ناصر خسرو: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| نبینی که امّت همی گوهر دین‌نیاید مگر کز بنین محمّد؟ }}
{{ب| نبینی که امّت همی گوهر دین‌|نیاید مگر کز بنین محمّد؟ }}


{{ب| محمد بدان داد گنج و دفینش‌که او بود در خور قرین محمّد }}
{{ب| محمد بدان داد گنج و دفینش‌|که او بود در خور قرین محمّد }}


{{ب| قرین محمد که بود؟ آنکه جفتش‌نبودی مگر حور عین محمّد }}
{{ب| قرین محمد که بود؟ آنکه جفتش‌|نبودی مگر حور عین محمّد }}


{{ب| از این حور عین و قرین گشت پیداحسین و حسن، سین و شین محمّد }}
{{ب| از این حور عین و قرین گشت پیدا|حسین و حسن، سین و شین محمّد }}


{{ب| حسین و حسن را شناسم حقیقت‌بدو جهان گل و یاسمین محمّد }}
{{ب| حسین و حسن را شناسم حقیقت‌|بدو جهان گل و یاسمین محمّد }}


{{ب| چنین یاسمین و گل اندر دو عالم‌کجا رُست جز در زمین محمّد }}
{{ب| چنین یاسمین و گل اندر دو عالم‌|کجا رُست جز در زمین محمّد }}


{{ب| نیارم گزیدن همی مر کسی رابر این هر دوان نازنین محمّد }}
{{ب| نیارم گزیدن همی مر کسی را|بر این هر دوان نازنین محمّد }}


{{ب| قرآن بود و شمشیر پاکیزه حیدر|دو بنیاد دین متین محمّد <ref>دیوان ناصر خسرو؛ ص 158.</ref> }}
{{ب| قرآن بود و شمشیر پاکیزه حیدر|دو بنیاد دین متین محمّد <ref>دیوان ناصر خسرو؛ ص 158.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول‌بیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول }}
{{ب| امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول‌|بیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول }}


{{ب| گر نگشته ستند فتنه بر جهان از دین حق‌چون جهانند و طلب کار جهانند، ای رسول }}
{{ب| گر نگشته ستند فتنه بر جهان از دین حق‌|چون جهانند و طلب کار جهانند، ای رسول }}


{{ب| از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیرچون فراز نشتر جهانند و رمانند، ای رسول }}
{{ب| از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیر|چون فراز نشتر جهانند و رمانند، ای رسول }}


{{ب| سود دنیا را همی جویند و نندیشند هیچ‌گرچه از دین و شریعت بر زیانند، ای رسول  }}
{{ب| سود دنیا را همی جویند و نندیشند هیچ‌|گرچه از دین و شریعت بر زیانند، ای رسول  }}


{{ب| چون زمان داده است تا محشر خدای ابلیس راجمله قومش بر امید آن زمانند، ای رسول }}
{{ب| چون زمان داده است تا محشر خدای ابلیس را|جمله قومش بر امید آن زمانند، ای رسول }}


{{ب| ز انکه خان دوستی دیو شد دل‌شان همه‌دشمنان اهل بیت و خاندانند، ای رسول }}
{{ب| ز انکه خان دوستی دیو شد دل‌شان همه‌|دشمنان اهل بیت و خاندانند، ای رسول }}


{{ب| این مسلمانان به نام، از کشتن اولاد توچون جهودان نیز پیمبر کشانند، ای رسول }}
{{ب| این مسلمانان به نام، از کشتن اولاد تو|چون جهودان نیز پیمبر کشانند، ای رسول }}


{{ب| روی گردانند از پاکیزه فرزندان توکور و گمره برطریق این و آنند، ای رسول }}
{{ب| روی گردانند از پاکیزه فرزندان تو|کور و گمره برطریق این و آنند، ای رسول }}


{{ب| بی‌گمان چون بر وصی و اولاد او دشمن شدندبر تو ای خیر البشر پس بی‌گمانند، ای رسول <ref> همان؛ ص 304.</ref> }}
{{ب| بی‌گمان چون بر وصی و اولاد او دشمن شدند|بر تو ای خیر البشر پس بی‌گمانند، ای رسول <ref> همان؛ ص 304.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| بتگر بتی تراشد و او را همی پرستدزو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین }}
{{ب| بتگر بتی تراشد و او را همی پرستد|زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین }}


{{ب| تو چون بتی گزیدی کز رنج و شَرَّ آن بت‌برکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین }}
{{ب| تو چون بتی گزیدی کز رنج و شَرَّ آن بت‌|برکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین }}


{{ب| آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبراز تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین }}
{{ب| آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر|از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین }}


{{ب| لعنت کنم برآن بت کز امت محمداو بود جاهلان را ز اوّل بت نخستین }}
{{ب| لعنت کنم برآن بت کز امت محمد|او بود جاهلان را ز اوّل بت نخستین }}


{{ب| لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک رابستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین }}
{{ب| لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را|بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین }}


{{ب| لعنت کنم برآن بت کو کرد و شیعت اوحلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین }}
{{ب| لعنت کنم برآن بت کو کرد و شیعت او|حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین }}


{{ب| پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت‌لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین <ref> همان؛ ص 410.</ref> }}
{{ب| پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت‌|لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین <ref> همان؛ ص 410.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| گر خرد را برسر هشیار خویش افسر کنی‌سخت زود از چرخ گردان، ای پسر، سر برکنی }}
{{ب| گر خرد را برسر هشیار خویش افسر کنی‌|سخت زود از چرخ گردان، ای پسر، سر برکنی }}


{{ب| بر سرت بویا چو مشک و عنبر سارا شودگر تو خاکستر به نام آل او بر سر کنی }}
{{ب| بر سرت بویا چو مشک و عنبر سارا شود|گر تو خاکستر به نام آل او بر سر کنی }}


{{ب| هم مقصّر باشی ای دل گر به مدح مصطفی‌معنی از گوهر طرازی لفظش از شکّر کنی }}
{{ب| هم مقصّر باشی ای دل گر به مدح مصطفی‌|معنی از گوهر طرازی لفظش از شکّر کنی }}


{{ب| ای پسر، پیغمبری را تاج کی باشد شگفت‌گر تو بر سر روز محشر ماه را افسر کنی؟ }}
{{ب| ای پسر، پیغمبری را تاج کی باشد شگفت‌|گر تو بر سر روز محشر ماه را افسر کنی؟ }}


{{ب| گر به راه این جهان خورشیدمان رهبر شده است‌سوی یزدان‌مان همی مر عقل را رهبر کنی }}
{{ب| گر به راه این جهان خورشیدمان رهبر شده است‌|سوی یزدان‌مان همی مر عقل را رهبر کنی }}


{{ب| هر که او فضل تو و آل تو را منکر شودخوبی و معروف او را زشتی و منکر کنی }}
{{ب| هر که او فضل تو و آل تو را منکر شود|خوبی و معروف او را زشتی و منکر کنی }}


{{ب| فضل و جود و عدل ایزد خدمت کوثر کندچون تو روز حشر مجلس بر لب کوثر کنی }}
{{ب| فضل و جود و عدل ایزد خدمت کوثر کند|چون تو روز حشر مجلس بر لب کوثر کنی }}


{{ب| دشمنی با اهل و آل تو همی بی‌مر کنندهمچنان کانسان تو با ایشان همی بی‌مر کنی }}
{{ب| دشمنی با اهل و آل تو همی بی‌مر کنند|همچنان کانسان تو با ایشان همی بی‌مر کنی }}


{{ب| شرم ناید مر تو نادان را که پیش ذو الفقارزاف را شمشیر سازی و ز کدو مغفر کنی؟ }}
{{ب| شرم ناید مر تو نادان را که پیش ذو الفقار|زاف را شمشیر سازی و ز کدو مغفر کنی؟ }}


{{ب| چون پیمبر را برادر بود حیدر سوی خلق‌گر بنازم من بدو چون روی خویش اصفر کنی }}
{{ب| چون پیمبر را برادر بود حیدر سوی خلق‌|گر بنازم من بدو چون روی خویش اصفر کنی }}


{{ب| آل پیمبر بسی کشته‌ی بت منحوس توست‌تو همی او را به حیلت بر سر منبر کنی }}
{{ب| آل پیمبر بسی کشته‌ی بت منحوس توست‌|تو همی او را به حیلت بر سر منبر کنی }}


{{ب| من همی نازش به آل حیدر و زهرا کنم‌تو همی نازش به سند و هند بد گوهر کنی }}
{{ب| من همی نازش به آل حیدر و زهرا کنم‌|تو همی نازش به سند و هند بد گوهر کنی }}


{{ب| وقت آن آمد که روز کین چو خاک کربلاآب را در دجله از خون عدو احمر کنی <ref>همان؛ ص 465.</ref> }}
{{ب| وقت آن آمد که روز کین چو خاک کربلا|آب را در دجله از خون عدو احمر کنی <ref>همان؛ ص 465.</ref> }}


{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
۱۰٬۰۷۲

ویرایش