محمود خان صباى کاشانى: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «زندگینامه محمود خان صباى کاشانى فرزند محمد حسین خان(عندلیب)کاشانى،نوه فتعل...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:


{{ب| باز از افق،هلال محرم شد آشکار | وز غم نشست بر دل پیر و جوان غبار }}
{{ب| باز از افق،هلال محرم شد آشکار | وز غم نشست بر دل پیر و جوان غبار }}
{{ب| باز آتشى ز روى زمین گشت شعله‌ور | کافتاد از آن به خرمن هفت آسمان شرار }}
{{ب| باز آتشى ز روى زمین گشت شعله‌ور | کافتاد از آن به خرمن هفت آسمان شرار }}
{{ب| برخاست از زمین و زمان،شور رستخیز | وز هرطرف،علامت محشر شد آشکار }}
{{ب| برخاست از زمین و زمان،شور رستخیز | وز هرطرف،علامت محشر شد آشکار }}
{{ب| گفتى رسیده وقت که زیر و زبر شود | یکسر بناى محکم این نیلگون حصار }}
{{ب| گفتى رسیده وقت که زیر و زبر شود | یکسر بناى محکم این نیلگون حصار }}
{{ب| چون کشتى شکسته به دریاى موج‌زن | روى زمین ز غلغله شد باز بیقرار }}
{{ب| چون کشتى شکسته به دریاى موج‌زن | روى زمین ز غلغله شد باز بیقرار }}
{{ب| کردند خاکیان همه از آه آتشین | تیرى،که ترد از نه فلک گذار }}
{{ب| کردند خاکیان همه از آه آتشین | تیرى،که ترد از نه فلک گذار }}
{{ب| از حربگاه،اسب شهنشاه دین مگر | برگشت سوى خیمه دگر باره بى‌سوار؟! }}
{{ب| از حربگاه،اسب شهنشاه دین مگر | برگشت سوى خیمه دگر باره بى‌سوار؟! }}
{{ب| پیرایه بخش چهره صبر و رضا:حسین | سرمایه شفاعت روز جزا:حسین }}
{{ب| پیرایه بخش چهره صبر و رضا:حسین | سرمایه شفاعت روز جزا:حسین }}
{{ب| روزى که دست خویش قضا بر قلم نهاد | بر آل مصطفى،ز شهادت رقم نهاد }}
{{ب| روزى که دست خویش قضا بر قلم نهاد | بر آل مصطفى،ز شهادت رقم نهاد }}
{{ب| بر عترت رسول،پس از رحلت رسول | کرد آن چه کرد،آن‌که بناى ستم نهاد }}
{{ب| بر عترت رسول،پس از رحلت رسول | کرد آن چه کرد،آن‌که بناى ستم نهاد }}
{{ب| بنیاد بارگاه سلیمان به باد داد | دیو پلید،پاى چو بر تخت جم نهاد }}
{{ب| بنیاد بارگاه سلیمان به باد داد | دیو پلید،پاى چو بر تخت جم نهاد }}
{{ب| بس آسمان ز واقعه سبط مصطفى | بر هر دلى که بود،دو صد داغ غم نهاد }}
{{ب| بس آسمان ز واقعه سبط مصطفى | بر هر دلى که بود،دو صد داغ غم نهاد }}
{{ب| بر قبه فلک،غم و اندوه زد علم | روزى که او به دست برادر علم نهاد }}
{{ب| بر قبه فلک،غم و اندوه زد علم | روزى که او به دست برادر علم نهاد }}
{{ب| آتش ز سوز اهل حرم در جهان گرفت | چون رخ گه وداع به سوى حرم نهاد }}
{{ب| آتش ز سوز اهل حرم در جهان گرفت | چون رخ گه وداع به سوى حرم نهاد }}
{{ب| رفت از هجوم غم،قدم آسمان ز جاى | تنها چو او به عرصه میدان قدم نهاد }}
{{ب| رفت از هجوم غم،قدم آسمان ز جاى | تنها چو او به عرصه میدان قدم نهاد }}
{{ب| اى کاش دل شدى ز غم او چو بحر خون | وز دیده،قطره قطره به حسرت شدى برون }}
{{ب| اى کاش دل شدى ز غم او چو بحر خون | وز دیده،قطره قطره به حسرت شدى برون }}
{{ب| در کربلا چو وقت جهاد و غزا رسید | دور طرب سرآمد و،روز عزا رسید }}
{{ب| در کربلا چو وقت جهاد و غزا رسید | دور طرب سرآمد و،روز عزا رسید }}
{{ب| از کوفه،خیل فتنه گروه از پس گروه | بر قصد کینه خلف مرتضى رسید }}
{{ب| از کوفه،خیل فتنه گروه از پس گروه | بر قصد کینه خلف مرتضى رسید }}
{{ب| لبریز کرد ساقى دوران پیاله را | چون دور غم به خامس آل عبا رسید }}
{{ب| لبریز کرد ساقى دوران پیاله را | چون دور غم به خامس آل عبا رسید }}
{{ب| از عاشقان نگفت کسى درگه الست | چون او(بلى)چو وقت قبول بلا رسید }}
{{ب| از عاشقان نگفت کسى درگه الست | چون او(بلى)چو وقت قبول بلا رسید }}
{{ب| در خیمه حرم ز جفا آتشى زدند | کز صحن ارض،دود به سقف سما رسید }}
{{ب| در خیمه حرم ز جفا آتشى زدند | کز صحن ارض،دود به سقف سما رسید }}
{{ب| فریاد الغیاث حریمش ز خیمه‌گاه | تا پیش پردۀ حرم کبریا رسید }}
{{ب| فریاد الغیاث حریمش ز خیمه‌گاه | تا پیش پردۀ حرم کبریا رسید }}
{{ب| از غم رسید ناله یثرب به کربلا | چون سوى یثرب این خبر از کربلا رسید }}
{{ب| از غم رسید ناله یثرب به کربلا | چون سوى یثرب این خبر از کربلا رسید }}
{{ب| آه از دمى که با غم دل،شهریار دین | گفتا به خواهر،ار ره مهر و وفا چنین }}
{{ب| آه از دمى که با غم دل،شهریار دین | گفتا به خواهر،ار ره مهر و وفا چنین }}
{{ب| اى خواهر!از برت چو به فردا جدا شوم | در خون خویش،غرقه به دشت بلا شوم }}
{{ب| اى خواهر!از برت چو به فردا جدا شوم | در خون خویش،غرقه به دشت بلا شوم }}
{{ب| چون گل مکن ز دورى من چاک،پیرهن | چون از برت روانه چو باد صبا شوم }}
{{ب| چون گل مکن ز دورى من چاک،پیرهن | چون از برت روانه چو باد صبا شوم }}
{{ب| مخراش روى خویش و مکن موى خود،که من | شرمنده پیش بارگه کبریا شوم }}
{{ب| مخراش روى خویش و مکن موى خود،که من | شرمنده پیش بارگه کبریا شوم }}
{{ب| روشن شود دو چشم پیمبر به روز حشر | گر زیر سم اسب عدو،توتیا شوم }}
{{ب| روشن شود دو چشم پیمبر به روز حشر | گر زیر سم اسب عدو،توتیا شوم }}
{{ب| ترسم ز سوى عرش رسد آیت بدا | بگذار تا به کام دل خود فدا شوم }}
{{ب| ترسم ز سوى عرش رسد آیت بدا | بگذار تا به کام دل خود فدا شوم }}
{{ب| گرد آر کودکان مرا نزد خود،چو من | فردا ز زین اسب به میدان جدا شوم }}
{{ب| گرد آر کودکان مرا نزد خود،چو من | فردا ز زین اسب به میدان جدا شوم }}
{{ب| رفتند مادر و پدر و جد من ز پیش | من هم پى زیارت‌شان از قفا شوم }}
{{ب| رفتند مادر و پدر و جد من ز پیش | من هم پى زیارت‌شان از قفا شوم }}
{{ب| زینب چو این شنید به سر برفشاند خاک | از دست و کرد بر تن خود جامه چاک چاک }}
{{ب| زینب چو این شنید به سر برفشاند خاک | از دست و کرد بر تن خود جامه چاک چاک }}
{{ب| چون شاه دین به عزم شهادت سوار شد | چشم ملک به عرش برین اشکبار شد }}
{{ب| چون شاه دین به عزم شهادت سوار شد | چشم ملک به عرش برین اشکبار شد }}
{{ب| خورشید همچو طشت پر از خون طلوع کرد | هول قیامت از همه سو آشکار شد }}
{{ب| خورشید همچو طشت پر از خون طلوع کرد | هول قیامت از همه سو آشکار شد }}
{{ب| ابر بلا برآمد و،بر خاک خون گریست | باد فنا وزید و،هوا پرغبار شد }}
{{ب| ابر بلا برآمد و،بر خاک خون گریست | باد فنا وزید و،هوا پرغبار شد }}
{{ب| حورا چو گل به خلدبرین،جامه بردرید | رضوان،دلش چو لاله ز غم داغدار شد }}
{{ب| حورا چو گل به خلدبرین،جامه بردرید | رضوان،دلش چو لاله ز غم داغدار شد }}
{{ب| از دود آه پردگیان،چرخ شد سیاه | وز خون،زمین ماریه چون لاله‌زار شد }}
{{ب| از دود آه پردگیان،چرخ شد سیاه | وز خون،زمین ماریه چون لاله‌زار شد }}
{{ب| گویا ز پرده،دختر زهرا برون دوید | زهرا به خلد،از غم دل بیقرار شد }}
{{ب| گویا ز پرده،دختر زهرا برون دوید | زهرا به خلد،از غم دل بیقرار شد }}
{{ب| اسبى که بود سبط پیمبر بر او سوار | ناگاه سوى خیمه روان،بى‌سوار شد }}
{{ب| اسبى که بود سبط پیمبر بر او سوار | ناگاه سوى خیمه روان،بى‌سوار شد }}
{{ب| آمد به سوى خیمه چو با زین واژگون | از دیده سپهر ز اندُه چکید خون }}
{{ب| آمد به سوى خیمه چو با زین واژگون | از دیده سپهر ز اندُه چکید خون }}
{{ب| چون شاه دین به خاک درآمد ز پشت زین | بنهاد روى خویش به شکرانه بر زمین }}
{{ب| چون شاه دین به خاک درآمد ز پشت زین | بنهاد روى خویش به شکرانه بر زمین }}
{{ب| ابرى ندید بر سر آن دشت،غیر تیغ! | قصدى نیافت در دل آن قوم،غیر کین }}
{{ب| ابرى ندید بر سر آن دشت،غیر تیغ! | قصدى نیافت در دل آن قوم،غیر کین }}
{{ب| هر جا فکنده دید،گلى یاسمین عذار | هر سو فتاده یافت،مهى مشترى جبین }}
{{ب| هر جا فکنده دید،گلى یاسمین عذار | هر سو فتاده یافت،مهى مشترى جبین }}
{{ب| بر صبر او،ز جمله کرّوبیان قدس | برخاست در صوامع افلاک،آفرین }}
{{ب| بر صبر او،ز جمله کرّوبیان قدس | برخاست در صوامع افلاک،آفرین }}
{{ب| خاکى که غرقه گشت به خون گلوى او | بردند بهر غالیه موى حور عین }}
{{ب| خاکى که غرقه گشت به خون گلوى او | بردند بهر غالیه موى حور عین }}
{{ب| از داس کوفیان جفاپیشه،شد تهى | باغ نبى ز لاله و شمشاد و یاسمین }}
{{ب| از داس کوفیان جفاپیشه،شد تهى | باغ نبى ز لاله و شمشاد و یاسمین }}
{{ب| بگریست وحش و طیر بر آن جم،کزو ربود | دیو پلید شوم،هم انگشت و هم نگین }}
{{ب| بگریست وحش و طیر بر آن جم،کزو ربود | دیو پلید شوم،هم انگشت و هم نگین }}
{{ب| گفتى رسیده وقت که عالم شود خراب | وز باد قهر،کشته شود شمع آفتاب }}
{{ب| گفتى رسیده وقت که عالم شود خراب | وز باد قهر،کشته شود شمع آفتاب }}
{{ب| چون اهل کوفه دامن کین بر میان زدند | دامن بر آتش غم خلق جهان،زدند }}
{{ب| چون اهل کوفه دامن کین بر میان زدند | دامن بر آتش غم خلق جهان،زدند }}
{{ب| چون هاله،گرد ماه به یکباره اهل بیت | صف حلقه‌وار گرد امام زمان زدند }}
{{ب| چون هاله،گرد ماه به یکباره اهل بیت | صف حلقه‌وار گرد امام زمان زدند }}
{{ب| از کوفیان چو آب طلب کرد،در جواب | تیر سه شعبه‌اش ز جفا بر دهان زدند }}
{{ب| از کوفیان چو آب طلب کرد،در جواب | تیر سه شعبه‌اش ز جفا بر دهان زدند }}
{{ب| کردند حلق کودک او را،نشان تیر | تیر جفا چگونه ببین بر نشان زدند! }}
{{ب| کردند حلق کودک او را،نشان تیر | تیر جفا چگونه ببین بر نشان زدند! }}
{{ب| خستند بوسه‌گاه نبى را به تیغ تیز | وز کین،سر مبارک او بر سنان زدند }}
{{ب| خستند بوسه‌گاه نبى را به تیغ تیز | وز کین،سر مبارک او بر سنان زدند }}
{{ب| در خیمه‌اش به کینه زدند آتشى چنان | کز او شرر به خرمن هفت آسمان زدند }}
{{ب| در خیمه‌اش به کینه زدند آتشى چنان | کز او شرر به خرمن هفت آسمان زدند }}
{{ب| آواز الفراق برآمد ز کشتگان | چون بانگ الرحیل بر آن کاروان زدند }}
{{ب| آواز الفراق برآمد ز کشتگان | چون بانگ الرحیل بر آن کاروان زدند }}
{{ب| بود از نفاق،چون که سرشت و نهادشان | گفتى که نیست نام پیمبر به یادشان! }}
{{ب| بود از نفاق،چون که سرشت و نهادشان | گفتى که نیست نام پیمبر به یادشان! }}
{{ب| بگذشت سوى معرکه چون خواهر حسین | در بر کشید غرقه به خون پیکر حسین }}
{{ب| بگذشت سوى معرکه چون خواهر حسین | در بر کشید غرقه به خون پیکر حسین }}
{{ب| زد نعره‌اى،کزو جگر آسمان شکافت | از مهر لب نهاد بر حنجر حسین }}
{{ب| زد نعره‌اى،کزو جگر آسمان شکافت | از مهر لب نهاد بر حنجر حسین }}
{{ب| پس گفت:اى گروه!چه گویید در جواب | خواهد چو داد ما ز شما داور حسین؟! }}
{{ب| پس گفت:اى گروه!چه گویید در جواب | خواهد چو داد ما ز شما داور حسین؟! }}
{{ب| جنبان شود زمین قیامت ز اضطراب | گیرد چو ساق عرش علا،مادر حسین }}
{{ب| جنبان شود زمین قیامت ز اضطراب | گیرد چو ساق عرش علا،مادر حسین }}
{{ب| گریان شود ز جن و ملک چون به روز حشر | گیرد به گریه دامن جد،دختر حسین }}
{{ب| گریان شود ز جن و ملک چون به روز حشر | گیرد به گریه دامن جد،دختر حسین }}
{{ب| عهد نبى،مودت قربى مگر نبود؟ | گردید پس جدا ز چه از تن سر حسین؟ }}
{{ب| عهد نبى،مودت قربى مگر نبود؟ | گردید پس جدا ز چه از تن سر حسین؟ }}
{{ب| داغى بنا شد این که رود سوز او برون | تا روز حشر،از جگر خواهر حسین }}
{{ب| داغى بنا شد این که رود سوز او برون | تا روز حشر،از جگر خواهر حسین }}
{{ب| بگذشت آن چه بر دل زینب ز درد و غم | بگذشتى ار به کوه،فرو ریختى ز هم }}
{{ب| بگذشت آن چه بر دل زینب ز درد و غم | بگذشتى ار به کوه،فرو ریختى ز هم }}
{{ب| در دشت کین،سکینه چو بر شاه دین گریست | برخاست شورشى که زمان و زمین گریست }}
{{ب| در دشت کین،سکینه چو بر شاه دین گریست | برخاست شورشى که زمان و زمین گریست }}
{{ب| گریان شدند یکسره کروبیان قدس | کرسى به لرزه آمد و،عرش برین گریست }}
{{ب| گریان شدند یکسره کروبیان قدس | کرسى به لرزه آمد و،عرش برین گریست }}
{{ب| ابلیس شد ز کرده پشیمان و شرمناک | جبریل ناله کرد و،رسول امین گریست }}
{{ب| ابلیس شد ز کرده پشیمان و شرمناک | جبریل ناله کرد و،رسول امین گریست }}
{{ب| بر آسمان،فرشته ز غم جامه چاک کرد | وز سوز دل به خلد برین حور عین گریست }}
{{ب| بر آسمان،فرشته ز غم جامه چاک کرد | وز سوز دل به خلد برین حور عین گریست }}
{{ب| اسبان به زیر زین و،ستوران به زیر بار | از درد هر که بود در آن دشت کین،گریست }}
{{ب| اسبان به زیر زین و،ستوران به زیر بار | از درد هر که بود در آن دشت کین،گریست }}
{{ب| از تاب خشم،آتش دوزخ زبانه زد | بر خود،جهان ز بیم جهان‌آفرین گریست }}
{{ب| از تاب خشم،آتش دوزخ زبانه زد | بر خود،جهان ز بیم جهان‌آفرین گریست }}
{{ب| شد لاله‌رنگ،روى زمین چون گه وداع | از سوز دل بر آن تن چون یاسمین گریست }}
{{ب| شد لاله‌رنگ،روى زمین چون گه وداع | از سوز دل بر آن تن چون یاسمین گریست }}
{{ب| پس گفت:اى پدر!ز چه در خاک خفته‌اى؟ | بى‌سر به خاک،با تن صد چاک خفته‌اى؟ }}
{{ب| پس گفت:اى پدر!ز چه در خاک خفته‌اى؟ | بى‌سر به خاک،با تن صد چاک خفته‌اى؟ }}
{{ب| آن تن که بود دامن زهراش،جایى خواب | عریان فتاده بود سه روز اندر آفتاب }}
{{ب| آن تن که بود دامن زهراش،جایى خواب | عریان فتاده بود سه روز اندر آفتاب }}
{{ب| ز آن لعل لب،که آب حیات رسول بود | کردند کوفیان جفاپیشه،منع آب }}
{{ب| ز آن لعل لب،که آب حیات رسول بود | کردند کوفیان جفاپیشه،منع آب }}
{{ب| چون آب،بهر کودک بى‌شیر خویش خواست | از کینه جز به تیر ندادش کسى جواب }}
{{ب| چون آب،بهر کودک بى‌شیر خویش خواست | از کینه جز به تیر ندادش کسى جواب }}
{{ب| روزى که خلق،جمله برآرند سر ز خاک | بر دستها گرفته ز اعمال خود،کتاب }}
{{ب| روزى که خلق،جمله برآرند سر ز خاک | بر دستها گرفته ز اعمال خود،کتاب }}
{{ب| سیماب‌وار،لرزه به عرش برین فتد | چون از پس سرادق عزت رسد خطاب }}
{{ب| سیماب‌وار،لرزه به عرش برین فتد | چون از پس سرادق عزت رسد خطاب }}
{{ب| افکنده انبیا همه از بیم سر به زیر | در کوه و دشت،زلزله از هیبت عتاب }}
{{ب| افکنده انبیا همه از بیم سر به زیر | در کوه و دشت،زلزله از هیبت عتاب }}
{{ب| با نامه سیه چه بود عذر آن گروه | آیند سرافکنده چو در موقف حساب؟ }}
{{ب| با نامه سیه چه بود عذر آن گروه | آیند سرافکنده چو در موقف حساب؟ }}
{{ب| ترسم که دست خویش چو زهرا به سر زند | دوزخ به خشم آید و،بر خشک و تر زند }}
{{ب| ترسم که دست خویش چو زهرا به سر زند | دوزخ به خشم آید و،بر خشک و تر زند }}
{{ب| چون سوى شام،قافله کربلا شدند | گفتى ز شهر غم به دیار بلا شدند }}
{{ب| چون سوى شام،قافله کربلا شدند | گفتى ز شهر غم به دیار بلا شدند }}
{{ب| فریاد الوداع،برآمد ز اهل بیت | در قتلگاه از شهدا چون جدا شدند }}
{{ب| فریاد الوداع،برآمد ز اهل بیت | در قتلگاه از شهدا چون جدا شدند }}
{{ب| سرها ز تن شدند به فرسنگها جدا | بر عزم ره،روانه چو قوم دغا شدند }}
{{ب| سرها ز تن شدند به فرسنگها جدا | بر عزم ره،روانه چو قوم دغا شدند }}
{{ب| سرها،مسافر سفر عسقلان و شام | تنها،مجاور حرم کربلا شدند }}
{{ب| سرها،مسافر سفر عسقلان و شام | تنها،مجاور حرم کربلا شدند }}
{{ب| سرها ز پیش و،پرده‌نشینان احمدى | بر ناقه برهنه،روان از قفا شدند }}
{{ب| سرها ز پیش و،پرده‌نشینان احمدى | بر ناقه برهنه،روان از قفا شدند }}
{{ب| طفلان،که نازشان پدر از مهر مى‌کشید | لرزان،ز تازیانه اهل جفا شدند }}
{{ب| طفلان،که نازشان پدر از مهر مى‌کشید | لرزان،ز تازیانه اهل جفا شدند }}
{{ب| در کوچه‌هاى شام،اسیران بسته دست | خونین جگر ز طعنه هر ناسزا شدند }}
{{ب| در کوچه‌هاى شام،اسیران بسته دست | خونین جگر ز طعنه هر ناسزا شدند }}
{{ب| از جور شام،خرمن ایمان به باد رفت | یکباره،دین احمد مرسل ز یاد رفت }}
{{ب| از جور شام،خرمن ایمان به باد رفت | یکباره،دین احمد مرسل ز یاد رفت }}
{{ب| چون زد سموم کین به گلستان مصطفى | بر خاک ریخت،لاله و ریحان مصطفى }}
{{ب| چون زد سموم کین به گلستان مصطفى | بر خاک ریخت،لاله و ریحان مصطفى }}
{{ب| تاریک ماند محفل ایمان،چو کشته شد | از باد کینه،شمع شبستان مصطفى }}
{{ب| تاریک ماند محفل ایمان،چو کشته شد | از باد کینه،شمع شبستان مصطفى }}
{{ب| دادند اجر و مزد نبى را به تیغ تیز | کردند خوش تلافى احسان مصطفى! }}
{{ب| دادند اجر و مزد نبى را به تیغ تیز | کردند خوش تلافى احسان مصطفى! }}
{{ب| داس عناد و،تیشه بیداد ناکسان | نگذاشت سرو و گل به گلستان مصطفى }}
{{ب| داس عناد و،تیشه بیداد ناکسان | نگذاشت سرو و گل به گلستان مصطفى }}
{{ب| کردند این معامله با عترت از چه روى؟ | با امت این نبود چو پیمان مصطفى }}
{{ب| کردند این معامله با عترت از چه روى؟ | با امت این نبود چو پیمان مصطفى }}
{{ب| ترسم که دست خلق به یکباره زین گناه | گردد جدا ز گوشه دامان مصطفى }}
{{ب| ترسم که دست خلق به یکباره زین گناه | گردد جدا ز گوشه دامان مصطفى }}
{{ب| تا بود این جهان،به جهان این بلا نبود | درد و غمى،چو درد و غم کربلا نبود }}
{{ب| تا بود این جهان،به جهان این بلا نبود | درد و غمى،چو درد و غم کربلا نبود }}
{{ب| در موقف حساب،چو وقت جزا شود | در پیشگاه عدل ندانم چها شود؟! }}
{{ب| در موقف حساب،چو وقت جزا شود | در پیشگاه عدل ندانم چها شود؟! }}
{{ب| آه از دمى که پیش ترازوى عدل و داد | روز نشور،عرض صواب و خطا شود }}
{{ب| آه از دمى که پیش ترازوى عدل و داد | روز نشور،عرض صواب و خطا شود }}
{{ب| دوزخ شود ز آتش غیرت چو حمله‌ور | ترسم عنانش از کف مالک، <ref>نام فرشته موکل دوزخ.</ref> رها شود }}
{{ب| دوزخ شود ز آتش غیرت چو حمله‌ور | ترسم عنانش از کف مالک، <ref>نام فرشته موکل دوزخ.</ref> رها شود }}
{{ب| زهرا چو دادخواه شود،تا به پاى عرش | روى زمین چو لجه خون از بکا شود }}
{{ب| زهرا چو دادخواه شود،تا به پاى عرش | روى زمین چو لجه خون از بکا شود }}
{{ب| خیزد ز خاک با تن بى‌سر چو شاه دین | بر پا دوباره،واقعه کربلا شود! }}
{{ب| خیزد ز خاک با تن بى‌سر چو شاه دین | بر پا دوباره،واقعه کربلا شود! }}
{{ب| ترسم که روز حشر به یکباره ز این گناه | دست جهان ز دامن رحمت جدا شود }}
{{ب| ترسم که روز حشر به یکباره ز این گناه | دست جهان ز دامن رحمت جدا شود }}
{{ب| محشر به هم برآید،از هیبت عتاب | جبریل،بهر چاره سوى مصطفى شود }}
{{ب| محشر به هم برآید،از هیبت عتاب | جبریل،بهر چاره سوى مصطفى شود }}
{{ب| آیا جواب چیست در آن روز پربلا؟ | پرسند چون ز خون شهیدان کربلا }}
{{ب| آیا جواب چیست در آن روز پربلا؟ | پرسند چون ز خون شهیدان کربلا }}
{{ب| گر در زمانه،واقعه کربلا نبود | معلوم،عیار رضا نبود }}
{{ب| گر در زمانه،واقعه کربلا نبود | معلوم،عیار رضا نبود }}
{{ب| سبطى چنین براى فدا گر نبى نداشت | آسان به او شفاعت روز جزا نبود }}
{{ب| سبطى چنین براى فدا گر نبى نداشت | آسان به او شفاعت روز جزا نبود }}
{{ب| بر صابران چو عرض بلا شد،به غیر او | کس را قبول.واقعه کربلا نبود }}
{{ب| بر صابران چو عرض بلا شد،به غیر او | کس را قبول.واقعه کربلا نبود }}
{{ب| غیر از درون قبه او،جایى از شرف | مخصوص از براى قبول دعا نبود }}
{{ب| غیر از درون قبه او،جایى از شرف | مخصوص از براى قبول دعا نبود }}
{{ب| زینب نمى‌کشید اگر ناله از جگر | در گنبد سپهر برین این صدا نبود }}
{{ب| زینب نمى‌کشید اگر ناله از جگر | در گنبد سپهر برین این صدا نبود }}
{{ب| حقا که این معامله با عترت رسول | از این و آن ز بعد پیمبر،روا نبود }}
{{ب| حقا که این معامله با عترت رسول | از این و آن ز بعد پیمبر،روا نبود }}
{{ب| کى بر فلک درخت شقاوت کشید سر؟ | گر زیر خاک،تخم جفا ز ابتدا نبود }}
{{ب| کى بر فلک درخت شقاوت کشید سر؟ | گر زیر خاک،تخم جفا ز ابتدا نبود }}
{{ب| آید کجا ز عهده این درد و غم برون؟ | چشم زمانه بارد اگر تا حشر،خون <ref>دیوان محمود خان ملک الشعراى صبا،به تصحیح وحید دستگیرى،ضمیمه سال بیست و سوم مجله ارمغان،سال 1329.</ref> }}
{{ب| آید کجا ز عهده این درد و غم برون؟ | چشم زمانه بارد اگر تا حشر،خون <ref>دیوان محمود خان ملک الشعراى صبا،به تصحیح وحید دستگیرى،ضمیمه سال بیست و سوم مجله ارمغان،سال 1329.</ref> }}