اقبال لاهوری‌: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| مسلم اول شه مردان علی‌عشق را سرمایه‌ی ایمان علی }}
{{ب| مسلم اول شه مردان علی‌|عشق را سرمایه‌ی ایمان علی }}


{{ب| از ولای دودمانش زنده‌ام‌در جهان مثل گهر تابنده‌ام  }}
{{ب| از ولای دودمانش زنده‌ام‌|در جهان مثل گهر تابنده‌ام  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۶: خط ۲۶:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| غنچه‌ی ما گلستان در دامن است‌چشم ما از صبح فردا روشن است }}
{{ب| غنچه‌ی ما گلستان در دامن است‌|چشم ما از صبح فردا روشن است }}


{{ب| ای سوار اشهب دوران بیاای فروغ دیده‌ی امکان بیا  }}
{{ب| ای سوار اشهب دوران بیا|ای فروغ دیده‌ی امکان بیا  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۶: خط ۴۶:




{{ب| هرکه پیمان با هو الموجود بست‌گردنش از بند هر معبود رست }}
{{ب| هرکه پیمان با هو الموجود بست‌|گردنش از بند هر معبود رست }}
{{ب| مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست‌عشق را ناممکن‌ها ممکن است }}
 
عقل سفاک است و او سفاک‌ترعشق پاک‌تر، چالاک‌تر، بی‌باک‌تر }}
{{ب| مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست‌|عشق را ناممکن‌ها ممکن است }}
{{ب| عقل در پیچاک اسباب و علل‌عشق چوگان باز میدان عمل }}
 
{{ب| عشق صید از زور بازو افکندعقل مکّار است و دامی می‌زند }}
عقل سفاک است و او سفاک‌تر|عشق پاک‌تر، چالاک‌تر، بی‌باک‌تر }}
{{ب| عقل را سرمایه از بیم و شک است‌عشق را عزم و یقین لاینفک است }}
 
{{ب| آن کند تعمیر تا ویران کنداین کند ویران که آبادان کند }}
{{ب| عقل در پیچاک اسباب و علل‌|عشق چوگان باز میدان عمل }}
{{ب| عقل چون باد است ارزان در جهان‌عشق کمیاب و بهای او گران }}
 
{{ب| عقل محکم از اساس چون و چندعشق عریان از لباس چون و چند }}
{{ب| عشق صید از زور بازو افکند|عقل مکّار است و دامی می‌زند }}
{{ب| عقل می‌گوید که خود را پیش کن‌عشق گوید امتحان خویش کن }}
 
{{ب| عقل با غیر آشنا از اکتساب‌عشق از فضل است و با خود در حساب }}
{{ب| عقل را سرمایه از بیم و شک است‌|عشق را عزم و یقین لاینفک است }}
{{ب| عقل گوید شاد شو آباد شوعشق گوید بنده شو آزاد شو }}
 
{{ب| عقل را آرام جان حریّت است‌ناقه‌اش را ساربان حریّت است }}
{{ب| آن کند تعمیر تا ویران کند|این کند ویران که آبادان کند }}
{{ب| آن شنیدستی که هنگام نبردعشق با عقل هوس پرور چه کرد }}
 
{{ب| آن امام عاشقان، پور بتول‌سرو آزادی ز بستان رسول }}
{{ب| عقل چون باد است ارزان در جهان‌|عشق کمیاب و بهای او گران }}
{{ب| اللّه اللّه بای بسم اللّه، پدرمعنی ذبح عظیم آمد پسر }}
 
{{ب| بهر آن شهزاده‌ی خیر الملل‌دوش ختم المرسلین نعم الجمل  }}
{{ب| عقل محکم از اساس چون و چند|عشق عریان از لباس چون و چند }}
{{ب| سرخ رو عشق غیور از خون اوسرخی این مصرع از مضمون او }}
 
{{ب| در میان امّت کیوان جناب‌همچو حرف «قُلْ هُوَ اللَّهُ» <ref>قرآن مجید؛ سوره اخلاص، آیه 1.</ref> در کتاب }}
{{ب| عقل می‌گوید که خود را پیش کن‌|عشق گوید امتحان خویش کن }}
{{ب| موسی و فرعون و شبیر و یزیداین دو قوّت از حیات آید پدید }}
 
{{ب| زنده حق از قوّت شبّیری است‌باطل آخر داغ حسرت میری است }}
{{ب| عقل با غیر آشنا از اکتساب‌|عشق از فضل است و با خود در حساب }}
{{ب| چون خلافت رشته از قرآن گسیخت‌حرّیت را زهر اندر کام ریخت }}
 
{{ب| خاست آن سرو جلوه‌ی خیر الامم‌چون سحاب قبله، باران در قدم }}
{{ب| عقل گوید شاد شو آباد شو|عشق گوید بنده شو آزاد شو }}
{{ب| بر زمین کربلا بارید و رفت‌لاله در ویرانه‌ها کارید و رفت }}
 
{{ب| تا قیامت قطع استبداد کردموج خون او چمن ایجاد کرد }}
{{ب| عقل را آرام جان حریّت است‌|ناقه‌اش را ساربان حریّت است }}
{{ب| بهر حق در خاک و خون غلتیده است‌پس بنای «لا الهَ» <ref> اشاره به این سخن معروف خواجه معین الدّین جشتی است «حقا که بنای لا اله هست حسین».</ref> گردیده است }}
 
{{ب| مدعایش سلطنت بودی اگرخود نکردی با چنین سامان سفر }}
{{ب| آن شنیدستی که هنگام نبرد|عشق با عقل هوس پرور چه کرد }}
{{ب| دشمنان چون ریگ صحرا لا تعددوستان او به یزدان هم عدد }}
 
{{ب| سرِّ ابراهیم و اسمعیل بودیعنی آن اجمال را تفصیل بود }}
{{ب| آن امام عاشقان، پور بتول‌|سرو آزادی ز بستان رسول }}
{{ب| عزم او چون کوهساران استوارپایدار و تند سیر و کامکار }}
 
{{ب| تیغ بهر عزّت دین است و بس‌مقصد او حفظ آیین است و بس }}
{{ب| اللّه اللّه بای بسم اللّه، پدر|معنی ذبح عظیم آمد پسر }}
{{ب| ما سوی اللّه را مسلمان بنده نیست‌پیش فرعونی سرش افکنده نیست }}
 
{{ب| خون او تفسیر این اسرار کردملّت خوابیده را بیدار کرد }}
{{ب| بهر آن شهزاده‌ی خیر الملل‌|دوش ختم المرسلین نعم الجمل  }}
{{ب| تیغ لا چون از میان بیرون کشیداز رگ ارباب باطل خون کشید }}
 
{{ب| نقش الّا اللّه بر صحرا نوشت‌سطر عنوان نجات ما نوشت }}
{{ب| سرخ رو عشق غیور از خون او|سرخی این مصرع از مضمون او }}
{{ب| رمز قرآن از حسین آموختیم‌ز آتش او شعله‌ها افروختیم }}
 
{{ب| شوکت شام و فرّ بغداد رفت‌سطوت غرناطه هم از یاد رفت }}
{{ب| در میان امّت کیوان جناب‌|همچو حرف «قُلْ هُوَ اللَّهُ» <ref>قرآن مجید؛ سوره اخلاص، آیه 1.</ref> در کتاب }}
{{ب| تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوزتازه از تکبیر او ایمان هنوز }}
 
{{ب| ای صبا ای پیک دور افتادگان‌اشک ما بر خاک پاک او رسان <ref>دیوان اقبال لاهوری؛ ص 143 و 144.</ref>  }}
{{ب| موسی و فرعون و شبیر و یزید|این دو قوّت از حیات آید پدید }}
{{پایان شعر}}
 
{{ب| زنده حق از قوّت شبّیری است‌|باطل آخر داغ حسرت میری است }}
 
{{ب| چون خلافت رشته از قرآن گسیخت‌|حرّیت را زهر اندر کام ریخت }}
 
{{ب| خاست آن سرو جلوه‌ی خیر الامم‌|چون سحاب قبله، باران در قدم }}
 
{{ب| بر زمین کربلا بارید و رفت‌|لاله در ویرانه‌ها کارید و رفت }}
 
{{ب| تا قیامت قطع استبداد کرد|موج خون او چمن ایجاد کرد }}
 
{{ب| بهر حق در خاک و خون غلتیده است‌|پس بنای «لا الهَ» <ref> اشاره به این سخن معروف خواجه معین الدّین جشتی است «حقا که بنای لا اله هست حسین».</ref> گردیده است }}
 
{{ب| مدعایش سلطنت بودی اگر|خود نکردی با چنین سامان سفر }}
 
{{ب| دشمنان چون ریگ صحرا لا تعد|دوستان او به یزدان هم عدد }}
 
{{ب| سرِّ ابراهیم و اسمعیل بود|یعنی آن اجمال را تفصیل بود }}
 
{{ب| عزم او چون کوهساران استوار|پایدار و تند سیر و کامکار }}
 
{{ب| تیغ بهر عزّت دین است و بس‌|مقصد او حفظ آیین است و بس }}
 
{{ب| ما سوی اللّه را مسلمان بنده نیست‌|پیش فرعونی سرش افکنده نیست }}
 
{{ب| خون او تفسیر این اسرار کرد|ملّت خوابیده را بیدار کرد }}
 
{{ب| تیغ لا چون از میان بیرون کشید|از رگ ارباب باطل خون کشید }}
 
{{ب| نقش الّا اللّه بر صحرا نوشت‌|سطر عنوان نجات ما نوشت }}
 
{{ب| رمز قرآن از حسین آموختیم‌|ز آتش او شعله‌ها افروختیم }}
 
{{ب| شوکت شام و فرّ بغداد رفت‌|سطوت غرناطه هم از یاد رفت }}


{{ب| تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز|تازه از تکبیر او ایمان هنوز }}


{{ب| ای صبا ای پیک دور افتادگان‌|اشک ما بر خاک پاک او رسان <ref>دیوان اقبال لاهوری؛ ص 143 و 144.</ref>  }}
{{پایان شعر}}




۱۰٬۰۷۲

ویرایش