته بودند، از گرد او پراکنده شدند.[۷]
پس از تلاش فراوان برای پیروزی عبیداللهبن زیاد در کوفه، دیگر نامی از او برده نمیشود. ذهبی در میزان الاعتدال او را فردی ضعیف در حدیث میداند.[۸]
منبع
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 211-213.
پی نوشت
- ↑ - الکامل مبرد، ج1، ص120؛ الغارات، ج2، ص899.
- ↑ - الغارات، ج2، ص521.
- ↑ - همان، ص532.
- ↑ - انساب الاشراف، ج5، ص263؛ تاریخ طبری، ج5، ص269.
- ↑ - تاریخ طبری، ج5، ص370.
- ↑ - ر.ک : الاخبار الطوال، ص238-239؛ تاریخ طبری، ج5، ص348-350؛ مروج الذهب، ج2، ص252.
- ↑ - ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص336-338؛ الاخبار الطوال، ص238-239؛ تاریخ طبری، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ج5، ص49-50.
- ↑ - الغارات(تعلیقات)، ج2، ص900.