Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران نظرات، مدیران رابط کاربری، Moderators، پنهانگران، مدیران
۴٬۰۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
}} | }} | ||
وى در سالهاى آخر عمر پیامبر خدا(ص) به دنیا آمد. زنى با فضیلت، فصیح، سخنور و دانا بود. نامش را زینب صغرى هم گفتهاند. وى در طول زندگى، شاهد شهادت مظلومانۀ عترت پیامبر بود | وى در سالهاى آخر عمر پیامبر خدا(ص) به دنیا آمد. زنى با فضیلت، فصیح، سخنور و دانا بود. نامش را زینب صغرى هم گفتهاند. وى در طول زندگى، شاهد شهادت مظلومانۀ عترت پیامبر بود. | ||
{{خاندان پیامبر}} | {{خاندان پیامبر}} | ||
==حضور در کربلا== | |||
در سال 61 هجرى نیز در رکاب سید الشهدا (ع) به [[کربلا]] آمد و پس از عاشورا، در مدّت اسارت نیز با سخنانش عترت رسول خدا را معرفى و ستمهاى حکّام را افشا مىکرد. از جمله وقتى کاروان اسیران را به کوفه وارد کردند، در جمع انبوه حاضران، امّ کلثوم به مردم دستور سکوت داد. چون نفسها آرام گرفت و همه ساکت شدند به سخن پرداخت و کوفیان را به خاطر سستى در یارى امام حسین (ع) و آلودن دست به خون سید الشهدا (ع) ملامت کرد. | |||
آغاز خطبهاش چنین است: | آغاز خطبهاش چنین است: | ||
خط ۶۱: | خط ۶۴: | ||
و صداى گریۀ همه برخاست و زنان صورت خراشیدند و موى کندند و مویه کردند. هنگام ورود به شام نیز شمر را طلبید و از او خواست که آنان را از دروازهاى وارد کنند که اجتماع کمترى باشد و سرهاى شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشاى آنها پرداخته، کمتر به چهرۀ اهل بیت پیامبر نگاه کنند. [[شمر]] دقیقا بر خلاف خواستۀ او عمل کرد و اسیران را از دروازۀ ساعات وارد [[دمشق]] کردند.<ref>''بحار الأنوار،ج 45،ص 112؛اعیان الشیعة،ج 3،ص 485.''</ref> در ایام حضور در دمشق نیز هرگز از بیان حقایق و افشاى جنایات امویان کوتاهى نکرد. پس از بازگشت اهل بیت به مدینه نیز، ام کلثوم از کسانى بود که گزارش این سفر خونین را به مردم مىداد. شعر معروف «مدینة جدّنا لا تقبلینا، فبالحسرات و الاحزان جئنا» که هنگام ورود به مدینه خوانده شده از ام کلثوم است. <ref>''تمام شعر که 38 بیت است در«عوالم»جلد امام حسین(ع)،ص 423 آمده است.''</ref> البته بعضى معتقدند امّ کلثوم که دختر حضرت فاطمه (ع) بوده، در زمان امام مجتبى (ع) از دنیا رفت. | و صداى گریۀ همه برخاست و زنان صورت خراشیدند و موى کندند و مویه کردند. هنگام ورود به شام نیز شمر را طلبید و از او خواست که آنان را از دروازهاى وارد کنند که اجتماع کمترى باشد و سرهاى شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشاى آنها پرداخته، کمتر به چهرۀ اهل بیت پیامبر نگاه کنند. [[شمر]] دقیقا بر خلاف خواستۀ او عمل کرد و اسیران را از دروازۀ ساعات وارد [[دمشق]] کردند.<ref>''بحار الأنوار،ج 45،ص 112؛اعیان الشیعة،ج 3،ص 485.''</ref> در ایام حضور در دمشق نیز هرگز از بیان حقایق و افشاى جنایات امویان کوتاهى نکرد. پس از بازگشت اهل بیت به مدینه نیز، ام کلثوم از کسانى بود که گزارش این سفر خونین را به مردم مىداد. شعر معروف «مدینة جدّنا لا تقبلینا، فبالحسرات و الاحزان جئنا» که هنگام ورود به مدینه خوانده شده از ام کلثوم است. <ref>''تمام شعر که 38 بیت است در«عوالم»جلد امام حسین(ع)،ص 423 آمده است.''</ref> البته بعضى معتقدند امّ کلثوم که دختر حضرت فاطمه (ع) بوده، در زمان امام مجتبى (ع) از دنیا رفت. | ||
=== واقعه [[عاشورا]] و حوادث پس از آن === | |||
# ابن طاووس میگوید: چون [[امام حسین(ع)|حسین]](ع) وداع کرد، ام کلثوم ندا سرداد و گفت: یا ابا عبدالله! وای بر ما بعد از مصیبت از دست دادن شما. امام(ع) هم ام کلثوم، [[حضرت زینب(س)|زینب]] (س) و [[رباب دختر امرؤ القیس|رباب]] را تسلی داد.<ref>ابن طاووس، لهوف، ص82.</ref> | |||
# در جریان اسارت، هنگامی که کوفیان برای اطفال غذا آوردند ام کلثوم فریاد زد و گفت:ای اهل [[کوفه]] [[صدقه]] بر ما ([[اهل بیت|اهلبیت]] پیامبر) حرام است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص114.</ref> | |||
# روایتی که به هنگام ورود کاروان اسرا به [[شام]]، ام کلثوم از [[شمر]] خواست که سرهای شهدا را از میان اسیران به سمتی ببرد که همه نگاهها به آن طرف برود و نظاره به سوی آنان کمتر شود.<ref>ابن طاووس، لهوف، ص174.</ref> | |||
== زمان وفات و نحوه آن == | |||
[[پرونده:سوریه قبرستان باب الصغیر-حرم ام کلثوم بنت علی ع و سکینه بنت حسین ع.jpg|180px|بندانگشتی|قبور ام کلثوم و سکینه در [[قبرستان باب الصغیر]] در سوریه]] | |||
در باب زمان وفات ام کلثوم و چگونگی آن نیز اختلاف است. | |||
# بسیاری از منابع، رحلت او و فرزندش زید را در یک زمان دانستهاند تا آن جا که [[نماز میت]] بر بدن هر دو با هم خوانده شد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ج15، ص813.</ref> | |||
#عدهای وفات آنان را حدود سال 50 ق و در زمان سلطنت [[معاویه]] میدانند.<ref>صفدی، الوافی بالوفیات، ج15، ص24؛ امین، اعیان الشیعه، ج3، ص485.</ref> | |||
#برخی گفتهاند: وفات آنان در زمان حکومت [[عبدالملک بن مروان]] (73 – 86 ق) بوده است.<ref>صنعانی، المصنف، ج6، ص164.</ref> | |||
#[[مقریزی]] مینویسد: زمانی که همسر [[عون بن جعفر بن ابی طالب|عون بن جعفر]] بود از دنیا رفت.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج5، ص370.</ref> | |||
#ابن عبدالبر، وفات وی را در زمان امامت [[امام حسن]] (ع) ذکر میکند.<ref>ابن عبدالبر، استیعاب، ج4، ص1956.</ref> | |||
#[[ابن طیفور]] نیز قائل به وفات او پس از سال 61 ق و [[واقعه کربلا]] شده است.<ref>ابن طیفور، بلاغات النساء، ص23 و 24.</ref> | |||
[[پرونده:ضریح ام کلثوم.jpg|بندانگشتی|[[ضریح]] ام کلثوم]] | |||
=== نحوۀ وفات === | |||
درباره نحوه وفات هم آمده است کهام کلثوم و فرزندش زید بر اثر بیماری<ref>بغدادی، المنمق، ص312.</ref> یا خورانیدن سم به آنان<ref>صنعانی، المصنف، ج6، ص164.</ref> از دنیا رفتهاند. | |||
== مدفن == | |||
[[پرونده:ضریح ام کلثوم.jpg|بندانگشتی|[[ضریح]] ام کلثوم]] | |||
[[حسن بن علی بن محمد طبری|عمادالدین طبری]] میگوید: | |||
:::''روایت است کهام کلثوم خواهر [[امام حسین]](ع) در [[شام]] (سوریه) متوفی شد''.<ref>طبری، کامل بهایی، ج2، ص371.</ref> | |||
[[ابن بطوطه]] در سفرنامهاش مینویسد: | |||
:::''در نزدیکی شهر شام و یک فرسخ مانده به آن، مزار ام کلثوم دختر [[علی بن ابی طالب]](ع) از فاطمه است.''<ref>ابن بطوطه، الرحله، ج1، ص113.</ref> | |||
[[یاقوت حموی]] هم مینویسد: | |||
:::''قبر ام کلثوم در راویه دمشق است''.<ref>یاقوت، معجم البلدان، ج3، ص20.</ref> | |||
ابن عساکر در این باره میگوید: | |||
:::''این قبری که در راویه [[دمشق]] است مدفن ام کلثوم، دختر علی بن ابیطالب(ع) از فاطمه نیست... وی در [[مدینه]] درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] مدفون گردید''.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج2، ص309.</ref> | |||
برخی نیز گفتهاند که این قبر، مدفن [[زینب کبری|زینب]] (س)، دختر علی(ع) و فاطمه (س) است که کنیهاش ام کلثوم است.<ref>البیطار، حلیة البشر، ج2، ص50.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
* | |||
* ''جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 59-60.'' | * ''جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 59-60.'' | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |
ویرایش