عاشق اصفهانی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اوت ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «آقا محمد عاشق اصفهانی از شعرای قرن دوازدهم هجری که در سال 1111 ه ق. در اصفهان به...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


'''ترکیب‌بند:'''
'''ترکیب‌بند:'''
{{شعر}}
{{شعر}}
'''1'''
'''1'''


{{ب| امروز روز تعزیه‌ی آل مصطفی است‌امروز روز ماتم سلطان کربلاست }}
{{ب| امروز روز تعزیه‌ی آل مصطفی است‌|امروز روز ماتم سلطان کربلاست }}


{{ب| روزیست این که نخل فتوّت ز پا فتادروزیست این که شور قیامت بپای خاست }}
{{ب| روزیست این که نخل فتوّت ز پا فتاد|روزیست این که شور قیامت بپای خاست }}


{{ب| برگِرد عرش مرثیه‌خوان است جبرئیل‌در آسمان به حلقه‌ی کرّوبیان عزاست }}
{{ب| برگِرد عرش مرثیه‌خوان است جبرئیل‌|در آسمان به حلقه‌ی کرّوبیان عزاست }}


{{ب| خامش نشسته بلبل ازین غم به طرف باغ‌وز بانگِ نوحه سربه‌سر آفاق پر صداست }}
{{ب| خامش نشسته بلبل ازین غم به طرف باغ‌|وز بانگِ نوحه سربه‌سر آفاق پر صداست }}


{{ب| بر لب حدیثشان غم فرزند فاطمه است‌حور و پری که بر تنشان پیرهن قباست }}
{{ب| بر لب حدیثشان غم فرزند فاطمه است‌|حور و پری که بر تنشان پیرهن قباست }}


{{ب| از مصطفی و آل، حیا در جفا نکردبا ما زمانه را سر و برگ وفا کجاست؟ }}
{{ب| از مصطفی و آل، حیا در جفا نکرد|با ما زمانه را سر و برگ وفا کجاست؟ }}


{{ب| جمعی که عالم است طفیل وجودشان‌بنگر به حالشان ز جفا و ستم چه‌هاست }}
{{ب| جمعی که عالم است طفیل وجودشان‌|بنگر به حالشان ز جفا و ستم چه‌هاست }}


{{ب| چون خون نور دیده‌ی زهرا به خاک ریخت‌خون گر رود ز دیده‌ی گریان ما، رواست }}
{{ب| چون خون نور دیده‌ی زهرا به خاک ریخت‌|خون گر رود ز دیده‌ی گریان ما، رواست }}


{{ب| از قصّه لب ببندم و گریم درین عزاخود طاقت شنیدن این ماجرا که راست؟ }}
{{ب| از قصّه لب ببندم و گریم درین عزا|خود طاقت شنیدن این ماجرا که راست؟ }}


{{ب| جن و ملک به نوحه در آمد، عزای کیست؟این شور در زمین و فلک از برای کیست؟ }}  
{{ب| جن و ملک به نوحه در آمد، عزای کیست؟|این شور در زمین و فلک از برای کیست؟ }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۸: خط ۴۰:
'''2'''
'''2'''


{{ب| آن روز گشت خون دلِ ما به ما حلال‌کالود چرخ پنجه به خون نبیّ و آل }}
{{ب| آن روز گشت خون دلِ ما به ما حلال‌|کالود چرخ پنجه به خون نبیّ و آل }}


{{ب| صد قرن بگذرد اگر از دور آسمان‌از جبهه‌ی جهان نرود گرد این ملال }}
{{ب| صد قرن بگذرد اگر از دور آسمان‌|از جبهه‌ی جهان نرود گرد این ملال }}


{{ب| بیرون نرفت گر ز تنم جان غریب نیست‌کاین ماجرا تمام نگنجید در خیال }}
{{ب| بیرون نرفت گر ز تنم جان غریب نیست‌|کاین ماجرا تمام نگنجید در خیال }}


{{ب| دیگر ثبات می‌نکند دور آسمان‌کاین حدّ ظلم نیک نیامد ازو به فال }}
{{ب| دیگر ثبات می‌نکند دور آسمان‌|کاین حدّ ظلم نیک نیامد ازو به فال }}


{{ب| عمر فلک گذشت و به هر گوشه‌ای هنوزاین تعزیت به جاست زهی حزن بی‌زوال }}
{{ب| عمر فلک گذشت و به هر گوشه‌ای هنوز|این تعزیت به جاست زهی حزن بی‌زوال }}


{{ب| گر این ندیده بودمی از دور آسمان‌می‌گفتمی ازوست چنین جرأتی محال }}
{{ب| گر این ندیده بودمی از دور آسمان‌|می‌گفتمی ازوست چنین جرأتی محال }}


{{ب| با این دو چشم تر چقدر خون توان فشاندگیرم رود به گریه مرا عمر ماه و سال }}
{{ب| با این دو چشم تر چقدر خون توان فشاند|گیرم رود به گریه مرا عمر ماه و سال }}


{{ب| یک عمر چیست، گر بودم صد چو عمر نوح‌کم باشد از برای چنین ماتمی مجال }}
{{ب| یک عمر چیست، گر بودم صد چو عمر نوح‌|کم باشد از برای چنین ماتمی مجال }}


{{ب| تا یک دو روز هست مجالی درین عزاای دیده گریه سر کن و ای دل ز غم بنال }}
{{ب| تا یک دو روز هست مجالی درین عزا|ای دیده گریه سر کن و ای دل ز غم بنال }}


{{ب| بیش از هزار سال شد اکنون که ماتم است‌از بهر او هنوز چنین ماتمی کم است  }}
{{ب| بیش از هزار سال شد اکنون که ماتم است‌|از بهر او هنوز چنین ماتمی کم است  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۶۳: خط ۶۵:
'''3'''
'''3'''


{{ب| نور دو چشم فاطمه و بوتراب کو؟تاریک گشت هر دو جهان، آفتاب کو؟ }}
{{ب| نور دو چشم فاطمه و بوتراب کو؟|تاریک گشت هر دو جهان، آفتاب کو؟ }}


{{ب| مهمان کربلا که به غیر از سنان و تیغ‌او را به حلقِ تشنه نکردند آب کو؟ }}
{{ب| مهمان کربلا که به غیر از سنان و تیغ‌|او را به حلقِ تشنه نکردند آب کو؟ }}


{{ب| غلمان و حور تعزیه دارند و سوگوارای روزگار، «سیّد اهل شباب» <ref>اشاره به حدیث «الحسن و الحسین سیّدا شباب اهل الجنّة».</ref> کو؟ }}
{{ب| غلمان و حور تعزیه دارند و سوگوار|ای روزگار، «سیّد اهل شباب» <ref>اشاره به حدیث «الحسن و الحسین سیّدا شباب اهل الجنّة».</ref> کو؟ }}


{{ب| آن سروری که بر سر منبر، نبی مدام‌می‌خواند مدح او به دو صد آب و تاب کو؟  }}
{{ب| آن سروری که بر سر منبر، نبی مدام‌|می‌خواند مدح او به دو صد آب و تاب کو؟  }}


{{ب| رنگ و رخ چو ماه، ز جورِ که برشکست‌شهد سخن بر آن لب شیرین جواب کو؟ }}
{{ب| رنگ و رخ چو ماه، ز جورِ که برشکست‌|شهد سخن بر آن لب شیرین جواب کو؟ }}


{{ب| زان گل که کرد پر همه عالم ز رنگ و بوغیر از گلاب اشک به عالم گلاب کو؟ }}
{{ب| زان گل که کرد پر همه عالم ز رنگ و بو|غیر از گلاب اشک به عالم گلاب کو؟ }}


{{ب| زین العباد را که به زنجیر می‌کشندجدّ بزرگوار کجا رفت و باب کو؟ }}
{{ب| زین العباد را که به زنجیر می‌کشند|جدّ بزرگوار کجا رفت و باب کو؟ }}


{{ب| پا در رکاب رخش برآورد بهر رزم‌سلطان ما کجا شد و ما را رکاب کو؟ }}
{{ب| پا در رکاب رخش برآورد بهر رزم‌|سلطان ما کجا شد و ما را رکاب کو؟ }}


{{ب| ظلمی که کرد خصم بر اولاد مصطفی‌گیرم تمام شرح توان کرد، تاب کو؟ }}
{{ب| ظلمی که کرد خصم بر اولاد مصطفی‌|گیرم تمام شرح توان کرد، تاب کو؟ }}


{{ب| کاری کز آن بتر نتواند شدن، چو کردگو بعد از این فلک پی کار دگر مگرد  }}
{{ب| کاری کز آن بتر نتواند شدن، چو کرد|گو بعد از این فلک پی کار دگر مگرد  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۸۸: خط ۹۰:
'''4'''
'''4'''


{{ب| رخساره‌ای که بود به خوبی مه تمام‌پوشیده کرد معرکه‌اش در ته غمام }}
{{ب| رخساره‌ای که بود به خوبی مه تمام‌|پوشیده کرد معرکه‌اش در ته غمام }}


{{ب| موئی که شانه می‌زدش از پنجه مصطفی‌صد حلقه حلقه‌اش به ته خاک همچو دام }}
{{ب| موئی که شانه می‌زدش از پنجه مصطفی‌|صد حلقه حلقه‌اش به ته خاک همچو دام }}


{{ب| سروی که رست از چمن مصطفی، فتاددر جویبار خون و فرو ماند از خرام }}
{{ب| سروی که رست از چمن مصطفی، فتاد|در جویبار خون و فرو ماند از خرام }}


{{ب| برخاک سوده شمر ز روی جفا ببین‌رویی که بود بوسه‌گه مرتضی مدام }}
{{ب| برخاک سوده شمر ز روی جفا ببین‌|رویی که بود بوسه‌گه مرتضی مدام }}


{{ب| از پا فکند قامت نخلی که در چمن‌پرورده بود فاطمه‌اش با صد احترام }}
{{ب| از پا فکند قامت نخلی که در چمن‌|پرورده بود فاطمه‌اش با صد احترام }}


{{ب| در خون کشیده‌اند و جهان همچنان به جاآن را که ساکنان فلک بنده و غلام }}
{{ب| در خون کشیده‌اند و جهان همچنان به جا|آن را که ساکنان فلک بنده و غلام }}


{{ب| شهباز عرش بین که به عزم دیار قدس‌در خون کشیده بال و پر خویش چون حمام }}
{{ب| شهباز عرش بین که به عزم دیار قدس‌|در خون کشیده بال و پر خویش چون حمام }}


{{ب| زان دم که هشته بود بنای ستم فلک‌هرگز نکرده بود جفایی چنین تمام }}
{{ب| زان دم که هشته بود بنای ستم فلک‌|هرگز نکرده بود جفایی چنین تمام }}


{{ب| نسبت نمی‌توان به قضا داد این ستم‌گویا گسسته بود فلک از قضا زمام }}
{{ب| نسبت نمی‌توان به قضا داد این ستم‌|گویا گسسته بود فلک از قضا زمام }}


{{ب| این ظلم دیگر است که گردون نگون نشدعالم تمام غرقه‌ی دریای خون نشد }}  
{{ب| این ظلم دیگر است که گردون نگون نشد|عالم تمام غرقه‌ی دریای خون نشد }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
'''5'''
'''5'''


{{ب| در کربلا زدند چون آل نبی قدم‌صد شعله زد ز سینه‌ی کرّوبیان علَم }}
{{ب| در کربلا زدند چون آل نبی قدم‌|صد شعله زد ز سینه‌ی کرّوبیان علَم }}


{{ب| آن ظلم شد بپای که لرزید آفتاب‌از باد آه سرد درین نیلگون خِیَم }}
{{ب| آن ظلم شد بپای که لرزید آفتاب‌|از باد آه سرد درین نیلگون خِیَم }}


{{ب| آزاده سرو باغ دو عالم ز پا فتادتاریک گشت هر دو جهان از غبار غم }}
{{ب| آزاده سرو باغ دو عالم ز پا فتاد|تاریک گشت هر دو جهان از غبار غم }}


{{ب| شد جمع و شور نوحه به هفت آسمان فکندهر فتنه‌ای که بود جهان را ز بیش و کم }}
{{ب| شد جمع و شور نوحه به هفت آسمان فکند|هر فتنه‌ای که بود جهان را ز بیش و کم }}


{{ب| از آل مصطفی دم آبی دریغ داشت‌ای دل ز چرخ سفله مجو شیوه‌ی کرم }}
{{ب| از آل مصطفی دم آبی دریغ داشت‌|ای دل ز چرخ سفله مجو شیوه‌ی کرم }}


{{ب| نم در جگر نهشت ز بس تشنگی ولی‌از خونشان رساند در آن دشت نم به نم }}
{{ب| نم در جگر نهشت ز بس تشنگی ولی‌|از خونشان رساند در آن دشت نم به نم }}


{{ب| چون مهتر حرم تپد از تیغشان به خون‌با این سگان دگر چه کند آهوی حرم }}
{{ب| چون مهتر حرم تپد از تیغشان به خون‌|با این سگان دگر چه کند آهوی حرم }}


{{ب| بر نیزه‌اش به معرکه‌ی کربلا نگرآن سر که خورده بود به آن مصطفی قسم }}
{{ب| بر نیزه‌اش به معرکه‌ی کربلا نگر|آن سر که خورده بود به آن مصطفی قسم }}


{{ب| ور سینه تاب صبر از این ماجرا نداشت‌دل خون شد و ز دیده برون رفت لا جرم }}
{{ب| ور سینه تاب صبر از این ماجرا نداشت‌|دل خون شد و ز دیده برون رفت لا جرم }}


{{ب| با این قضیه خون دل ما چه می‌کندگرید اگر دو دیده دو دریا چه می‌کند  }}
{{ب| با این قضیه خون دل ما چه می‌کند|گرید اگر دو دیده دو دریا چه می‌کند  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۱۳۸: خط ۱۴۰:
'''6'''
'''6'''


{{ب| در خون کشیده پیکر «دارای دین» ببین‌از تن جدا فتاده سر نازنین ببین }}
{{ب| در خون کشیده پیکر «دارای دین» ببین‌|از تن جدا فتاده سر نازنین ببین }}


{{ب| شهباز عرش را به هوای دیار قدس‌در خون خویش بال فشان بر زمین ببین }}
{{ب| شهباز عرش را به هوای دیار قدس‌|در خون خویش بال فشان بر زمین ببین }}


{{ب| زین گرگ سالخورده که در خون کشیده است‌نور دو چشم شیر خدا را کمین ببین }}
{{ب| زین گرگ سالخورده که در خون کشیده است‌|نور دو چشم شیر خدا را کمین ببین }}


{{ب| هر سو وداع شاهی و شهزاده‌ای نگراز چشم خونفشان نگه واپسین ببین }}
{{ب| هر سو وداع شاهی و شهزاده‌ای نگر|از چشم خونفشان نگه واپسین ببین }}


{{ب| طفلان خردسال حرم را نظاره کن‌بر چشمشان ز شوق پدر آستین ببین }}
{{ب| طفلان خردسال حرم را نظاره کن‌|بر چشمشان ز شوق پدر آستین ببین }}


{{ب| حرف غریب ماندنشان بر زبان نگرگَردِ یتیم گشتنشان بر جبین ببین }}
{{ب| حرف غریب ماندنشان بر زبان نگر|گَردِ یتیم گشتنشان بر جبین ببین }}


{{ب| همرنگ لاله‌زار ز خون عرصه‌ای نگروز پا فتاده سرو و گل و یاسمین ببین }}
{{ب| همرنگ لاله‌زار ز خون عرصه‌ای نگر|وز پا فتاده سرو و گل و یاسمین ببین }}


{{ب| در خیمه‌ی حرم ز یتیمان فغان شنودر آن میانه ناله‌ی روح الامین ببین }}
{{ب| در خیمه‌ی حرم ز یتیمان فغان شنو|در آن میانه ناله‌ی روح الامین ببین }}


{{ب| بنگر چه‌ها رسیده به اولاد مصطفی‌بگذار هرچه کرده سپهر و همین ببین }}
{{ب| بنگر چه‌ها رسیده به اولاد مصطفی‌|بگذار هرچه کرده سپهر و همین ببین }}


{{ب| آل نبی درین غم و محنت نظاره کن‌بگریز از جهان وز گردون کناره کن  }}
{{ب| آل نبی درین غم و محنت نظاره کن‌|بگریز از جهان وز گردون کناره کن  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۱۶۳: خط ۱۶۵:
'''7'''
'''7'''


{{ب| تابنده اختر فلک هشت و چار <ref>فلک هشت و چار: آسمانی که بروج دوازده‌گانه در آن قرار گرفته، و در اینجا کنایه از ائمه اطهار (علیهم السّلام) است، که دوازده نفرند. و امام حسین (علیه السّلام) اختر تابنده و درخشان این فلک است.</ref> حیف‌آن نور هر دو دیده‌ی زهرا، هزار حیف }}
{{ب| تابنده اختر فلک هشت و چار <ref>فلک هشت و چار: آسمانی که بروج دوازده‌گانه در آن قرار گرفته، و در اینجا کنایه از ائمه اطهار (علیهم السّلام) است، که دوازده نفرند. و امام حسین (علیه السّلام) اختر تابنده و درخشان این فلک است.</ref> حیف‌|آن نور هر دو دیده‌ی زهرا، هزار حیف }}


{{ب| از روی زین به خاک در افتاد عاقبت‌نور دو دیده‌ی شه دُلدُل سوار، <ref>دلدل: خارپشت بزرگ، موضوع مهم و امر عظیم. و نام استری که مقوقس امیر مصر، به پیامبر اکرم هدیه کرد و امیر المؤمنین بر آن سوار می‌شد.</ref> حیف }}
{{ب| از روی زین به خاک در افتاد عاقبت‌|نور دو دیده‌ی شه دُلدُل سوار، <ref>دلدل: خارپشت بزرگ، موضوع مهم و امر عظیم. و نام استری که مقوقس امیر مصر، به پیامبر اکرم هدیه کرد و امیر المؤمنین بر آن سوار می‌شد.</ref> حیف }}


{{ب| رویی که بود روشنی آفتاب ازوپوشید خاک معرکه‌اش در غبار، حیف }}
{{ب| رویی که بود روشنی آفتاب ازو|پوشید خاک معرکه‌اش در غبار، حیف }}


{{ب| مویی چو شب که بر رخ چون روز شاه بوددر خون کشید گردش لیل و نهار، حیف }}
{{ب| مویی چو شب که بر رخ چون روز شاه بود|در خون کشید گردش لیل و نهار، حیف }}


{{ب| آن تن که پرورش به کنار بتول یافت‌از زخمهای تیغ و سنان شد فکار، حیف }}
{{ب| آن تن که پرورش به کنار بتول یافت‌|از زخمهای تیغ و سنان شد فکار، حیف }}


{{ب| شد شاه ذو الفقار و نماند از جفای خصم‌شهزاده‌ای که بود ازو یادگار، حیف }}
{{ب| شد شاه ذو الفقار و نماند از جفای خصم‌|شهزاده‌ای که بود ازو یادگار، حیف }}


{{ب| رفت آن که بود نقد شهنشاه لافتی‌دیگر کسی نماند پی کارزار، حیف }}
{{ب| رفت آن که بود نقد شهنشاه لافتی‌|دیگر کسی نماند پی کارزار، حیف }}


{{ب| بر باد فتنه رفت به یک جنبش سپهرهر گل که بود در چمن روزگار، حیف }}
{{ب| بر باد فتنه رفت به یک جنبش سپهر|هر گل که بود در چمن روزگار، حیف }}


{{ب| برخاست صرصری که به گلزار مصطفی‌بر باد رفت حاصل صد نو بهار، حیف }}
{{ب| برخاست صرصری که به گلزار مصطفی‌|بر باد رفت حاصل صد نو بهار، حیف }}


{{ب| بنگر خزان چه کار به باغ و بهار کردهر کار کرد چشم بد روزگار کرد  }}
{{ب| بنگر خزان چه کار به باغ و بهار کرد|هر کار کرد چشم بد روزگار کرد  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۱۸۸: خط ۱۹۰:
'''8'''
'''8'''


{{ب| رفت از میانه پادشه انس و جان، دریغ‌بر باد رفت حاصل کون و مکان، دریغ }}
{{ب| رفت از میانه پادشه انس و جان، دریغ‌|بر باد رفت حاصل کون و مکان، دریغ }}


{{ب| در گلشنی که داشت تماشا عنان خویش‌از مطلق العنانیِ باد خزان، دریغ <ref>در گلشن اهل بیت پیامبر علیهم السّلام که تماشا، به احترام، عنان و زمام خود را نگاه می‌داشت، اینک باد خزانی، عنان رها کرده و گلها را به خاک می‌اندازد. در این بیت، «تماشا»، برای مبالغه، به جای «تماشا کننده» به کار رفته است.</ref> }}
{{ب| در گلشنی که داشت تماشا عنان خویش‌|از مطلق العنانیِ باد خزان، دریغ <ref>در گلشن اهل بیت پیامبر علیهم السّلام که تماشا، به احترام، عنان و زمام خود را نگاه می‌داشت، اینک باد خزانی، عنان رها کرده و گلها را به خاک می‌اندازد. در این بیت، «تماشا»، برای مبالغه، به جای «تماشا کننده» به کار رفته است.</ref> }}


{{ب| از دست روزگار برون شد به رایگان‌یکدانه گوهر صدف کن فکان، دریغ <ref> «کن فکان»، در لغت، یعنی: «شو، پس شد». و مأخوذ از آیاتی نظیر: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». «کن فکان» کنایه از عالم امر و اراده‌ی نافذ الهی در خلق اشیاء و انجام هر کاری است. در این بیت، عالم امر، به صدفی تشبیه شده که امام حسین علیه السّلام گوهر این صدف است.</ref> }}
{{ب| از دست روزگار برون شد به رایگان‌|یکدانه گوهر صدف کن فکان، دریغ <ref> «کن فکان»، در لغت، یعنی: «شو، پس شد». و مأخوذ از آیاتی نظیر: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». «کن فکان» کنایه از عالم امر و اراده‌ی نافذ الهی در خلق اشیاء و انجام هر کاری است. در این بیت، عالم امر، به صدفی تشبیه شده که امام حسین علیه السّلام گوهر این صدف است.</ref> }}


{{ب| شد شهسوار قدس از این تیره خاکدان‌با یک جهان ملال عنان بر عنان، دریغ }}
{{ب| شد شهسوار قدس از این تیره خاکدان‌|با یک جهان ملال عنان بر عنان، دریغ }}


{{ب| نگذاشتند جانب آل رسول، حیف‌نشناختند حرمت آن خاندان، دریغ }}
{{ب| نگذاشتند جانب آل رسول، حیف‌|نشناختند حرمت آن خاندان، دریغ }}


{{ب| رفت آن که شاد بود دو عالم برای اودر رفتنش نماند دلی شادمان، دریغ }}
{{ب| رفت آن که شاد بود دو عالم برای او|در رفتنش نماند دلی شادمان، دریغ }}


{{ب| از غصّه سوخت جان و دل عالم این جفاوین داغ ماند بر دل و جان جاودان، دریغ }}
{{ب| از غصّه سوخت جان و دل عالم این جفا|وین داغ ماند بر دل و جان جاودان، دریغ }}


{{ب| در باغ مصطفی که ارم بود بنده‌اش‌از نو شکفته گلبن و سرو جوان، دریغ }}
{{ب| در باغ مصطفی که ارم بود بنده‌اش‌|از نو شکفته گلبن و سرو جوان، دریغ }}


{{ب| در گلشنی که خورد ز جوی بهشت آب‌بر خاک ریختند گل و ارغوان، دریغ }}
{{ب| در گلشنی که خورد ز جوی بهشت آب‌|بر خاک ریختند گل و ارغوان، دریغ }}


{{ب| با آن چمن سپهر ستمگر ببین چه کردپرورد گل به عزّت و آخر ببین چه کرد }}  
{{ب| با آن چمن سپهر ستمگر ببین چه کرد|پرورد گل به عزّت و آخر ببین چه کرد }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۱۳: خط ۲۱۵:
'''9'''
'''9'''


{{ب| وقت است ماند از حرکت چرخ کج مداروین دود محو گردد و بنشیند این غبار }}
{{ب| وقت است ماند از حرکت چرخ کج مدار|وین دود محو گردد و بنشیند این غبار }}


{{ب| خیزد ز نفخ صور یکی تند باد صعب‌کاین خیمه‌ها نگون شود از وی جباب‌وار }}
{{ب| خیزد ز نفخ صور یکی تند باد صعب‌|کاین خیمه‌ها نگون شود از وی جباب‌وار }}


{{ب| میزان عدل نصب کنند از پی جزاهنگام کار آید و هرکس رود ز کار }}
{{ب| میزان عدل نصب کنند از پی جزا|هنگام کار آید و هرکس رود ز کار }}


{{ب| این ظلم بی‌حساب شود دفع لاجرم‌گردد روان به امر خدا حکم کردگار }}
{{ب| این ظلم بی‌حساب شود دفع لاجرم‌|گردد روان به امر خدا حکم کردگار }}


{{ب| اهل نفاق را بگریزد ز سینه دل‌پیدا شود چو بیدق شاه شترسوار }}
{{ب| اهل نفاق را بگریزد ز سینه دل‌|پیدا شود چو بیدق شاه شترسوار }}


{{ب| خونین کفن به حشر درآیند یک‌به‌یک‌آل نبی و خلق بگریند زارزار }}
{{ب| خونین کفن به حشر درآیند یک‌به‌یک‌|آل نبی و خلق بگریند زارزار }}


{{ب| زهرا در آن مخاصمه گیرد به روی دست‌در خون کشیده پیرهن آن بزرگوار }}
{{ب| زهرا در آن مخاصمه گیرد به روی دست‌|در خون کشیده پیرهن آن بزرگوار }}


{{ب| پرسد که خاندان نبوت که برفکندشیر خدا که خانه‌ی دین کرد استوار }}
{{ب| پرسد که خاندان نبوت که برفکند|شیر خدا که خانه‌ی دین کرد استوار }}


{{ب| شوری برافکنند که در جنّت آن خروش‌آشوب روز حشر یکی باشد از هزار }}
{{ب| شوری برافکنند که در جنّت آن خروش‌|آشوب روز حشر یکی باشد از هزار }}


{{ب| آید حسین و با تن بی‌سر کند فغان‌بیند در آن فغان و پیمبر کند فغان  }}
{{ب| آید حسین و با تن بی‌سر کند فغان‌|بیند در آن فغان و پیمبر کند فغان  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۳۸: خط ۲۴۰:
'''10'''
'''10'''


{{ب| گیرند اگر حساب تو در فتنه و فساددوزخ کم است بهر تو ای زاده‌ی زیاد }}
{{ب| گیرند اگر حساب تو در فتنه و فساد|دوزخ کم است بهر تو ای زاده‌ی زیاد }}


{{ب| جوری نکرده‌ای تو که هرگز رود ز دل‌کاری نکرده‌ای تو که هرگز رود ز یاد }}
{{ب| جوری نکرده‌ای تو که هرگز رود ز دل‌|کاری نکرده‌ای تو که هرگز رود ز یاد }}


{{ب| بسیار گشت چرخ پی مفسدان ولی‌همچون تویی ندیده به قوم ثمود و عاد }}
{{ب| بسیار گشت چرخ پی مفسدان ولی‌|همچون تویی ندیده به قوم ثمود و عاد }}


{{ب| برخاست صرصری ز نفاق تو در جهان‌گلهای بوستان نبی را به باد داد }}
{{ب| برخاست صرصری ز نفاق تو در جهان‌|گلهای بوستان نبی را به باد داد }}


{{ب| آنی که بستی آب به رو اهل بیت رااز حلقشان به خنجر کین چشمه‌ها گشاد }}
{{ب| آنی که بستی آب به رو اهل بیت را|از حلقشان به خنجر کین چشمه‌ها گشاد }}


{{ب| از تند باد جور تو ای مایه‌ی فسادآزاده سرو باغ امامت ز پا فتاد }}
{{ب| از تند باد جور تو ای مایه‌ی فساد|آزاده سرو باغ امامت ز پا فتاد }}


{{ب| شرمت ز بو تراب نیاید، زهی جحود!بر دیده‌ی تو آب نیاید، زهی عناد! }}  
{{ب| شرمت ز بو تراب نیاید، زهی جحود!|بر دیده‌ی تو آب نیاید، زهی عناد! }}  


{{ب| چشم شفاعتت ز که باشد به روز حشرفریاد مصطفی چو برآید برای داد }}
{{ب| چشم شفاعتت ز که باشد به روز حشر|فریاد مصطفی چو برآید برای داد }}


{{ب| ترسم در آتش تو بسوزند عالمی‌چون گرم انتقام شود داور عباد }}
{{ب| ترسم در آتش تو بسوزند عالمی‌|چون گرم انتقام شود داور عباد }}


{{ب| آه این چه آتشست که جور تو برفروخت‌افروخت آتش که جهان را به ناله سوخت }}  
{{ب| آه این چه آتشست که جور تو برفروخت‌|افروخت آتش که جهان را به ناله سوخت }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۶۳: خط ۲۶۵:
'''11'''
'''11'''


{{ب| هرکس ز پای تا سرِ این داستان گذشت‌از جان خویش سیر شد و از جهان گذشت }}
{{ب| هرکس ز پای تا سرِ این داستان گذشت‌|از جان خویش سیر شد و از جهان گذشت }}


{{ب| این قصّه‌کش تمام شنیدن نمی‌توان‌آیا به خاندان نبوت چه سان گذشت }}
{{ب| این قصّه‌کش تمام شنیدن نمی‌توان‌|آیا به خاندان نبوت چه سان گذشت }}


{{ب| یکجا به خاک این همه گل، هیچگه نریخت‌چندان که بر زمانه بهار و خزان گذشت }}
{{ب| یکجا به خاک این همه گل، هیچگه نریخت‌|چندان که بر زمانه بهار و خزان گذشت }}


{{ب| گردون فشاند خاک به سر، وین غریب نیست‌این ماتمی نبود که از وی توان گذشت }}
{{ب| گردون فشاند خاک به سر، وین غریب نیست‌|این ماتمی نبود که از وی توان گذشت }}


{{ب| نم در جگر نماند فلک را ز بس گریست‌فریاد العطش چو ز هفت آسمان گذشت }}
{{ب| نم در جگر نماند فلک را ز بس گریست‌|فریاد العطش چو ز هفت آسمان گذشت }}


{{ب| در خون تپید پیکر فرزند مرتضی‌ای جان برآ که کار ز آه و فغان گذشت }}
{{ب| در خون تپید پیکر فرزند مرتضی‌|ای جان برآ که کار ز آه و فغان گذشت }}


{{ب| تنها مگو به آل نبی رفت این ستم‌از این عزا ببین که چه بر انس و جان گذشت }}
{{ب| تنها مگو به آل نبی رفت این ستم‌|از این عزا ببین که چه بر انس و جان گذشت }}


{{ب| سهلست با عزای جوانان اهل بیت‌از روزگار هرچه به پیر و جوان گذشت }}
{{ب| سهلست با عزای جوانان اهل بیت‌|از روزگار هرچه به پیر و جوان گذشت }}


{{ب| دیگر ز درد ساکن بیت الحزن مگوبنگر چه‌ها ز جور به آن خاندان گذشت }}
{{ب| دیگر ز درد ساکن بیت الحزن مگو|بنگر چه‌ها ز جور به آن خاندان گذشت }}


{{ب| کس این ثبات و صبر ز ایوب کی شنیداین حزن بی‌زوال به یعقوب کی رسید }}  
{{ب| کس این ثبات و صبر ز ایوب کی شنید|این حزن بی‌زوال به یعقوب کی رسید }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۸۸: خط ۲۹۰:
'''12'''
'''12'''


{{ب| ای دل جهان ز گریه چو دریای خون نگردیدی درون سینه‌ی ما را برون نگر }}
{{ب| ای دل جهان ز گریه چو دریای خون نگر|دیدی درون سینه‌ی ما را برون نگر }}


{{ب| بشکاف سینه‌ی من و بنگر که حال چیست‌گاهی برون نظر کن و گاهی درون نگر }}
{{ب| بشکاف سینه‌ی من و بنگر که حال چیست‌|گاهی برون نظر کن و گاهی درون نگر }}


{{ب| با آل مصطفی بنگر کید آسمان‌افسانه‌ی زمانه شنیدی فسون نگر }}
{{ب| با آل مصطفی بنگر کید آسمان‌|افسانه‌ی زمانه شنیدی فسون نگر }}


{{ب| در حلقه حلقه‌ی ثقلین این عزا ببین‌از جنّ و انس، شور ملایک فزون نگر }}
{{ب| در حلقه حلقه‌ی ثقلین این عزا ببین‌|از جنّ و انس، شور ملایک فزون نگر }}


{{ب| ارواح قدس را که نیستند آشنای غم‌از جای رفته پای ثبات و سکون نگر }}
{{ب| ارواح قدس را که نیستند آشنای غم‌|از جای رفته پای ثبات و سکون نگر }}


{{ب| خون ریخت شاه را ز لآلی دریغ داشت‌رحمت ببین و ریزش گردون دون نگر }}
{{ب| خون ریخت شاه را ز لآلی دریغ داشت‌|رحمت ببین و ریزش گردون دون نگر }}


{{ب| وارونه کاریِ فلک کجمدار بین‌افعال زشت او همگی واژگون نگر }}
{{ب| وارونه کاریِ فلک کجمدار بین‌|افعال زشت او همگی واژگون نگر }}


{{ب| با آنکه کرد این همه چشم بدِ سپهراز این عزاش جامه به تن نیلگون نگر }}
{{ب| با آنکه کرد این همه چشم بدِ سپهر|از این عزاش جامه به تن نیلگون نگر }}


{{ب| آمد محرّم و غم او شد یکی هزاراز دست چرخ گریه‌ی «عاشق» کنون نگر }}
{{ب| آمد محرّم و غم او شد یکی هزار|از دست چرخ گریه‌ی «عاشق» کنون نگر }}


{{ب| در این عزا به حلقه‌ی هر جمع گریه کن‌بنشین به حلقه حلقه و چون شمع گریه کن <ref> دیوان عاشق اصفهانی؛ ص 495- 500.</ref> }}
{{ب| در این عزا به حلقه‌ی هر جمع گریه کن‌|بنشین به حلقه حلقه و چون شمع گریه کن <ref> دیوان عاشق اصفهانی؛ ص 495- 500.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


۱۰٬۰۷۲

ویرایش